دختر ۱۷ ساله به نام مریم به بازپرس پرونده گفت: یک روز که با وضع ناجوری در خیابان حرکت می کردم، چند جوان برایم ایجاد مزاحمت کردند و من برای فرار از چنگ آن ها وارد یک بنگاه معاملاتی شدم. شاگرد بنگاه که جوانی حدود ۲۰ ساله بود با مزاحمان خیابانی درگیر شد و آن ها از محل فرار کردند و بدین ترتیب رابطه من و جواد آغاز شد. او تنها کسی بود که از نحوه آرایش من خیلی تعریف می کرد و من از حرف های او لذت می بردم. جواد آن روز چند قلم لوازم آرایشی هم برایم خرید و من به منزلمان رفتم.وی افزود: چند روز بعد بدون آن که پدرم متوجه شود، سیم کارت اضافی او را برداشتم و با گوشی قدیمی که داشتیم با جواد تماس گرفتم. او به من گفت که مقداری لوازم آرایشی خارجی و گوشی تلفن همراه برایم خریده است و با این بهانه مرا به منزل عمویش کشاند. خانواده عموی جواد به مسافرت رفته بودند و او شب ها در منزل آن ها می خوابید. وقتی از تاکسی تلفنی پیاده شدم، او کرایه ام را به راننده پرداخت کرد و من به داخل منزل عموی او رفتم ولی آن جوان شیطان صفت مرا به زور مورد آزار قرار داد.دیگر روی بازگشت به منزلمان را نداشتم و بی هدف سوار یک پراید شدم که ناگهان ماموران انتظامی در پی گزارش خانواده ام مرا شناسایی کردند و به پلیس آگاهی بردند. اگرچه با اعلام شکایت من، «جواد» دستگیر شد ولی حالا که زندگی و هستی خودم را بر باد رفته می بینم، سخنان مادرم را به یاد می آورم که هیچ زیبایی بهتر از نجابت و پاکدامنی یک دختر نیست.