گروه سیاسی: خرداد 96انتخابات ریاست جمهوری و شورای شهر روستا، حضور گسترده مردم پای صندوق رای و تنها چند ماه بعد اعتراض های دی ماه همان سال در بیش از 80 شهر ایران. اعتراضاتی که به لحاظ گستردگی و حضور تمام اقشار در آن دارای موضوعی برای مطالعه جامعه شناسان و دانش آموختگان علوم سیاسی شد. آیا می توان گفت دولتمردان در یک سال گذشته راه حلی برای پاسخ به اعتراضات مردم یافته اند؟ اگر جواب مثبت است پس دلیل اعتراضات صنفی کارگران نیشکرهفت تپه، گروه ملی فولاد، رانندگان کامیون، کشاورزان اصفهان و ... چیست؟!آیا اعتراضات تنها زمینه اقتصادی و صنفی دارند یا به مسائل سیاسی هم گرایش پیدا کرده اند؟ آیا گروه های سیاسی و جناح های توانسته اند در کنار مردم به اعتراضات پاسخ بدهند یا آنها و گفتمان شان از درک مسائل جامعه و ارائه راه حل عاجز هستند و به اصطلاح "مرجعیت" خود را برای جامعه از دست داده اند؟!
اینها همه سوالاتی است که باعث شد ما آن را از دکتر محمد رضا تاجیک بپرسیم. تاجیک می گوید: "این جنبش ها از هر انگیزه و انگیخته ای برای شکوفایی، فراگیرشدن و تحمیل و تقاضای خواسته های خود استفاده می کنند بنابراین؛ این مردم می توانند یک امر سیاسی را به امری اقتصادی تبدیل کنند و یا از حادثه تصادف و واژگونی اتوبوس امری سیاسی بسازند و یا یک امر اجتماعی را به مسئله ای سیاسی تبدیل کنند. به همین دلیل است که می گویم این فضا و جامعه درهم رفته بوده و هر امری (حتی امر بدیهی و طبیعی که خارج از اراده دولت هاست) در این جامعه می تواند محرکی برای بروز و ظهور اعتراضات رادیکال در جامعه باشد. گفتنی است در آینده نیز شاهد بروز چنین فضاها و اعتراضاتی در جامعه خواهیم بود"
تاجیک همچنین به نازایی جریان اصلاح طلبی اشاره می کند. او به ارائه راه حل پرداخته و می گوید: بنده معتقدم اگر جریان اصلاح طلب و اصولگرا بخواهند همانند دهه 50 عمل کنند، همانگونه که بارها گفته ام لازم است این جریانات به اصطلاح پوست بیاندازند و با یک نوع تامل شالوده شکنانه و نقادانه نسبت به خودشان داشته باشند و به جای آن که آینه را بشکنند، خودشان را بشکنند و از تیکه های شکسته آینده خود، اصلاح طلبی دیگری را بنا کنند و آن را به صورت بازیگر و کنشگر واقعی اصلاح طلبی در جامعه به وجود آورند. در پایان باید گفت با این شیوه و ریش اصلاح طلبی نمی توان به تجریش رفت!!!متن گفت و گوی سایت «دیدهبان ایران» با دکتر محمد رضا تاجیک استاد علوم سیاسی دانشگاه شهید بهشتی را در ذیل بخوانید:
در جریان انتخابات سال 96 با آمارهای گسترده از حضور مردم از اقشار مختلف روبرو بودیم با این وجود پس از گذشت چندین ماه از انتخابات، در دی ماه سال گذشته ما شاهد اعتراضات خیابانی مردم بودیم. از آن پس، گویی اعتراضات شکل دیگری به خود گرفت و اعتراضات صنفی متعددی در سراسر کشوربه وجود آمد. سوال اینجاست که آیا این تجمعات و اعتراضات صرفاً جنبه اقتصادی دارد و یا دارای پیش زمینه سیاسی است؟
برای پاسخ به این سوال در ابتدا لازم است به تفکیک و بررسی چند موضوع بپردازیم. زمانی که ما راجع به یک جامعه و مردم آن صحبت می کنیم، نمی توانیم دچار نوعی تقلیل گرایی شویم به عبارتی دیگر نمی توانیم کنش برخی از مردم را در یک شرایط خاص به تمامیت آن جامعه تعمیم دهیم. وقتی می گوییم مردم زمان خود را در صف های طویل و دراز انتخاباتی به سر می برند و یا در اعتراضات خیابانی شرکت می کنند، منظور ما تمام مردم یک جامعه و یا قسمت عظیمی از آن هستند نه فقط یک بخش آن! جامعه هیچ گاه یک امر واحد نیست بلکه امری کثیر است. به عنوان مثال عده ای در صبح به مرحوم مصدق درود فرستادند و عده ای نیز در عصر همان روز شعار "مرگ بر مصدق" را سر دادند. در این مسئله باید به تحلیل و شناخت مردم صبح و عصر پرداخت.مسئله مهم تر آن است که مردم اصلی جامعه ما به طور تاریخی در پرتو یک فرهنگ سیاسی نهادینه شده زندگی می کنند. این فرهنگ، یک نوع فرهنگ دیجیتالی و دوانگار است که براساس این فرهنگ دیجیتالی، تغییر رفتار مردم بسیار سهو و سریع انجام می گیرد که در این شرایط مردم از یک شرایط ایجابی به یک شرایط سلبی کشش پیدا می کنند. مردم زمان انتخابات دست افشان و پای کوبان بنرهای انتخاباتی را به دوش می گیرند و از پیروزییکی از کاندیدها دفاع می کنند پس از انتخابات راه دیگری را می پیمایند و از انتخاب خود ابراز پشیمانی می کنند. به همین دلیل است که عرض کردم این تغییر و چرخش ناگهانی رفتار در تاریخ کشور ما بسیار محسوس است.
با تمامی این اوصاف، عواملی که در فصل ریزش ها و اعتراضات سیاسی، اجتماعی و اقتصادی کشور نقش دارند در واقع عوامل پیچیده و درهم رفته ای هستند که نمی توان برای آن به یک صورت و سیرت معین و عاملی مشخص استناد کرد.همانطور که پیشتر عرض کردم، این جنبش ها از هر انگیزه و انگیخته ای برای شکوفایی، فراگیرشدن و تحمیل و تقاضای خواسته های خود استفاده می کنند بنابراین؛ این مردم می توانند یک امر سیاسی را به امری اقتصادی تبدیل کنند و یا از حادثه تصادف و واژگونی اتوبوس امری سیاسی بسازند و یایک امر اجتماعی را به مسئله ای سیاسی تبدیل کنند. به همین دلیل است که می گویم این فضا و جامعه درهم رفته بوده و هر امری (حتی امر بدیهی و طبیعی که خارج از اراده دولت هاست) در این جامعه می تواند محرکی برای بروز و ظهور اعتراضات رادیکال در جامعه باشد. گفتنی است در آینده نیز شاهد بروز چنین فضاها و اعتراضاتی در جامعه خواهیم بود.
باتوجه به پتانسیل اعتراضاتی که در جامعه وجود دارد، به نظرشما چرا دولت ها نتواسته اند در کنترل پتانسیل ها موفق باشند؟
اگر بخواهیم تصویری از جامعه امروز را بیان کنیم، شاید نقاشی " فرشته کوچک پولکری" تصویر مناسبی از جامعه امروز ما نباشد. به بیان دیگر، روح و روان جامعه در این مرحله به تعبیر لاکانی، دچار مشکل می شود و یا دچار نوعی تروما می شود. به عبارتی دیگر، در این مرحله به تعبیر تروماتیک عوامل داخلی و خارجی درد و رنجی را به جامعه تحمیل می کند که در این مرحله لازم است فردی خود را به اشکال مختلف بروز و ظهور دهد تا از پرخاشگری نسبت به نظام و نظام موجود در کشور و حرکت های فراتر جلوگیری شود.در حال حاضر مشکل بسیاری از تدبیرگران و تحلیل گران کشور این است که مسائل را تدبیر و تحلیل نمی کنند بلکه آنها مشکلات را تدمیر می کنند . به شکلی صورت مسئله را پاک می کنند که به جای حل آن به مشکلات آن می پردازند. بنابر تحلیل جامعه شناختی بنده، این دیدگاه "بحران مصنوعی" نام دارد. بحران های مصنوعی، بحران هایی هستند که تدبیریک کارشناس و تحلیلگر در مواقع حل یک بحران به جای حل آن، به عمق همان مشکل و بحران لطمه وارد می کند و آن را تشدید می کند.
متاسفانه این اتفاق در کشور ما رخ داده است وروز به روز به عمق آن افزوده می شود.نکته حائز اهمیت دیگری که وجود دارد این است که امروزه دولت ها این بحران های مصنوعی را به جامعه تزریق می کنند. برخی از کارشناسان و تحلیلگران با تدبیر و تحلیل غلط خود، تصویر دقیقی از بحران های موجود در کشور را ایجاد نمی کنند و با کج فهمی خود، مشکلات و بحران های موجود در کشور را افزایشو یا حتی در برخی موارد به تشکیل بحرانی جدید کمک می کنند. این اتفاق در جامعه کنونی ما در حال رخ دادن است. با توجه به شرایط اقتصادی، سیاسی، فرهنگی و قومیتی حاکم بر جامعه متاسفانه این استعداد عمیق تر و رادیکالیزه تر می شود بنابراین؛ تحلیلگران باید به این موضوع توجه کافی داشته باشند در غیر این صورت ما با حکومت کردن با اعمال شاقه مواجه خواهیم بود.
به نظر شما جایگاه کنونی اصلاح طلبان کجاست؟
جریانات اصلی اجتماعی، سیاسی و فرهنگی جامعه ما در یک وضعیت ناباروری قرار گرفته است. تاریخ، تقاضا، نسل، سبک زندگی . گفتمان کشور نسبت به گذشته تغییرات چشمگیری داشته است اما این جریانات در بخشی از تاریخ گم شده اند یعنی دچار سترونی و ناباروری شده اند و زایش ندارند.
از چه زمانی این اتفاق افتاده است؟
بنده معتقدم برای این موضوع نمی توان هیچ نقطه صفری قائل شد. به مرور زمان پس از دولت اصلاحات، که این جریان به مثابه یک دولت ظهور پیدا کرده بود و اصلاحات در فضای قدرت و سیاست دیده شده بود. پس از آن، این ناباروری بیشتر نمایان شد در این صورت، دولتمردان مجبور بود که گفتمان ود را در تمامی سطوح و لایحه های جامعه به انجام برساند تا اصلاحات را در مجاری گوناگون و مویرگ های جامعه جاری میکردند اما متاسفانه نتوانستند به تولید گفتمان خود در جامعه بپردازند و آن را تاریخی کنند. در این صورت اصلاحات به حاشیه تاریخ اکنون خود برده شد. به گفته " ژاک رانسیر" این افراد دچار نوعی بی کفایتی نمادین شدند و برای جامعه مثل بیک آدرن می توانستند نقش آفرینی کنند و گفتمان دیگر آن کفایت لازم را برای پرتیک جامعه به مثابه استراتژیک جامعه عمل کند.بنده معتقدم اگر جریان اصلاح طلب و اصولگرا بخواهند همانند دهه 50 عمل کنند، همانگونه که بارها گفته ام لازم است این جریانات به اصطلاح پوست بیاندازند و با یک نوع تامل شالوده شکنانه و نقادانه نسبت به خودشان داشته باشند و به جای آن که آینه را بشکنند، خودشان را بشکنند و از تیکه های شکسته آینده خود، اصلاح طلبی دیگری را بنا کنند و آن را به صورت بازیگر و کنشگر واقعی اصلاح طلبی در جامعه به وجود آورند. در پایان باید گفت با این شیوه و ریش اصلاح طلبی نمی توان به تجریش رفت!!!
برنامه ریزی و قدرت طلبی اصلاح طلبان برای انتخابات بعدی به چه میزان برای جامعه اهمیت دارد؟ آیا ممکن است عدم اهمیت آن منجر به تکرار دوباره سال 84 شود؟
یک تفاوت جدی در جامعه در حال شکل گیری است و آن هم این است که جامعه به صورت فزاینده به سمت زندگی و سیاست روزمره حرکت می کند اما کنشگران سیاسی جامعه کماکان در یک فضای یوتوپیایی سیاست خود را ناظر بر پاینده های دورمی دانند. جامعه امروز جزئی از حوادث و شکل گیری جامعه فرداست اما این کنشگران جامعه امروز را به جامعه فردا حواله می دهند و وعده های پوپولیستی به مردم می دهند. در حال حاضر نیز سیاست مدارانی از مقبولیت و مشروعیت برخوردار هستند که در زندگی روزمره شان حضور پیدا کند و سیاست آن ها بتواند مشکلات مردم را تدبیرکند و فردایی بهتر برای آنان را رقم بزند نه یک فضا و جامعه یوتوپیا در آینده. این اتفاق در جامعه در حال شکل گیری است. به اعتقاد زیگموند باومن علت گرایش مردم جامعه به نوعی ریتموتوپیا نیز همین موضوع است یعنی فضای یوتوپیایی خود را به جای آینده در گذشته جستجو می کنند. به عنوان مثال از شخصیت های گذشته یاد می کنند و بر آن ها درود می فرستند.به همین دلیل بنده معتقدم جریانات و کنش های کنونی رجال سیاسی کشور باید از برج عاج های گفتمانی خود پایین بیایند و تلاش کنند تا در متن و بطن جامعه قرار گیرند و به تاریخ اکنون خود مراجعه کنند.
تاثیر عملکرد اصلاح طلبان بر دیدگاه مردم بر اصلاح طلبان مجلس، دولت و شورای شهر چقدر است؟
در حال حاضر اصلاح طلبان نمره قابل قبولی را از منظر بنده و بسیاری از مردم دریافت نمی کنند. به تعبیری دیگر، شمار زیادی از اصلاح طلبان مورد قبول مردم نیستند به همین دلیل باید در رویکردهای آنها تجدید نظرکنند.البته در این بین اصلاح طلبانی نیز وجود دارند که خدمات شایسته ای را انجام داده اند و نمی توان از خدمات این افراد چشم پوشی کرد. انتظارات مردم از این افراد از اصلاح طلبانی که نمره تجدید را اخذ کرده اند بالا است ولی متاسفانه در دولت، مجلس و شورای شهر تهران این انتظارات به هر علت داخلی و خارجی برآورده نشد. جامعه بدترین شرایط را در 4 دهه گذشته دارد و در دولت کنونی بنا به دلایل داخلی و خارجی شاهدظهور و بروز این مشکل هستیم.در خصوص شهرداری و شورای شهر نیز باید گفت که انتخابات و تغییرات پی در پی شهرداری تهران و عدم ثباتی که در مدیریت شهری وجود داشت، نمود زیادی نداشته و هیچ چیز جدید را نسب به گذشته در بر نداشته تا عرضه کند که همین موضوع از عمده مشکلات درون شورای شهر و شهرداری تهران است.در مجلس نیز ما با طرح ها، لوایح و اقدامات موثر و جدیدی رو به رو نبوده ایم. تمامی این عوامل باعث شد تا ایماژ مردم نسبت به اصلاح طلبان دچار مشکل شود و سیپدی جریان اصلاحات در ذهن مردم اندک اندک روبه خاکستری و سیاهی بروند.
برخی از اصلاح طلبان معتقدند که حلقه ای در دولت به رقابت با جریان اصلاحات می پردازد. آیا این موضوع می تواند صحت داشته باشد یا این اظهارنظری برای دور بودن دست برخی از اصلاح طلبان از میز ریاست است؟
افرادی نظیر آقای واعظی و نوبخت پس از روی کار آمدن دولت جدید در تلاش هستند تا این پیروزی را به پایگاه اجتماعی بلافصل خودشان ربط دهند اما بنده معتقدم این پیروزی بیش از یک توهم نیست. جریانی که از آن یاد می شود، تولد خود را با آغاز انتخابات شروع کرده است و احزابی که در پس آن عمل می کردند اساساً دارای مقبولیت اجتماعی و کنشگری های سیاسی در جامعه نبوده اند بنابراین؛ به هیچ وجه نمی توان گفت که این فضا خواستگاه اجتماعی جریانی است که با انتخابات روی کار می آید. مضاف بر این مسئله در شرایط کنونی شاهد هستیم که سرمایه اجتماعی دولت به حداقل ممکن رسیده است. برخی از آمارها زیر10 درصد را نشان می دهند که این سرمایه اجتماعی که در سال 92 بالغ بر 70 درصد بوده، امروزه به زیر 10 درصد رسیده است. اگر این پایگاه اجتماعی یک پایگاه اجتماعی وسیع، بدیهی و طبیعی بود، نباید به راحتی سیر نزولی خود را طی کند و به جایی برسد که در شرایط کنونی ما با بحران اجتماعی و بی اعتمادی نسبت به دولت مواجه باشیم.طبیعی است در آن شراط فضایی فراهم شد که اصلاح طلبان ترجیح دادند با کارت های خود استفاده کردند و در همین زمین بازی کردند. در این هنگام آقای خاتمی نیز سرمایه وسیع اجتماعی خود استفاده کرد تا این اتفاق افتاد.
اگر سرمایه اصلاح طلبی نبود که در پس و پشت این دولت قرار نگیرد چرا ضرر و زیان ناشی از آن را اصلاح طلبان پرداخت می کنند؟ چرا با هر کج رفتاری و ناکارآمدی دولت، اصلاح طلبان مورد بازخواست قرار می گیرند؟
نباید با چنین تصوری سازی هایی پایگاه اجتماعی اصلاح طلبان را خراب کنیم. بنده معتقدم این خطای استراتژیک برخی از اصلاح طلبان بود که در یک شرایط تاریخی تمام سرمایه اجتماعی، انسانی و حیثیتی و نمادین جریان اصلاح طلبی را در سبد یک گروه قرار دادند. اطلاح طلبان اگرچه در تلاش هستند تا فاصله خود را با دولت به تصویر بکشند اما به تعبیر بنده این کار پاسخگو نیست چرا که کماکان اصلاحات در ذهن و یاد مردم وجود دارد. به همین جهت از برخی از اصلاح طلبان تقاضا دارم تا از رفتارهای این چنینی دوری کنند تا صدمه ای جدی به جریان اصلاحات در ذهن مردم ایحاد نشود.
به نظر شما، اصلاح طلبان در انتخابات بعدی مجلس حضور و بروز پررنگی خواهند داشت یا خیر؟آیا جامعه و قشر حامی مانند گذشته به آنها اعتماد خواهد کرد؟
بنده معتقدم آینده محصول اراده انسان است بنابراین؛ آینده اصلاح طلبان ناشی از اراده امروز آنهاست.اگر اصلاح طلبان دست به گفتمان، اراده و عمل متفاوتی بزنند و مشکلات و نواقص خود را برطرف کنند بی شک در آینده موفق خواهند بود اما اگر راه کنونی خود را ادامه دهند به بن بست خواهد رسید. بسیاری از کسانی که امروزه خود را جزء اصلاح طلبان می دانند فقط نامی از این جریان را با خود حمل می کنند و قدرت درک و فهم این جریان را ندارند.اگر روند کنونی دو جریان سیاسی مطرح کشور یعنی اصلاح طلبان و اصولگرایان ادامه پیدا کند، جریانات نوینی بروز و ظهور پیدا خواهند کرد. اگر این جریانات نوین به صورت قانونی نیز نتوانند بروز پیدا کنند می توانند در لایه های زیرین جامعه رشد و نمو پیدا کنند. در غیر این صورت نیز جامعه با بحران وسیعی مواجه خواهد شد.گفتنی است تمامی جامعه لازم است به تامل انتقادی بپردازند. تا این تامل انتقادی صورت نگیرد و ما تصویری انتقادی از جامعه و خود واقعیمان نداشته باشیم، نمی توانیم آینده ای بهتر و جامعه ای توسعه یافته را برای کشور خود ترسیم کنیم.