گروه سیاسی_ رسانهها: روزنامه فرهیختگان نوشت: جمعی چهارنفره از اصلاحطلبان که از مسئولان سیاسی دولت اصلاحات هم هستند متنی را نوشته و در اختیار یک رسانه آمریکایی گذاشتهاند تا بهنوعی هشداردهنده عواقب افزایش فشارها، تهدیدها و نهایتا آغاز جنگ با ایران باشند؛ هشداری که البته نه از موضع قدرت و برای تامین منافع ملی که از موضع انفعال و بهواقع برای تامین منافع حزبی بیان شده است.محسن امینزاده معاون وزیر امور خارجه در دولت اصلاحات، مصطفی تاجزاده معاون وزیر کشور وقت، محمدرضا خاتمی نایبرئیس مجلس ششم و عبدالله رمضانزاده سخنگوی کابینه اصلاحات کسانی هستند که در ماههای اخیر با وجود اجماع ملی بر عدم مذاکره با دونالد ترامپ، همواره و به بهانههای مختلف پیشنهاد مذاکره با آمریکا را مطرح و تلاش کردهاند بگویند تنها راه پیش روی کشور برای جلوگیری از جنگ، وارد شدن به میز مذاکره با آمریکاست.مرور متن یادشده که جدیدترین نمونه از اقدامات فعالان این جریان سیاسی است، نشان میدهد بازهم اصلاحطلبان دچار خطاهای راهبردی در میدان سیاست شدهاند و دوباره دست به اقدامی زدهاند که ممکن است باعث تضعیف وحدت ملی و انحراف در مسیر احقاق حقوق و منافع کشور شود.
مهمترین ایراد نامه یادشده این است که اصلاحطلبان همچنان وقوع جنگ را مساله مفروض خود دانسته و ابراز کردهاند برای جلوگیری از وقوع این درگیری در حال تلاش هستند؛ این در حالی است که اولا آمریکاییها خودشان معترفند که هرگز بهدنبال درگیری نبوده و نیستند.مساله ترس است، ترسی که از بخشهای مهمی از این نامه میبارد و نشان میدهد این افراد هم نگران هستند و هم در حال انتقال نگرانی به مردم. اساسا در این مورد باید گفت اگر ایران بخواهد وارد مذاکره با آمریکا هم بشود، ذیل سایه جنگ و نگرانی از باب آغاز درگیری، قطعا حداقلهایی از موفقیت را نیز در میز مذاکره برای ایران بههمراه نخواهد داشت و مشخص است که مذاکره از موضع ضعف و زیر چماق جنگ برد - باخت خواهد بود.مساله سوم درگیرکردن رقابتهای سیاسی داخلی با مناسبات خارجی ایران است، جایی که آنها تلاش میکنند پوششی برای ضعف جناح سیاسی خود در عرصه رقابت و همچنین موفقیت در اداره کشور بتراشند و ناتوانی خود را پشت اقدامات آمریکا پنهان کنند. این افراد با بیان این عبارت که «بهعنوان اعضای جریان اصلاحطلب در ایران نگران ضربه مهلکی هستیم که حتی مقابله نظامی محدود با آمریکا به جنبش دموکراسیخواهی در ایران وارد میکند. حتی امروز هم آثار محدودیتهای برآمده از بحران دو سال گذشته بر جامعه مدنی نحیف ایران و فعالیت سیاسی مسالمتآمیز را احساس میکنیم» به وضوح خود را تنها حامی دموکراسی در ایران توصیف میکنند و به دروغ فضای سیاسی داخلی را محدودشده و تحت فشار عنوان میکنند.
نکته جالب توجه دیگر در متن یادشده این است که نویسندگان تلاش برای آبادی ایران را صرفا در اقدامات فعالان سیاسی اصلاحطلب تعریف میکنند و شکست و کنار رفتن خود را موجب از دست رفتن آزادی، آبادی و امنیت ایران. به این عبارت دقت کنید: «گروهی از رقبای سیاسی ما از این بحران برای نابودی تلاش ما برای رسیدن به ایرانی آزاد، آباد و امن استفاده میکنند.»شاید به طنز بیشتر شبیه باشد اما واقعیت را باید گفت، واقعیتی که تاکید میکند شرایط اقتصادی امروز ایران با تورمی افسارگسیخته حاصل دو دوره حضور اصلاحطلبان در قوه مجریه است ولی آنها دیگران را مسئول این نابسامانی تعریف میکنند، یا اینکه مسئول تامین امنیت قطعا گروههایی بهجز اصلاحطلبان هستند ولی آنها امنیت امروز کشور را مرهون تلاشهای خود میدانند. اینها البته بخشی از خطاهای راهبردی و تناقضات سیاسی است که چهار نفر نویسنده اصلاحطلب متن یادشده در یک متن پنجبندی مرتکب شدهاند که ذکر باقی آنها در این مجال نمیگنجد.