گروه اقتصادی- رسانه ها: قیمت دلار و سایر ارزها رو به کاهش است و در دو روز گذشته مراکز خرید و فروش غیررسمی در شهرهای مختلف شاهد هجوم مردمی است که نگران از سقوط سرمایه کوچک زندگیشان دست به دامان دلالان ارز شدهاند. این در حالی است که طی ماههای گذشته بسیاری از کارشناسان درباره حبابی بودن قیمت دلار هشدار داده بودند.حالا در حالی که بسیاری از کاهش قیمت ارز متضرر شدهاند چه کسی را باید سرزنش کرد؟ آیا مردم مستحق این سرزنش هستند یا رسانهها و کارشناسان و نخبگان و البته مسئولانی که نتوانستهاند هشدارها و انذارهای لازم را به آنها بدهند. با سیامک قاسمی، کارشناس مسائل اقتصادی که از جمله افرادی بود که در این زمینه هشدار میداد، پیرامون این موضوع گفتوگو کردیم.در ادامه گفتگوی او با ایران را می خوانید:
آیا باید از هجوم مردم برای فروش دلارهایی که پیشتر به قصد انتفاع از افزایش قیمت آن خریداری کرده بودند، استقبال کرد؟ به هر حال عدهای این مردم را با این معیار که آنها زمانی سودجویی کردهاند شماتت میکنند و عدهای دیگر بحث حمایت از آنها در مقابل زیانی که متحمل میشوند را مطرح میکنند.
من موضوع را خیلی اخلاقی و اجتماعی نمیبینم. ویژگی که بازار ارز در روزهای اخیر دارد همان ویژگی است که هفته گذشته در رسیدن قیمت دلار به 19 هزار تومان وجود داشت. یعنی اصولاً وقتی بازار از مدار رفتارهای عقلایی خارج میشود و وارد فاز سفته بازی میشود ویژگیهای خاص خود را دارد. یکی از ویژگیهایش این است که تودهها وارد بازار میشوند و رفتار آنها بشدت آغشته به هیجان است؛ تصمیمات کوتاهمدت هیجانی و محرکهای بیرونی و اخبار خوب یا بد.مثل گلولههای برفی که شکل میگیرد و با همراهی تودهها تبدیل به بهمن میشود. حالا این بهمن میتواند در جهت افزایش قیمت باشد یا در جهت کاهش.
بنابراین کلیت ماجرا این است که بازار دلار غیررسمی وارد فاز هیجانی شده است و همه رفتارها از جمله آن طمعها و هجومها برای خریدن و این ترسها و هجومها برای فروختن حاصل همین بازار هیجانی است. بنابراین همان انرژی که قیمت را افزایش داد در حال کاستن از قیمت است و البته ممکن است دوباره جریان را معکوس کند. این حاصل هجوم سرمایههای خردی است که به امید سودآوری وارد بازار میشوند.اما چون صاحبانشان از دانش اقتصادی چندانی برخوردار نیستند و تجربه سرمایههای بلندمدت را ندارند به دنبال سودهای کوتاه مدتاند و در نتیجه صبر لازم را ندارند. همه اینها نشان میدهد که بازار دلار غیررسمی مدتهاست وارد یک فضای هیجانی شده که تغییرات شدید قیمت یکی از ویژگیهای آن است و نمیتوان الزاماً از وقوع آن خوشحال یا ناراحت بود.
رسانهها و کارشناسان اقتصادی اما دائماً به مردم هشدار میدادند که با چنین رویکرد هیجانی سرمایههای خود را وارد بازار ارز نکنند. آیا آن هشدارها کافی نبود؟ چه مانعی سبب این بود که مردم به این هشدارها توجه کنند؟
اصولاً بیشترین عاملی که بر جهتگیری سرمایههای خرد تأثیرگذار است تجربه کوتاهمدت اخیرشان است. وقتی فرد میبیند که سرمایهاش در بانک 20 درصد سود داشته اما در همان بازه زمانی این سرمایه در بازار ارز 100 درصد سود داشته است، این تأثیر را میپذیرد که همراه بازار پرسودتر حرکت کند. متأسفانه جامعه رسانهای ایران از نظر کارشناسی در حوزه اقتصادی از اعتبار لازم نزد مردم برخوردار نیست.البته تأکیدم این است که داریم درباره توده صحبت میکنیم. یعنی همین آدمهایی که الان در کف خیابان هجوم میآورند که بخرند یا بفروشند. اینها رفتارهایشان مبتنی بر رفتار عقلایی اقتصادی نیست بلکه به دنبال سود یا فرصت حفظ داراییاند و خیلی به این بحثهای کارشناسی که هر افزایشی یک موج کاهش قیمت نیز دارد، توجه نمیکنند. متأسفانه بدبینیهای سیاسی و اجتماعی هم به این رویکرد دامن میزند. اگر نه به شخصه در هفتههای گذشته بارها هشدار دادم که بازار وارد فاز هیجانی شده و همان طور که به یکباره چند هزار تومان رشد میکند، با همین سرعت هم احتمال نزول دارد. اما توده معمولاً به بحثهای کارشناسی رسانهها توجهی نمیکنند.
کدام رسانهها؟ زیرا این روزها بسیاری از تأثیر مخرب رسانههای فارسیزبان خارجی و کانالهای نامشخص فعال در شبکههای مجازی بر رفتار اقتصادی توده مردم ابراز نگرانی میکنند؟
فرض من رسانههایی است که فارغ از جهتگیریهای سیاسی بحث کارشناسی میکنند. اما این بازار تصمیماتش کارشناسی نیست بلکه هیجانی است و هدف سود بیشتر و کوتاهمدتتر. متأسفانه میبینم که حتی سرمایههای بسیار خرد وارد این بازار شدهاند و در واقع سفتهبازی در جامعه ما جنبه عمومی پیدا کرده است. متأسفانه فضای کارشناسی اقتصادی در رسانهها بردی ندارد. کدام رسانهها برد دارند، آنها که به هیجان دامن میزنند. این در هر دو جهت است. یعنی هفتههای گذشته آن کانالها و رسانههایی که مدام میگفتند دلار بالا میرود، مورد استقبال قرار میگرفتند و الان هر رسانهای بگوید دلار پایینتر و پایینتر میآید، بیشتر مورد استقبال است. این است که وقتی کسی بگوید که این موج کاهش هم موقتی است و قیمت میتواند به قیمت تعادلی بازگردد میگویند که حتماً تو نفعی از افزایش قیمت داری. الان فضا فضای کارشناسی نیست بلکه فضای هیجان است و رسانهها هم به آن دامن میزنند.
رسانهها چطور میتوانند نگاه کارشناسی را برای توده مردم ترجمه کنند و از بروز هیجانها بکاهند؟
به نظرم به جای اینکه رسانه این کار را بکند، باید سیاستگذاران این وظیفه را انجام دهند. مردم یکدفعه به این نتیجه نرسیدند که قیمت دلار بالا میرود پس برویم دلار بخریم. وقتی موجهای سیاسی بدبینی و تحریم شکل گرفت دلار شروع به افزایش کرد و سیگنالهایی نشان داده شد که توده را به سمت خود جذب کرد. بنابراین موج را رسانهها یا مردم آغاز نکردند بلکه آن را شدت بخشیدند. در این شرایط اگر سرمنشأ مسأله اصلاح نشود و شرایط ریسکهای سیاسی و اقتصادی کشور بهبود پیدا نکند، رسانه نمیتواند صرفاً با بحثهای کارشناسی جلوی موج را بگیرد. در نتیجه نمیتوان رسانه را مستقل از سیاستگذاریها و شرایط سیاسی و اقتصادی ارزیابی کرد. تنها کاری که رسانههای مستقل میتوانند انجام دهند، این است که مدام یادآوری کنند که رفتار هیجانی در اقتصاد به زیان بازار و حتی به زیان سودآوری است. اما این هم در نهایت برد چندان زیادی ندارد.
چنانکه اشاره کردید این بازار از جهت حجم سرمایه بازار بزرگی نیست، اما هیاهوی بسیاری ایجاد میکند. آیا همین به معنای این نیست که برخلاف عقیده شما، رسانهها بیش از سیاستگذاران مؤثرند؟
بازار دلار غیررسمی بازار کوچکی است و سهم کمی در اقتصاد دارد اما بازاری است که تأثیر روانی زیادی میگذارد و شاخص خیلی از قیمتگذاریهای دیگر قرار میگیرد. بازار غیررسمی تبدیل به شاخص خیلی از سیاستگذاریها، امیدهای اجتماعی شده است. بنابراین بازار کوچکی است اما از نظر روانی خیلی مهم است. حرف من این است که رسانهها در اینکه رفتار عقلایی کنند مستقل از سیاستگذاران، دولت و حاکمیت نیستند. اگر رفتار حاکمیت به هیجان دامن بزند رسانه نمیتواند آن را جبران کند.
به نظر میرسد که این سرمایههای خرد در حال کوچ از بازار ارز به سمت بورس اوراق بهادار هستند. آیا این عزیمت هم هیجانی است؟ مفید است یا مضر؟
هر بازاری که وارد فاز هیجانی بشود، مشمول همین وضعیت است. همین امروز شاهد بودیم که در بازاری که بورسهای مختلف در آن در حال رشد بودند ناگهان 7100 واحد کاهش دیده شد. این عدد در بورس ایران عدد بالایی است و نشان میدهد که بورس هم هیجانی شده است. بازاری که تودهها به آن هجوم میآورند و بازمیگردند دچار همین مسأله است. یکی از نشانههای اینکه ببینیم بازاری هیجانی است یا نه نگاه به نوسانات بازار است، وقتی نوسانات زیاد و شدید است یعنی بازار هیجانی است. بنابراین الزاماً نمیتوان از کوچ سرمایههای خرد به بورس خوشحال بود، زیرا متأسفانه نگاه این سرمایههای خرد کوتاهمدت است و اگر طی یک هفته نتوانند از بورس سود بگیرند، از آن هم خارج میشوند و همین تبدیل میشود به یک موج کاهشی در بازار سرمایه.البته توجه داشته باشیم که اصولاً این بازار از جهت میزان سرمایهای که در آن جریان دارد بازار بزرگی نیست و بسیار راحت میتوان آن را جابهجا کرد و مدیریت کردن و جهت دادن به منابع ارزی زیادی نمیخواهد. رفتار بازار هم همین را نشان میدهد. چنانکه با دخالت بانک مرکزی و چند خبر خوب مانند تدوین سازوکار روابط مالی ایران و اروپا و افزایش احتمال تصویب FATF گلولههای اولیه کاهش قیمت دلار شکل گرفت و با حرکت تودهها تبدیل به بهمن شد.
برای جلوگیری از تکرار این رفتار هیجانی چه کاری باید انجام داد؟
آنچه باید سیاستگذاران پیگیری کنند و آنچه اقتصاد ایران نیاز دارد، الزاماً کاهش قیمت دلار یا هر نهاده اقتصادی تأثیرگذار دیگر نیست. بلکه اقتصاد ما نیازمند تثبیت قیمتها است که به طریق اولی میتواند در کنترل بازار و جلوگیری از هیجانی شدن آن مؤثر باشد. راه خارج کردن سرمایههای خرد و رویکرد هیجانی از بازار ارز کاهش شدید قیمت نیست. هر کاهش شدیدی میتواند با افزایش همراه باشد، زیرا با این کاهش افراد جدید وارد بازار میشوند و فکر میکنند الان وقت خرید ارز است. اما وقتی شما قیمت را به مدت چند ماه در هر حدی ثابت نگاه دارید، چنین سرمایههایی از بازار خارج خواهند شد.بدون تفکر برای تثبیت قیمت، حرکت یویو واری شکل میگیرد که سرمایههای خرد در آن زیان میکنند و اثرات اجتماعی نامطلوبی خواهد داشت. البته تثبیت قیمت کار سختی است زیرا نیازمند منابع و رفتار عقلایی است.
ماجرای مؤسسات اعتباری غیرمجاز هم حاصل یک هیجان بود. در آن موضوع دولت زیان افراد زیاندیده را به هر ترتیب جبران کرد، آیا میتوان چنین انتظاری را در موضوع ارز هم مطرح کرد؟
آنجا هم تصور اشتباهی وجود داشت و آن اینکه مؤسسات مالی و اعتباری حتماً پشتوانه حکومتی و دولتی دارند. در آن موضوع فشار لابیهای سیاسی و اعتراضات دی ماه که از منشأ پرونده یک مؤسسه مالی اعتباری در مشهد آغاز شد بانک مرکزی و دولت را ناچار به ورود کرد و دولت چیزی را تعهد کرد که اصلاً بر گردنش نبود. اما الان فضا متفاوت است، زیرا توصیههای زیادی انجام شد که مردم وارد این بازار غیررسمی نشوند. کما اینکه میزان سود و زیان در بازار سیاه قابل احصا و ارزیابی نیست. بنابراین حتی فشارهای اجتماعی در چنین موضوعی مؤثر نخواهد بود.