گروه هنری: محمود صادقی (نماینده تهران در مجلس) در توئیتی نوشت:
«همهی «پایتخت-۶» یک طرف، این جای نیش عنکبوت روی پیشانی نقی یک طرف»
من هم هوادار سریال پایتختم
نوشتار زیر هم از دکتر میلاد عظیمی استادیار ادبیات دانشگاه تهران درباره سریال پایتخت است. او در این یادداشت به دلایل طرفداری خود از سریال پرداخته است.
سریال پایتخت پربیننده است. منتقد هم کم ندارد. من به دو دلیل از هواداران این سریال هستم؛ نخست اینکه برای لحظاتی لبخند بر لبان ما مردم بیلبخند مینشاند و این هنر کمی نیست. دیگر اینکه نشان داده میتوان با «برخی» لهجهها و زبانهای محلی شوخی کرد بیآنکه فتنه و آشوبی برخیزد.
در طنز اصولاْ به حریم تابوها تجاوز میشود و تابوها در کشور ما ستبر و بیانعطاف است. محتوای اصلی طنز عموما مسائل جنسی و سیاست است و در ایران خیلی نمیتوان وارد این حوزهها شد. نمایش تختخواب دونفره حریمشکنی تلقی میشود و نشانۀ بیغیرتی. سیاست هم که وضعش معلوم است بخصوص سیاستی که عین دیانت است. با اشخاص و نهادهایی که مقدرات اصلی کشور به دستشان است مطلقاً نمیشود شوخی کرد. دین و متولّیان آن هم که خط قرمز بزرگ هستند. شوخی - و نه توهین- با اقوام و لهجهها هم تابو شده است. روزبهروز بر تعداد و غلظت تابوها افزوده میشود.
در چنین وضعی کار طنزپردازان در کشور ما بسیار دشوار و دستشان بسته است. برای مقایسه وضع طنزپردازان کهن و معاصر نگاه کنید به عبید زاکانی که چه دست بازی داشت برای شوخی کردن؛ با هر کس خواسته شوخی کرده و هرچه دلش خواسته گفته است. با مرد و زن و پیر و جوان و وضیع و شریف شوخی کرده است. با اشخاص نامدار مثل فلان سلطان و بهمان شیخ و با اقشار و صنوف جامعه مثل قاضیان و لشکریان و طبیبان و شهریان و روستاییان بهطور عام شوخی کرده. اسم کتابش را گذاشته اخلاقالاشراف و تندترین نقدها را به طبقۀ اشراف گفته. با اهل شهرها - از جمله با همشهریان قزوینیاش- شوخیها کرده و با اهل مذاهب هم. در طنز هم از فحوای سکسی و سیاسی و حتی شوخیهای مذهبی استفاده صریح و بُرّان و مؤثر کرده است. با اینهمه عبید سر سالم به گور برد و شوخیهایش شهرآشوب نشد و مردم نریختند به خیابانها و اعتراض نکردند. یکهزارم حرف عبید را نمیشود در ایران امروز گفت. اگر هم کسی گفت حسابش با کرامالکاتبین است.
در سریال پایتخت آنچه طنز را تقویت میکند لهجۀ مازندرانی و استفاده طنزآمیز از این لهجه و آمیختن کلمات و اصطلاحات آن با زبان فارسی است به همراه کاریکاتور کردن هنرمندانه و تیزبینانۀ برخی خصوصیات گفتاری و رفتاری و روحی مردم مازندران . در روزگار عصبیتها و حساسیتهای ناروای عدهای سیاستباز و متعصب، پایتخت که به فصل ششم رسیده ، نسیم دلاویزی است که نشان از فرهیختگی و مدارا و ظرفیت بالا و طنزفهمی و اعتمادبهنفس همولایتیهای ما دارد. مردم مازندران این سریال را میبینند و با مردم ایران میخندند. بیآنکه بگویند با ما شوخی شده پس به هویت و شخصیت ما توهین شده است.
نجف دریابندری میگفت از مهمترین نشانههای بزرگی یک شخص این است که بشود با او شوخی کرد و بزرگتر کسی است که بتواند با خودش شوخی کند و به خودش بخندد.