درباره نحوه ارتباط خود با رسانهها و مطبوعات اظهار کرد: ارتباط شاعر خصوصا در سالهای ابتدایی کارش بدون رسانه اصلا امکانپذیر نیست. برای همین در روزگار ما همه شاعران یا حداقل آنهایی که با ادبیات جدی هستند اقلا در دورههایی از کارشان رسانههای مکتوب وسیله ارتباطیشان با مخاطب بوده است. در این روزگار چون رسانه از حالت مکتوب به حالت مجازی تبدیل شده، ممکن است رسانههای مکتوب از اولویت این ارتباط ساقط شده باشند، اما ما در زمانی کارمان را شروع کردیم که تنها راه ارتباطیمان با مخاطب جلسات شعر بود که محدودیتهای خاص خود را داشت و همین رسانههای مکتوب، که طبعا این رابطه ادامه پیدا کرده است.او افزود: من حدود ۱۰ - ۱۲ سال است که ستون ثابتی برای نقد شعر، خصوصا شعر کوتاه در روزنامههای مختلف دارم. فضای رسانههای غیرمکتوب امروزی اصلا جایی برای مقالات بلند ندارد و همین باعث شده نوشتن متنهای کوتاه رواج پیدا کند. برای همین هنوز هم بهتر است اگر کسی نقدی مینویسد، آن را در نشریات مکتوب چاپ کند، البته اگر مثل برخی نشریات محدودیتی در تعداد کلمات نداشته باشند. اگرچه ارتباط بین شاعران با رسانهها خصوصا از سوی شاعران و نویسندگان جوان، مثل یکی، دو دهه گذشته نیست، اما برای ما که چهار تا پیراهن بیشتر پاره کردهایم رسانههای مکتوب جایگاه مهمتری دارند.
شکارسری با بیان اینکه بساط و بحث رانت و پارتیبازی ادبی و ... چیز تازهای نیست، درباره رسانهدار بودن یک طیف خاص از شاعران و در مقابل آن رسانه نداشتن شاعرانی دیگر که باعث کمرنگ شدن آنها میشود، گفت: این بحث فقط مختص حوزه ادبیات و شعر نیست. در همه حوزهها این بحث پارتیبازی و رانت وجود دارد. بنابراین به صرف اینکه کاری نقاط آسیبشناسانه دارد و باید آسیبشناسی شود، قابل تعطیل کردن نیست. اینکه برخی از رسانهها با باندهای ادبی یا بهتر است بگویم جریانها و جناحهای ادبی خاص خودشان منتسب هستند، قابل انکار نیست و طبیعی هم هست که هر کس دوست دارد و میپسندد که با افراد منتسب به جریان خودش کار کند. این مسئله چیز تازهای نیست و همیشه بوده است و ادامه خواهد داشت.این شاعر در ادامه گفت: اما نکته اینجاست که در سالهای اخیر با یک کثرت روبهرو هستیم. اینقدر جریانهای ادبی و شاعران ما کثرت دارند که میشود گفت از بینشان نخبه سوا کردن غیرممکن است یا لااقل خیلی خیلی سخت است. در این اوضاع که رقابت اینقدر فشرده است، استفاده از هر امکان و تریبونی میتواند یک نعمت باشد. به گمان من، برخی دارای این تریبون هستند و از آن استفاده میکنند و بعضیها هم نیستند و کارشان سختتر است.
حمیدرضا شکارسری در حالی که معتقد است اساسا هرجا بحث خلاقیت ادبی حتی در حالت حرفهای با امرار معاش گره میخورد باید بپذیریم که خطراتی ادبیات را تهدید میکند، بیان کرد: باید بپذیریم که شاعر یا نویسنده همانند همه آدمهای دیگر زندگی میکند و برای زندگیاش به کسب درآمد نیاز دارد. همانند دیگر هنرمندان که از هنرشان برای امرار معاششان استفاده میکنند، هیچ ایرادی ندارد که شاعران هم همین کار را انجام دهند. اما به گمان من هنرمند باید آفرینش ادبیاش را در عرصه، مکان و زمانی انجام دهد که با کارهای اداری و با فعالیت امرار معاشش تلاقی نکند. به نظر من اگر این دو را جدا کند نه ایرادی برای شعرش به وجود میآید نه برای کار روزنامهنگاریاش. مشکل اینجا است که گاهی حوزهها در هم میروند؛ یعنی شاعر از حوزه نفوذ و روابطی که بهخاطر روزنامهنگاری بهدست میآورد به نوعی دیگر استفاده میکند که طبعا این کار را خراب میکند و آسیبهایی هم در پی دارد.