به روز شده در ۱۴۰۳/۰۹/۰۲ - ۲۱:۱۸
 
۱
تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۷/۱۱ ساعت ۱۸:۵۳
کد مطلب : ۱۸۹۰۷۰

جعفر کاشانی و خلیج فارس؛ ورزشکار دیپلمات

جعفر کاشانی و خلیج فارس؛ ورزشکار دیپلمات
گروه ورزشی: جعفر کاشانی، کاپیتان و مدافع پرسپولیس و تیم‌ملی در دهه ۱۳۴۰ و ۵۰ و رئیس‌ هیات‌ مدیران پرسپولیس که دیروز در ۷۵سالگی درگذشت، کارمند ارشد وزارت‌ امور خارجه ایران هم بود.

سال ۱۳۶۱صادق خلخالی، حاکم‌شرع روزهای انقلاب که برخی سران و مقام‌های دوران پهلوی به حکم او اعدام شدند، از قم نماینده مجلس شده‌‌ بود، به‌دیدار قذافی، در لیبی رفته‌ بود و در بازگشت به دوبی امارات، رسید تا سخنرانی‌ای ترتیب دهد تا در آن بگوید می‌توان نام خلیج‌فارس را به‌ خلیج اسلامی تغییر داد. جعفر کاشانی که سرکنسول‌گر ایران در دوبی بود به این ماجرا پی برد، جلوی سخن‌رانی خلخالی را گرفت و او را به تهران برگرداند. در خاطرات کاشانی آمده است: «ما متوجه شدیم خلخالی می‌خواهد به اماراتی‌ها پیشنهاد تغییر نام خلیج فارس را بدهند. من مخالفت کردم و او را به تهران برگرداندم.» کاشانی حتی با تهدید هم کوتاه نیامد و سر موضع‌اش ایستاد. خلخالی که آن‌‌زمان نماینده مجلس‌‌ بود، به تهران که برگشت، به وزیر امور خارجه وقت، علی‌‌اکبر ولایتی، تذکر داد که چرا کاشانی، که ورزش‌کار فاسدالاخلاق!! دوران شاه بوده، سرکنسول‌گر ایران است!

این ماجرا در روزنامه کیهان همان سال منتشر شد. «کیهان» در گزارشی از دیدار صادق خلخالی با «علی‌اکبر ولایتی»، وزیر وقت امور خارجه ایران، نوشت: «هنوز نارسایی‌هایی در کار وزارت امور خارجه وجود دارد. ... شخصی به نام کاشانی که ورزشکاری فاسدالاخلاق بوده و این آدم را در آنجا (دوبی) سرپرست کنسولگری کردند و بعد هم وقتی پرونده‌اش به جریان افتاد، فهمیدند آدم نابابی است. او را خواستند اما نیامده به آلمان رفت». کاشانی را نه آن سال، بلکه سه سال بعد به ایران برگرداندند و از قرار، پیشنهادهای سیاسی دیگری به او دادند تا همچنان به کارش در این عرصه ادامه دهد، ولی او که از رفتارهای سینوسی در دنیای سیاست خسته شده بود، هیچ‌کدام از آن پیشنهادها را نمی‌پذیرد و دوباره به دنیای فوتبال برمی‌گردد.

وداع با جعفر کاشانی، مرد آرام
حمیدرضا صدر در یادداشتی به یاد جعفر کاشانی نوشت: درگذشت جعفر کاشانی مدافع و کاپیتان سابق تیم ملی و پرسپولیس خبری تلخ برای اهالی فوتبال بود. قواره ای تغییر ناپذیر داشت. مدافع میانی بیش از حد خونسردی بود که نزول نکرد. چه در شاهین، چه در پرسپولیس و چه در تیم ملی. می دانستیم توپ های بلند ارسالی را دفع خواهد کرد. می دانستیم مهاجمان حریف با دریبل او را پشت سر نخواهند گذاشت. می دانستیم به مدد بازیخوانی، توپ را به چنگ خواهد آورد. با آن موهای کمی سپید شده دور سرش آرامشی بزرگسالانه ای را القا می کرد. آن چه او را مدافع کلیدی سال های آغازین پرسپولیس پس از انحلال شاهین و آغاز عصر طلایی تیم ملی در دهه پنجاه کرد.

زمستان 1322 در گلوبندک به دنیا آمد و سپس کودکی اش را در چهارصد دستگاه سپری کرد. جایی که با حسن حبیبی آشنا شد. واکنش های فوق العاده اش او را به درون دروازه کشاند و بعدها با پیراهن شاهین برابر راه آهن و برای پرسپولیس مقابل عقاب درون دروازه ایستاد. ما عقابی ها آن دیدار را خوب به یاد سپردیم. کاشانی گلی دریافت نکرد و عقاب پنج گل خورد.  می گفت سال سوم دبیرستان فوتبال زده شد و رفت سراغ کشتی. سپس به والیبال روی آورد و آن قدر خوب بود تا در تیم برگزیده آموزشگاه ها جای بگیرد. ورزشکاری بود چند وجهی. سرانجام با شخصیت کلیدی زندگی ورزشی اش روبرو شد، با دکتر اکرامی رئیس باشگاه شاهین. سال 1341 شاهینی شد و در پست های مختلف بازی کرد. می گفت در سفری به خوزستان در پست گوش چپ طی نیمه اول سه گل زده و خودش هم حیرت کرده.

انحلال شاهین مترادف بود با سال های اوجش. جام ملت های آسیا 1968 از راه رسید و او در بیست و پنج سالگی پرواز بلندش را انجام داد. در قلب دفاع کنار حسن حبیبی قرار گرفت و عنوان قهرمانی را به چنگ آورد، نخستین افتخار تیم ملی را. قهرمانی که چهار سال بعد تکرار شد، این بار با زوج کاشانی و اکبر کارگرجم در قلب دفاع. در پرسپولیس با برادران وطنخواه، ابراهیم آشتیانی و بعدتر مسیح مسیح نیا خط دفاعی را شکل داد و جام تخت جمشید را هم به ویترینش افزود.از آن دسته بازیکنانی بود که ذات ورزش را به فتح الفتوحات پر هیاهو ترجیح می داد. هرگز او را هیجان زده ندیدیم و هیچ گاه افتخاراتش را به رخ نکشید. کسی نبود خاطره پیروزی شش صفر برابر تاج را به رخ کشد.
 
در دی ماه 1353 کفش ها را درآورد. در سی و یک سالگی. پرسپولیس و ملوان در امجدیه در روز وداع او و بهمن صالح نیا به میدان رفتند. بعد از ظهری که حمید شیرزاگان هم راهی میدان شد و کنار همایون بهزادی بازی کرد. زوج کاشانی در آن روز جواد اله وردی بود. پرسپولیس سه یک پیروز شد و همه چیز با انداختن دسته گلی بر گردن و دور گرداندن برابر سکوها پایان یافت. پس از انقلاب به زمینه ای که بر آن اصرار می ورزید روی آورد، برپا ساختن باشگاهی با تکیه به فوتبال پایه. رد فوتبال باشگاهی ایران باید از دربدری و نتیجه گرایی خلاص شود. باشگاه شاهین بدون عشق و شور او در شرق تهران سامان نمی گرفت. بعدها به عنوان یکی از اعضای هیئت مدیره پرسپولیس از آینده حرف می زد که ناگهان وداع کرد. به سرعت برق و باد. بی خبر. در مهر 1398.  صدای خش دارش در گوش مان می پیچد "ما این جا تیم داریم، نه باشگاه".