گروه جامعه: ویدئویی در فضای مجازی در حال دست به دست شدن است که به آتش کشیده شدن یک کتاب پزشکی و علمی توسط یک مدعی طب سنتی به نام تبریزیان را به نمایش میگذارد. او کتاب پزشکی هاریسون را آتش زده است تا به قول خودش با «طب شیمیایی» مبارزه کند.
حجتالاسلام رسول جعفریان درباره این اقدام افراطی و زشت در کانال تلگرامی خود که سایتهای مختلف خبری نیز آن را بازنشر کردهاند نوشت: اقدام شرم آور یک روحانی مروج طب سنتی به اسم طب دینی، با آتش زدن یک کتاب علمی با نام طب هاریسون ـ بر اساس فیلمی که انتشار یافته ـ کار زشتی است که هیچ دانش دوستی، در هیچ سطحی، آن را نمی پذیرد. متاسفانه این شخص، سالهاست با استفاده از باورهای عامیانه در میان مردم، تلاش در ترویج بافتههای خود به اسم طب دینی دارد و برای تقدیس آنها، از روایاتی که بارها محدثان آنها را نقد کردهاند، استفاده میکند. این رفتار وی، در حوزه قم، مورد تأیید هیچ کس، جز شماری از هواداران ساده لوح او که مانند آنها همه جای دنیا هستند، نیست.
.....
روشن است که طب سنتی به عنوان یک شاخه علمی، در مراکز دانشگاهی میتواند مطرح و توصیههای آن پس از بررسیهای علمی، و تأیید مراکز رسمی، مورد استفاده قرار گیرد، اما نامبرده نه از نظر تحصیلات علمی و نه حوزوی، در مقامی نیست که بخواهد چنین ادعایی را بکند. طبعا در قم یا مشهد، هیچ نوع شاخه درسی وجود ندارد که او به استناد تحصیل در آن، چنین ادعایی را داشته باشد.
و اما اقدام به کتابسوزی، این عمل مشمئز کننده همیشه کار افراد جاهل و افراطی بوده است، کسانی که هیچ گاه، در هیچ مدلی، چه از نوع کسروی با آتش زدن آثار ادبی و این شخص با آتش زدن یک کتاب علمی، در پیشگاه ملت فرهیخته ایران جایی نداشته و ندارند.
خوشحالیم که این شخص، پس از یک دوره تلاش در قم، از این مرکز دینی طرد شده و به دلیل اقدامات ناصوابش در محاکم مربوط محکوم هم شده است. مسلما، وظیفه حاکمیت، دفاع از حریم علم و دانش و مبارزه با جاهلانی است که با اقدمات ناصواب خود، زمینه آسیب زدن به دین و سلامت مردم را دنبال می کنند.
درباره دادن لقب آیت الله به ایشان باید عرض کنم، در قم مع الاسف زمینهای وجود دارد که کسانی از سوی خود یا نزدیکانشان، لقب آیت الله را به خود اختصاص دهند. مسلم است که دادن چنین لقبی، هیچ رسمیتی نداشته و نشان دهنده هیچ مقام و منصب علمی و غیر علمی نیست.
باید عرض کنم، یکی از افتخارات ایران در چند دهه اخیر، در مراکز علمی و پزشکی، توسعه پزشکی مدرن است، امری که سبب شده ست تا ایران در منطقه خاورمیانه، یک قطب مهم پزشکی باشد. این راهی است که دولت های پس از انقلاب، به شدت از آن حمایت کرده و ایران اسلامی از این زاویه، کشوری سرافزار است. بنابراین، نباید این قبیل رفتارهای زشت و شرم آور را در مقابل آن همه تلاش و گسترش علم پزشکی نوین قرار داد، هرچند، نهادهای مربوطه، در تمام سطوح، میباید با اقدامات دقیق نظارتی خود، شائبه اعتنای به این قبیل رفتارهای نادرست را از میان ببرند، کاری که جز با توسعه مراکز علمی و ترویج دانش میان مردم، امکان نخواهد داشت.
احسان رضایی نیز در خبرآنلاین نوشت: در شبکههای اجتماعی فیلمی دست به دست میشود که یکی از مدعیان ترویج طب سنتی، کتاب پزشکی هاریسون را آتش زده است تا به قول خودش با «طب شیمیایی» مبارزه کند.
من کاری به مطالب و روشهای این شخص که مورد نقد مراجع مذهبی و علمی است (از جمله اظهارنظرهای صریح آیات عظام جوادی آملی و مکارم شیرازی) و بارها منجر به توقیف کارگاههای تولید داروهایش شده (از جمله در مشهد و همدان) ندارم، اما به عنوان یک تاریخنگار علم پزشکی در ایران که کتاب و مقالاتی در این باره تألیف کرده، لازم میدانم چند نکته را یادآور شوم:
اول اینکه هیچ شکی نیست که دانش پزشکی و هر دانش دیگری، نیاز به نقد و شک به یافتههای موجود دارد. خود مولفان کتاب هاریسون هر چند سال ویرایش جدیدی از این کتاب منتشر میکنند که بسیاری از مطالب آن با ویراست قبلی تفاوت دارد (بیستمین ویرایش این کتاب برای ۲۰۱۸ است). از طرف دیگر توجه به طب سنتی و پیدا کردن نکات مفیدی از دل آن هم یکی از روشهای پیشرفت علم جدید است که تبدیل به رویکردی جهانی شده و سال ۲۰۱۶ نوبل پزشکی را به طب سنتی چین دادند.
دوم اینکه آنچه با نام طب سنتی ایران میشناسیم، محصول دانش ملل مختلف از جمله طب یونانی، هندی و ایران باستان است. بنیانگذاران و پیشگامان طب سنتی ما هرگز به روشهای سلبی نظیر کتابسوزی رو نیاوردند، بلکه موج ترجمۀ علوم مختلف از جمله در طب در قرن سوم باعث رونق دانش مسلمین (و بعد هم دانش بشری) بود. خودتان میتوانید امتحان کنید. کتاب شریف «قانون» یا هر متن طبی کهن دیگری را بردارید و ببینید که در هر کدام چند بار به جالینوس ارجاع داده شده است.
سوم اینکه در بسیاری از کتابهای طب سنتی ما هم اشتباهات فاحش هست. مثلاً در مبحث بینایی، طب ما در دورهای تحت تأثیر «نظریۀ شعاع» افلاطون بود؛ نظریهای که میگوید بینایی به خاطر اشعههایی است که از چشم صادر شده، به اشیاء میرسد و برگشت این اشعهها به چشم باعث دیدن میشود. برای همین، با وجود اینکه عدسی و قرنیه چشم را میشناختند، اما عیوب انکساری چشم (نزدیکبینی و دوربینی) را به چیزی موهوم به اسم «روح باصره» مربوط میدانستند و باریکی / غلظت یا خشکی / رطوبت آن. حتی نابغۀ بزرگی مثل ابنسینا هم در کتاب «قانون» همین مطلب را تکرار میکند. با اینکه در همان زمان کسانی مثل ابوریحان یا رازی به این مطلب شک داشتند و ابنهیثم در کتاب «المناظر» خودش این نظریه را به صورت علمی رد کرده بود، با این حال تا زمانی که کمالالدین فارسی در قرن هشتم کتاب «تنقیح المناظر» را در شرح نظریات ابنهیثم نوشت، زمان برد تا این نگاه عوض شود. بعد از آن بود که نظریۀ شعاع از طب رفته و تجویز عینک برای عیوب انکساری رایج شد. اگر پیشینیان ما هم با منطق این شخص هر کتابی را که دارای اشکال میدانستند میسوزانند، امروز اصلاً چیزی به اسم طب سنتی در اختیار ما نبود.