اسفند سال 98 یازدهمین دوره انتخابات مجلس شورای اسلامی برگزار میشود. آن هم در شرایطی که کشور با چالشهای زیادی در عرصه سیاسی، اقتصادی و سیاست خارجی روبهروست. وجود این چالشها و عدم تغییر در سیاستهای ظاهری دولت و عدم تحقق وعدههای انتخاباتی از جمله موضوعاتی است که از نظر کارشناسان و تحلیلگران، مشارکت عمومی مردم در انتخابات را مختل میکند.از طرف دیگر جریان اصلاحات که در دورههای گذشته انتخابات فعال بوده و تلاش کرده بدنه اجتماعی خود را برای حضور در انتخابات اقناع کند، حالا بعد از گذشت این سالها و محقق نشدن بسیاری از مطالبات بدنه خود در رکود به سر میبرد. فعالیتهای انتخاباتی هنوز آغاز نشده و به نظر میرسد این جریان در حال حاضر راهبرد و برنامهای هم برای شروع آن ندارد. مرتضی مبلغ، معاون وزیر کشور دولت اصلاحات، در گفتوگو با اعتمادآنلاین درباره این تردید و سردرگمی جریان اصلاحات توضیح میدهد که مشروح آن را در زیر میخوانید:
*اظهارنظرهای متعددی از طرف چهرههای سیاسی جریان اصلاحطلب درباره انتخابات مجلس مطرح میشود. برخی مانند آقای حجاریان از مشارکت مشروط میگویند، برخی دیگر تاکید دارند که در شرایط فعلی تکلیف مشخص نیست که چه باید کرد، یکسری هم موضوع تحریم را مطرح میکنند. با توجه به اینکه چند ماه بیشتر تا برگزاری انتخابات نمانده، ارزیابی شما از این اظهارنظرها چیست؟
دونکته را باید در این موضوع از هم تفکیک کرد. یکی اینکه تصمیم اصلاحطلبها چیست؟ اصلاحطلبان هنوز به جمعبندی مشخص و روشنی نرسیدهاند، البته طبیعی است چون اصلاحطلبان به طور کلی در فرایند بحث و بررسی خرد جمعی به راهبردهای مشخصی میرسند و بر اساس آن کارهای خود را پیش میبرند، اما تا این لحظه هنوز به نقطه قطعی نرسیدهایم. ضمن اینکه دیر هم نشده چون برای رسیدن به این نقطه زمان قابل قبولی داریم.اما نکته دوم درباره نقطهنظراتی است که نحلهها و چهرههای مختلف اصلاحطلبی مطرح میکنند. اینها نقطهنظرات مختلف و متفاوتی است که به مثابه تصمیم اصلاحطلبان نیست. همیشه همینطور بوده که درباره مسائل مهم از جمله انتخابات، چهرههای اصلاحطلب همواره نظرات خود را مطرح میکردند و به سمع و نظر عموم میرساندند. اتفاقاً در چنین فرایندی است که این نظرات به تدریج چکشکاری میشود، در معرض همدیگر قرار میگیرد و جمعبندی روشنی منتج میشود.
*ریشه این اظهارنظرها را در چه چیزی میبینید؟
ریشه بعضی از نقطهنظراتی که شما عنوان کردید، به نکته مهمی که در انتخابات مطرح است برمیگردد، به خصوص بعد از انتخابات اخیر که جدیتر مطرح شده و شرایط کشور نیز به آن دامن زده است. به هر حال مردم، اصلاحطلبان و شخصیتهای دلسوز کشور، همه تلاش خود را کردهاند تا مردم مشارکت کنند، حضور بانشاط داشته باشند، به صحنه بیایند و مطالبات خود را از طریق صندوقهای رای به منصه ظهور و اجرا برسانند، مردم هم پاسخ میدهند.منتها سازوکارهایی که در بخشهایی از قدرت جریان دارد و بخشی از نیروهایی که در کشور هستند و متاسفانه در قدرت هم حضور و نفوذ دارند، سبکشان این است که هر گاه رای مردم طبق نقطهنظرشان نباشد با تمام قدرت در برابر آن میایستند، سنگاندازی میکنند و اجازه نمیدهند چیزی که خواست مردم در انتخابات است، محقق شود.
آنها اصولاً به یک معنی رای مردم را هم قبول ندارند و معتقدند مردم برای اینکه بخواهند با رای خود سرنوشت کشور را رقم بزنند، ذیصلاح نیستند. یا حداقل اینطور میگویند که اگر رای مردم طبق نظر ما باشد، رای خوبی است. این موجب مختل شدن روند انتخابات میشود و آنچه خواست مردم است، محقق نمیشود. این سوال بزرگ به وجود آمده و امروز بیشتر تقویت شده که پس رای مردم چه خاصیتی دارد؟ این همه تلاش شود شخصیتهای اصلاحطلب و پرنفوذ مردم را به صندوق رای دعوت کنند، اما بعداً این سازوکارها اجازه ندهند آن چیزی که خواست عمومی و مصلحت است، محقق شود. این سوال بزرگی است که به نظر من بسیار برای کشور مخاطرهآمیز بوده و الان هم با فشارهایی که به کشور وارد میشود، مخاطرات آن افزایش بیشتری پیدا میکند.بنابراین در آستانه انتخابات، باید به این سوال بزرگ پرداخت که این جریانها و افکار چرا اجازه دارند اینطور در عرصه سیاست و مدیریت کشور رفتارهای غیرسازنده و مخرب بروز دهند و به کشور آسیب وارد کنند.
به نظر من هیچچیز مهمتر از این نیست که دستگاههای کشور، قوا و مقامات کشور در سطوح عالیه بنشینند و چارهاندیشی کنند، دست این جریانها را کوتاه کنند و به حاشیه برانند، در سیاستهای نادرستی که احیاناً اعمال شده تجدید نظر کنند و سیاستهای سازندهای را پی بگیرند که مردم باورشان شود تغییرات سازندهای اتفاق افتاده و اعتماد عمومی دوباره بازتولید شود. این اتفاق موجب میشود شاهد نشاط جدیدی در جامعه باشیم که مردم اعتماد بهتری پیدا کنند و با حضور خود شرایطی را فراهم کنند تا مخاطرات و فشارهایی که دشمنان به کشور وارد میکنند دفع شود و ما بتوانیم مشکلات را پشت سر بگذاریم. به عقیده من مقامات و دستگاههای کشور امروز باید دست نیروهای تندرو، افراطی و جریانهای موازیای را که به موازات دستگاههای رسمی کشور عمل میکنند و باعث اختلال در روند میشوند، کوتاه کنند و هر جریانی را در جای خود بنشانند تا همه چیز طبق قانون اساسی و خواست مردم پیش رود و ما شرایط مناسبی را در کشور شاهد باشیم.
*یکی از موضوعاتی که بعضی از چهرههای اصلاحطلب مطرح میکنند موضوع نظارت استصوابی و شورای نگهبان است که برخی میگویند سلیقهای است و باعث میشود نخبگان سیاسی کشور مخصوصاً در جریان اصلاحطلب از گردونه رقابتهای انتخاباتی کنار بمانند و در نتیجه اصلاحطلبان مجبور شوند به لیستهای ناشناختهای روی آورند که مانند دوره اخیر انتقادهای زیادی هم به آنها وارد باشد. فکر میکنید در این خصوص با شورای نگهبان رایزنی شده یا تغییر رویهای در روند شورای نگهبان میبینید که موجب بروز تغییراتی در این موضوع باشد؟
به نظر من نظارت استصوابی یکی از موضوعات نظام انتخاباتی کشور است و آثار خود را در کل سیاستهایی که در کشور دنبال میشود گذاشته است. موضوع جدیدی هم نیست، سالیان سال است که مطرح میشود و اصلاحطلبان نیز نقدهای خود را درباره آن عنوان کرده و همچنان عنوان میکنند.البته همچنان به عنوان یک مطالبه بسیار اساسی و جدی تجدید نظر در آن را هم دنبال میکنند، چون نظارت استصوابی به این شکلی که اعمال میشود آثار سوئی بر کل جامعه، نظام، مردم و کشور به جای گذاشته و میگذارد. یکی از آن آثار این است که مدیریت را تضعیف میکند، بین دولت و ملت شکاف میاندازد، یک فضای انفعال و ناکارآمد در مدیریت کشور اعمال و نهادهای انتخابی را از حیز انتفاع خارج میکند. چون به صورت غیرشفاف رد صلاحیت گستردهای اتفاق میافتد، یا تحت عنوان احراز صلاحیت یعنی کاری که مردم باید در انتخابات انجام دهند و صلاحیت نامزدها را احراز کنند، گروه اندکی جای مردم را میگیرند و این کار را انجام میدهند. این یک مطالبه عمومی است و شورای نگهبان باید تجدید نظر کند. اخیراً شنیدیم سخنگوی شورای نگهبان نقطه نظراتی اعلام کرده که به نظر میرسد بوی انعطاف منطقی میدهد. امیدواریم شورای نگهبان اصلاحاتی انجام دهد و به این نتیجه برسد که این روند، برای کشور سازنده نیست و جز آسیب چیزی ندارد.
البته من اضافه کنم که این حرف بههیچوجه به معنی حذف نظارت موثر بر انتخابات نیست، حتماً باید بر روند انتخابات نظارت موثر وجود داشته باشد. نظارت هم به این معنی است که بر روند قانونی اجرای انتخابات نظارت شود و هر جایی که خلاف بود جلوی آن گرفته شود. نه اینکه گروه اندکی بدون هیچ پاسخگویی و بدون هیچ ضابطه مشخصی تعداد بسیار زیادی را، تحت عنوان اینکه صلاحیتشان احراز نشد، رد صلاحیت کنند و اتفاقاً بین این گروه، افراد بسیار توانمند و باتجربهای حضور داشته باشند که فقدانشان خسارت بسیاری برای کشور به بار آورد. این نوع نظارت و نحوه عمل اشکال دارد و باید حتماً اصلاح شود تا یکی از معضلات کشور برطرف شود و انشاءالله ما به تدریج وارد فرایندهای سازندهتری شویم که اوضاع کشور از این شرایطی که در آن هستیم بهبود پیدا کند.
*با توجه به اظهارنظرهایی که چهرههای اصلاحطلب مطرح میکنند، اگر شورای نگهبان نخواهد روند را تغییر دهد و نظارت به همان شیوهای که قبلاً اعمال شده انجام گیرد، به نظر شما راهکار اصلاحطلبان چیست؟ شما فکر میکنید با توجه به اینکه بدنه اجتماعی جریان اصلاحات- به خاطر اتفاقاتی که بعد از سال 92 افتاد و وعدههایی که محقق نشد- ناراضی است، باید چه رویهای را پیش بگیرد؟
معتقدم اصلاحطلبان همواره بر اساس منافع ملی و مسائل عمومی عمل کردهاند و راهبرد اصلی آنها این است. در هر شرایطی نگاه میکنند که مصلحت عمومی، خیر عمومی، خیر جامعه و منافع عمومی چیست که البته از طریق گفتوگو، تعامل و خرد جمعی به آن میرسند. در هر شرایط خاص انتخاباتیای، بر این اساس عمل کردهاند، به خصوص در 10، 12 سال گذشته که شرایط کشور خیلی ویژهتر بوده است. این دوره نیز همینطور خواهد بود؛ چون مثلاً در همین انتخابات اسفند 94 برای اولین بار اصلاحطلبان، به دلیل همان تحلیلی که داشتند مبنی بر پیگیری منافع ملی و خیر عمومی، جمعبندی کردند که هیچچیز مهمتر از این نیست که صدای افراط را در مجلس جدید خاموش کنند و افراطیون را به حاشیه برانند. بر اساس آن یک فرایند ائتلافی را دنبال کردند، حتی گفتند ما شرکت میکنیم و در لیست خود، در جاهایی که در تایید صلاحیتها اصلاً اصلاحطلبی وجود نداشت، از بعضی چهرههای اصولگرای معتدل استفاده کردند و در لیست گذاشتند. این اتفاق تا آن زمان سابقه نداشت. چرا این کار را انجام دادند؟ چون اقتضای آن زمان این بود که بر اساس منافع ملی این کار را انجام دهند.در این دوره هم قطعاً چنین خواهد بود؛ یعنی بر اساس برآوردی که خرد جمعی اصلاحطلبان از منافع عمومی و خیر همگانی خواهند داشت، تصمیم خواهند گرفت. حالا این اتخاذ تصمیم میتواند هر چیزی باشد. میتواند این باشد که بدون هیچ شرطی در انتخابات شرکت کنند، مشروط باشد، یا به گونهای دیگر باشد.گزینههای مختلفی وجود دارد که پس از بررسی و جمعبندی با همان محور اساسی منافع عمومی و مصالح عمومی دنبال میکنند و به نتیجه میرسند.
* شما معتقدید که برای آغاز برنامههای انتخاباتی جریان اصلاحات دیر نشده است، اما یک سردرگمی درباره انتخابات در این جریان به چشم میخورد. از طرفی اصولگرایان چراغخاموش پیش میروند؛ همه احزاب تا حدودی به جمعبندی رسیدهاند، میدانند چه کاری میخواهند انجام دهند و جلسات شورای وحدتشان پابرجاست، اما ما این را از اصلاحطلبها نمیبینیم. به نظر میآید نمیدانند باید چه کنند، این سردرگمی از چیست؟
علت اصلی این سردرگمی شرایط جامعه است. سردرگمی این است که اصلاحطلبها همواره بدنه اجتماعی خود را در راستای منافع مردم تشویق میکنند، اما سازوکارهایی در روند اداری کشور وجود دارد که سازوکارهای غیرسازنده، نامطلوب و مخربی است؛ یعنی در مقابل رای و خواست مردم عمل میشود و مردم همانطور که توضیح دادم یک سوال بزرگ برایشان به وجود میآید.مردم میدانند که اصلاحطلبان دلسوزانه و به نفع خود مردم تلاش میکنند، اما سوالشان این است شما که میگویید و ما هم که در انتخابات شرکت میکنیم، آیا در برابر نتیجه رای ما به این شکل مخدوش، یا تخریب و مسالهسازی مقاومت میشود. در واقع فضا به گونهای است که سازوکارها اجازه نمیدهد آن چیزی که خواست عمومی است، درست اتفاق بیفتد. این مشکل بزرگی است که امروز رخ داده و سوال همه مردم و حتی اصلاحطلبان است که این روند تا چه زمانی میتواند ادامه پیدا کند، آن هم در این وضعیت خطیر که فشار دشمنان و برخی از ناکارآمدیهای داخلی دست به دست هم داده تا شرایط را برای ما دشوارتر کند.
به نظر من در بین اصولگرایان هم چهرههایی هستند که این دغدغه را به طور جدی دارند، اما طیفهایی که تندرو هستند و سابقه آنها نشان میدهد که نه دغدغه رای مردم را دارند و نه کاری به جامعه دارند و به دنبال منافع خود هستند، طبیعی است که همواره کار خودشان را بکنند.الان رفتار بخشهای تندرو اصولگرایان است که این مشکلات را به وجود میآورد. از این گروه اصلاً توقعی نمیرود. طبیعی است که آنها توجهی به خواست عمومی ندارند.اما سردرگمیهایی که میگویید در سیاست کشور به وجود آمده به علت این نکته جدی است که اشاره کردم. در عین حال اینطور هم نیست که اصلاحطلبان هیچ کاری نکنند؛ شورای عالی سیاستگذاری و احزاب اصلاحطلب فعالیت دارند، منتها در رابطه با راهبردهای انتخاباتی، سازوکار و نحوه عمل همان چیزی است که من در سوال قبلی اشاره کردم: باید ببینیم به کجا میرسد.