در تقویم سینمایی بهار زمان خوبی است که عشق فیلمها پس از اتمام فصل جوایز و پیش از شروع تابستان و نمایش بلاک باسترهای عظیم، نیم نگاهی هم به آثار مستقل مهم سال بیاندازند. آثاری که معمولا برای کشف آنها باید به ریویوهای هفتگی منتقدان مراجعه کنیم، نه جدول فروش. در ادامه ده اثر تحسین شده از سوی منتقدان را مرور میکنیم که سال ۲۰۱۸ در آمریکا به نمایش عمومی درآمدهاند.
سوارکار (کلویی ژائو)
دومین فیلم کلویی ژائو دربارهی سوارکار جوانی است که پس از حادثهای دیگر نمیتواند به حرفهاش در سوارکاری رودیو ادامه دهد. روایت صمیمی «سوارکار» در باب هویت دوباره و در پس زمینهی رویای امریکایی یکی از تحسین شدهترین آثار امسال است. ژائو به خوبی دریافته که کشمکش بین واقعیت و خواسته از مربوطترین بحرانهای حال حاضر است و به همین خاطر هم توانسته جایزه هنر سینمایی را در هفتهی کارگردانان کن بدست بیاورد.
ارثی (آری استر)
در این سالها که بازار فیلمهای ترسناک مستقل داغ است و همین باعث شده تعداد آثار متوسط این ژانر افزایش یابد.دیدن «ارثی» را نباید از دست داد. «ارثی» که در بخش نیمهشب جشنواره ساندنس ۲۰۱۸ به نمایش درآمد ترسناکی است قدرتمند که بیدستانداز به انتهای غیرقابل پیشبینیاش میرسد و از پتانسیلهایش برای بنیان گذاشتن استعاره در مقابل دنیای واقعی به درستی استفاده میکند. ارثی با بازی تونی کالت (لیتل میس سانشاین) اولین فیلم کارگردان ناشناختهای به نام آری آستر است که میتواند فروش خوبی کند و کارگردان ناشناختهاش را مورد توجه استودیوها قرار دهد.
مرگ استالین (آرماندو یانوچی)
کمدی بریتانیایی آرماندو یانوچی نگاهی طنازانه به یکی از تاریکترین دورههای تاریخ مدرن دارد و آنقدر به ذات متناقض ژانرش وفادار است که برخی آن را با «دکتر استرنجلاو» شاهکار استنلی کوبریک مقایسه کردهاند. استیو بوشمی در پیچیدهترین فیلم یانوچی یکی از بهترین بازیهایش را ارائه داده. نمایش فیلم که برای اولین بار در جشنواره تورنتو اکران شد در روسیه قدغن است.
زاما (لوکریشیا مارتل)
به لطف دقت قابل توجه لوکرشیا مارتل به جزییات زمانی، «زاما» در واقع اثری است که بدون ریاکاری شما را به اواخر قرن نوزدهم و کلونیهای اسپانیا در امریکای جنوبی میبرد. مارتل آرژانتینی، که با فیلم پیشینش، «زنان بیسر» نامزد نخل طلای کن بوده، در «زاما» گذشته را جستجو میکند که چگونگی و چرایی جهان امروزمان را بفهمد، نکته اما اینجا است که به جای روانشناسی افراد تاریخی، آن چه که مارتل برایش جذاب است ذات و رابطهی خود قدرت است. البته که به خوبی میداند هیولاها برای فهمیده شدن باید انسانی شوند.
سوییت کانتری (وارویک ثورنتون)
داستان کلاسیک تعقیب و گریزی که نگاهی هوشمندانه نسبت به استعمار، فرهنگهای پاک شده و عدالت دارد.«سوییت کانتری» ساختهی وارویک ثورنتون با بازی سم نیل توانسته جایزه ویژه هیئت داوران جشنواره ونیز را ازآن خود کند. قصه فیلم هر چند بر مبنای کهن الگو است اما کاملا تازه و مربوط زمانهی امروز است و فضای فیلم نیز با وجود این که مردانه و زمخت نمایش داده شده اما در دارای ذاتی لطیف و زیبا است.
ردی باقی نگذار (دبرا گرانیک)
دبرا گرانیک با فیلم «استخوانهای زمستان» در سال ۲۰۱۰ رسما جنیفر لارنس تازهکار را به دنیای سینما شناساند. «کاپیتان فانتاستیک» را در سال ۲۰۱۶ یادتان هست؟ فیلمی دربارهی خانوادهای که زندگی مدرن را پشت سر میگذراند و در کوهستانی به دور از تکنولوژی و عادات مردم عادی زندگی میکنند. «ردی باقی نگذار» همان چیزی است که «کاپیتان فانتاستیک» باید میبود و نبود. «ردی باقی نگذار» به اندازه کافی رئالیستیک و مراقب است. همین طور به خوبی از اتفاقاتی که برای انسانهایی با چنین تصمیماتی میافتد شناخت دارد. فیلم تازهی دبرا گرانیک از آن فیلم هایی است که به راحتی از یادتان نخواهد رفت.
توقیف (زاویه لگراند)
اولین فیلم زاویه لگراند کارگردان و بازیگر فرانسوی یکی از تحسینشدهترین آثار امسال است که توانسته شیر نقرهای ونیز را به دست آورد. خود لگراند پیش پیش از این نامزد دریافت جایزه اسکار در بخش فیلم کوتاه بوده است. «توقیف» به عنوان اثری که سعی دارد مردانگی تحقیر شده را به نمایش بگذارد به طرز شگفتانگیزی خوب عمل میکند. عملا نمیشود فیلم را مشوشتر و پرتعلیقتر تصور کرد. اما نکتهی اصلی فیلم این است که کارگردان علت اشتعال خشم را به درستی درک کرده و فقط زشتی بیرونی این عمل را به نمایش نمیگذارد.
کلاس هشتم (بو برنهام)
بو برنهام یک یوتوبر مشهور، خواننده، کمدین، بازیگر و شاعر است که اولین فیلمش به عنوان کارگردان درباره ی یک دختر کلاس هشتمی است. کارگردانی بورنهام صبورانه و به طرز غیرقابل باوری همدلی برانگیز است. «کلاس هشتم» از تمام واقعیتهای تازهی بزرگ شدن در جهان امروز خبر دارد. جهانی که در آن دوربینی که به اینترنت وصل است همیشه در حال نگاه کردن است. نکتهی مهم اما اینجا است که بو برنهام در این جهان امید پیدا میکند. او آرام آرام ما را به این ایده میرساند که ابزارهای موثری مانند یوتوب اگر هیچ چیز هم نباشند، میتوانند در راه خودشناسی به ما کمک کنند.
تو هرگز واقعا اینجا نبودی (لین رمزی)
اگر اثر درخشان مالیخولیایی رمزی در سال ۲۰۱۱، «باید درباره کوین حرف بزنیم» درباره نتایج خیلی کم اهمیت دادن بود. «تو هرگز واقعا اینجا نبودی» دقیقا در نقطه مقابل است. اینجا داستان درباره مردی است که آنقدر اهمیت میدهد که روحش در حال خونریزی است. چهارمین فیلم رمزی هم مانند آثار پیشنیاش با کمترین منابع بیشترین و قدرتمندترین فضای ترس را خلق میکند. لین رمزی و خواکین فیلنیکس برای این فیلم به ترتیب جایزه بهترین فیلمنامه و بازیگر مرد را از هفتادمین جشنواره فیلم کن بدست آوردند.
عشق پس از عشق (راسل هربا)
«عشق پس از عشق» درباره تنش بین عادی بودن، آرامش ظاهری و غصه و حزن درونی است. خلا احساسی که زادهی تجربهی فرد از رنج و به طور کلی تجربهی از دست دادن است و برای از یاد بردنش قدرتی غیرقابل تصور میطلبد. زندگی در تجربهی رنج و شادی واجب و دنیوی است و «عشق پس از عشق» این را به خوبی میفهمد. همین هم باعث میشود که در مواجهه با اولین فیلم راسل هربا با حقیقت طرف باشیم.