این داستاننویس درباره ادبیات متعهد و ادبیات روشنفکری اظهار کرد: ادبیات متعهد و غیر متعهد، یا ادبیات متعهد و ادبیات برای ادبیات بهنظرم بحثی نیست که بخواهیم یکطرف را طرد و محکوم کرده، یا نظرشان را نفی کنیم. این موضوع مانند این است که از کسی بپرسید چه فصلی را دوست دارید که این موضوع به عوامل بسیاری بستگی دارد. در اینجا هم همینطور است.او سپس گفت: برخی معتقدند اگر فرم و ساختار داستان حرف تازهای به ما ارائه ندهد و دردی از جامعه ما دوا نکند، به هیچ دردی نمیخورد اما برخی میگویند همینکه داستان بتواند مخاطب را سرگرم کند، کافی است. این موضوع از دوره افلاطون و ارسطو هم بوده است، مثلا افلاطون را که برخی دشمن ادبیات میدانند معتقد است، ادبیات باید تحتنظر فلاسفه باشد و ارسطو معتقد است ادبیات بویژه تراژدی بازخوردهای مثبت روانی برای جامعه دارد. فیلسوفان بسیاری در قرون وسطی و در دوره رنسانس در نقد این تفکر نوشتهاند.
حنیف در ادامه افزود: عدهای مخالف هر نوع تغییر و تحول در ادبیات هستند. وقتی درباره فلسفه ادبیات صحبت میکنند، به آزادی ادبیات اعتقادی ندارند. این درگیری باعث شد سر اخلاق در ادبیات دو مکتب ادبی در اروپا به وجود بیاید؛ یکی نئوکلاسیکها که اعتقاد داشتند ادبیات باید به دوران کلاسیک برگردد و فرم بر محتوای داستان ارجحیت دارد و تفکر و تعقل در ادبیات مهم است. در مقابل رمانتیکها قرار داشتند که بعد از انقلاب ۱۷۸۹ فرانسه پا به عرصه گذاشتند. آنها معتقد بودند نباید عقل را کنار گذاشت، بلکه باید عقل در خدمت دل باشد و محتوا بر فرم ارجح است، یعنی اگر شاعر می خواهد حرفی بزند میتواند قالب را کنار بگذارد و حرفش را بزند. این درگیری تا اواخر قرن ۱۹ ادامه پیدا کرد و تقابل نئوکلاسکها و رمانتیکها مدرنیسم را به وجود آورد. مدرنیسم برآیند مدرنیته است و نویسندهها درباره دنیای مدرن مینویسند. او با اشاره به نظریه تفسیر خوابِ فروید، نسبیتِ اینشتین و تکاملِ داروین، گفت: این موضوع باعث شد در تفکرات اعتقادی جامعه تغییراتی ایجاد شود که تحت تأثیر آن پستمدرنیسم به وجود آمد (بعد از جنگ جهانی دوم یا انقلاب دانشجویی ۱۹۶۸ فرانسه) مدرنیستها فرم را زیر سؤال بردهاند و آثارشان برای طبقه نخبه است، در حالی که پست مدرنها مانند مارکز اعتقاد دارند ادبیات باید در خدمت سیاست و مردم عامه باشد و پیامی برای آنها داشته باشد.
وی گفت: مدرنیسم یا جریان سیال ذهن، ادبیات را به قدری پیچیده کرده که فهم ادبیات برای بسیاری مشکل است. ریشه بسیاری از کارهای ادبیات داستانی ما نیز مدرنیسم است.این داستاننویس با بیان اینکه اولین آثار ادبی ایرانی متعهد محسوب میشوند، گفت: اصلاحطلبی، ظلمستیزی، مقابله با استبداد و شناسایی حقوق شهروندان اندیشههایی است که درونمایه داستان کسانی مانند طالبوف، آخوندزاده، زینالعابدین مراغهای است. بعد از این جریان با آثار باستانگرایانه مواجهایم که آنها هم جزو ادبیات متعهد هستند و کسانی مانند خسروی، نثری و میمندینژاد در این زمینه نوشتهاند. از سال ۱۳۰۰ تا ۱۳۲۰ در دوره رضاشاه اولین رمانی شکل گرفت که ارتباطش با عامه مردم قطع شد؛ «بوف کور» صادق هدایت در سال ۱۳۱۵ منتشر شد که فهم آن برای مردم دشوار بود. ادبیات امروز این کتاب را جزو ادبیات متعهد میداند زیرا کتاب برآیند خفقان دوره رضاشاه است، این مسئله در کارهای بعدی صادق هدایت بیشتر نمود دارد. فهم کتابهای «تهران مخوف» مشفق کاظمی، «آدمفروشان قرن بیستم» ربیع انصاری و «یکی بود یکی نبود» جمالزاده برای مردم ساده و راحت است. در سال ۱۳۱۰ ایراندخت تیمورتاش اولین رمانش را مینویسد بعد از او داستاننویسان زن وارد این عرصه میشوند که معضلات اجتماعی زنان در آثار آنها نشان داده میشود.
او ادامه داد: بعد از ۱۳۲۰ و تبعید رضاشاه تا ۱۳۳۲ بک دوره آزادی سیاسی به وجود میآید که این زمان اوج سلطه ادبیات سیاسی در ایران است. اولین کنگره نویسندگان ایران با کمک سفارت شوروی برگزار میشود که شاعران و داستاننویسان چپ در آن شرکت کردند. در این دوره تفکر چپ بر ادبیات متعهد نگاه غالبی است؛ نویسندههایی مانند بزرگ علوی، جلال آل احمد (دوره اول داستاننویسی او)، سیمین دانشور، صادق چوبک، ابراهیم گلستان، صمد بهرنگی، منصور یاقوتی، احمد محمود، علیاشرف درویشیان. برخی از آنها مانند صمد بهرنگی، احمد محدود و تاحدود منصور یاقوتی مبارزه مسلحانه را ترویج میکردند. یاقوتی و چوبک تفکر ظلمستیزی در آثارشان داشتند، آل احمد، صمد بهرنگی و محمود دولتآبادی نیز بیگانهستیز بودند. برخی هم اندیشه بازگشت به سنتها و اصالت بومی، مذهبی را در نظر دشتند؛ مثلا دوره دوم داستاننویسی آلاحمد و هوشنگ گلشیری. البته هوشنگ گلشیری به دنبال هویت فردی با چاشنی بدبینی و تردید بود. علیاشرف درویشیان، منصور یاقوتی و محمود دولتآبادی در زمینه عدالتخواهی در جامعه روستایی و محمود گلابدرهای، فریدون تنکابنی، جمال میرصادقی و احمد محمود بهدنبال عدالتخواهی در جامعه شهری بودند. در این دوره اندیشه ضعیف دینی نیز در ادبیات متعهد وجود داشت که محمود حکیمی، محمدرضا سرشار، غلامرضا امامی و مصطفی رحماندوست اولین قدمها را در اندیشه دینی برداشتند.
حنیف سپس خاطرنشان کرد: ادبیات متمایل به عامه پسند و سطحینگری که مخاطبش را سطحیانگار بارمیآورد و در دنیای غیرواقعی غرق میکند در زمره ادبیات غیر متعهد قرار میگیرد. کتابهای «تفنگ نه دال» نوشته اردشیر صالحپور که درباره تحولات جامعه عشایری است، «بند محکومین» کیهان خانجانی، «سرزمین عجایب» جعفر مدرس صادقی که جامعه شبهروشنفکرزده و هویتباخته را به زیبایی نشان میدهد، «عروسی در باران» نوشته رحمت حقیپور، «فندق من، شاه توت او» از هدی حشمتیان، «آدمک چوبی و سوت بلبلی» نوشته اسماعیل حاجیعلیان، «بیباد بیپارو» نوشته فریبا وفی که درباره ارتباط فرهنگی و مهاجرت و زنان است، «همین امشب برمیگردیم» پیمان اسماعیلی که درباره جدایی انسانها، فاصله نسلها و مهاجرت است جزو ادبیات متعهد هستند. آثار سعید تشکری، خسرو عباسی، محسن عباسی، شهریار عباسی، ناهید شمس، علیاصغر عزتی، احمد دهقان، ابراهیم حسنبیگی، قاسمعلی فراست، نسیم مرعشی نیز در زمره ادبیات متعهد هستند.او اظهار کرد: امروزه بحث بین ادبیات فرمگرا و درونمایهگرا نیست، بلکه بین ادبیات متمایل به عامهپسند و سطحینگر و ادبیاتی است که به مخاطبش احترام میگذارد. متأسفانه ادبیات عامهپسند در نسل جوان و زنان خانهدار جایگاه ویژهای پیدا کرده و همچنان به راه خود ادامه میدهد.
او درباره اینکه برخی معتقدند ادبیات متعهد همان ادبیات حکومتی است، گفت: من این را قبول ندارم. ادبیات حکومتی حرف درستی نیست. ابراهیم حسنبیگی یا قاسمعلی فراست کتابهایی مینویسند که درد انسان در آنها وجود دارد. مثلا کتاب «ریشه در اعماق» نوشته ابراهیم حسنبیگی درباره جانبازی است که دو دستش را از دست داده است و پیش از آن قرار بود با دخترعمویش ازدواج کند اما بعد از این اتفاق مردم عادی او را مسخره میکنند. «فقط عاشق زبان عاشق را میفهمد» فراست درباره پسر رزمندهای است که به خواستگاری دختر یکی از فرماندهان جنگ میرود و این کتاب فاصله طبقاتی را نشان میدهد که باعث میشود آنها به هم نرسند. اینکه بگوییم افرادی نویسندگان حکومتی هستند و حکومتی مینویسند و در کارهایشان شک کنیم اشتباه است. آنها نگاه به انسان دارند؛ فرا از اینکه بایرامی و دهقان چه کاره بودهاند باید آثارشان را بررسی کنیم.
او گفت: اغلب آثاری که شهلا لاهیجی در انتشاراتش منتشر میکند یا نشرهای دیگر، کتابهای پیمان اسماعیلی، داریوش احمدی، فریبا وفی و احمد غلامی که در کلامشان حرفهای انسانی دارند، به نظر من ادبیات متعهد است. نویسندهای که از ارتباط فرهنگی مهاجرت و فقر میگوید مانند کتاب «نام شوهر من تهران است» نوشته زهره شعبانی و «گلستان ۶۲» اسماعیل فصیح درباره درد انسان و انسانیت است.این داستاننویس در پایان باز تأکید کرد: به هیچ وجه نویسندگانی را که با دیدگاه حاکم زاویه دارند نویسنده غیرمتعهد نمیدانم. همه آنها نویسندگان متعهد هستند که نگاهشان به مسائل متفاوت است و زیبایی ادبیات به همین نگاههای متفاوت است. برخی از نویسندگان به مسائلی حساساند که نویسنده دیگر به آن موضوع حساس نیست اما هر دو دردشان انسان است. کسانی در زمره ادبیات غیرمتعهد هستند که مخاطب را سطحیانگار بارمیآورند. به نظر من کسانی که پیچیده مینویسند میکوشند تحولی در ادبیات ایجاد کنند که به رشد ادبیات بیانجامد.