گروه سیاسی: روزنامه شرق نوشت: اگرچه دوران جریانهای سنتی در اصولگرایی سالهاست بهسر آمده، اما به نظر میرسد مجلس یازدهم نقطه عطفی بر پایان قدرت آنها بود.به طور مشخص حزب مؤتلفه با دبیرکلی بادامچیان جانشین عسگراولادی؛ جامعه روحانیت مبارز با دبیرکلی موحدیکرمانی جانشین مهدویکنی و جبهه پیروان خط امام و رهبری با دبیرکلی باهنر جانشین عسگراولادی بهعنوان نمایندگان طیف سنتی در اصولگرایی نهتنها سهمی بسیار حداقلی در مجلس یازدهم داشتند، بلکه حتی ناتوان از جریانسازی بودند تا جایی که حتی در هیئترئیسه هم سهمی به آنها نرسید.میرسلیم از مؤتلفه و تقوی از جامعه روحانیت را اگر تنها چهرههای شاخص جریان سنتی در مجلس یازدهم بدانیم، در این صورت 12 رأی میرسلیم برای ریاست مجلس هم میتواند نماد وزن و جایگاه این جریان نهتنها در مجلس، بلکه در کل در جریان اصولگرایی قلمداد شود. اصولگرایی را از این پس جریان نواصولگرای قالیباف، احمدینژادیها و جبهه پایداری مدیریت خواهند کرد.به نظر میرسد جریان سنتی در مواجهه شفاف با وضعیت فعلیاش دو واکنش بیشتر پیشرو ندارد؛ یا پوستاندازی و تحول گفتمانی و روشی یا پذیرش وضعیت و هضم و جذب در اصولگرایی با توجیه بیمیلی به رقابت و بازی قدرت. جامعه روحانیت مسیر نخست را آغاز کرده، اگرچه بعید به نظر میرسد که فراتر از تغییرات شکلی و ظاهری بتواند تحولی ایجاد کند. حزب مؤتلفه اما واکنش دوم را در پیش گرفته است، چراکه اخیرا در توضیحی اعلام کرده بود: «حضور مؤتلفه اسلامی در همه انتخاباتها بنا بر وظیفه شرعی و ملی و رهنمودهای امام و رهبری و انجام تکلیف بوده و هست و برای قدرتمحوری و بهدستگرفتن پستهای حکومتی نیست. نامزد ریاستجمهورینمودن جناب آقای میرسلیم نیز بنا بر تکلیف بود و حضور در انتخاباتها از جمله انتخابات مجلس یازدهم برحسب وظیفه بود و هست».
حمیدرضا ترقی، عضو شورای مرکزی این حزب هم به خبرآنلاین گفته است: «وقتی جریان اصولگرایی بهطورکلی وارد یک ائتلاف میشود، نباید انتظار داشت که بخشی از آن، بهطورقطع در مناصب و انتخابها حضور داشته باشد، بلکه برآیند انتخاب اصولگرایان، عمدهترین هدفی است که مورد اقبال همه قرار گرفته است؛ جریان سنتی نیز از این انتخاب نه سهمی خواسته و نه اینکه عدم انتخابش، دلیلی بر حذف آن است». ترقی مدعی شده که مؤتلفه در حال انتقال تجربیات خود به نسل جدید و نو است: «انتقال تجربه هم طبیعتا مستلزم این نیست که حتما خودش حضور فیزیکی در مناصب و مسئولیتها داشته باشد، بلکه تأکیدش بر این است که این معیارها و تجربیات، مورد استفاده قرار بگیرد».اما ترقی توضیح نداده که این تجربیات چیست و از چه جنسی است و چگونه در حال انتقال به نسل جدید است. ترقی مدعی شده که موضعگیریهای سیاسی و کنش سیاسی در جامعه ما معمولا با هزینههای سنگینی همراه است، برای همین این هزینه سنگین کنش سیاسی، برای نسل جوانی که به تازگی مسئولیتهای اجرائی را در کشور میگیرد و میخواهد به زندگی خود سروسامان بدهد، قابل تحمل نیست، درحالیکه برای طیف سنتی و افرادی که سنی از آنها گذشته، این هزینهها قابل تحمل است و دغدغه کنارگذاشتهشدن از پستها و مسئولیتها، کمتر برای آنها وجود دارد!»
محسن کوهکن، عضو جبهه پیروان خط امام و رهبری هم در پاسخ به این سؤال که چرا جریان سنتی نتوانست در جریان انتخابات هیئترئیسه، به نتیجه قابلقبولی برسد، گفته است: «جریان سنتی معمولا تکلیفگراست، یعنی معتقد است که حسب تکلیف و فارغ از نتیجه باید به رقابت ورود کرد؛ یعنی چندان در پی تلاش مستمر و دقیقی نیستند. این ویژگی اصلی جریان سنتی است». جبهه پیروان خط امام و رهبری قدیمیترین جبهه اصولگرایی با نزدیک به 17 حزب اصولگراست. محمدرضا باهنر، دبیرکل این جبهه که همزمان دبیرکل جامعه اسلامی مهندسین هم هست، در بیشتر ادوار مجلس حضور داشت و خودش گفته است تصمیمی در مجلس بدون رأی و نظر او گرفته نمیشد. الان دو دوره است که دیگر در مجلس حضور ندارد.از آنسو جامعه روحانیت مبارز در مواجهه با ناکامیها و کاستن از نقش سیاسیاش مدعی است از دو، سه سال پیش روند پوستاندازی را آغاز کرده است. حجتالاسلام غلامرضا مصباحیمقدم در پاسخ به سؤالی درباره وجود انسداد در جریان راست سنتی و اینکه جوانان در این مجموعهها جایی ندارند که در اثر آن این طیف سیاسی (راست سنتی) در حال کمرنگشدن در صحنه سیاسی کشور است، به خبرآنلاین گفته است: «از دو سال قبل تاکنون در حال گسترش و توسعه تشکیلات خود در سراسر کشور هستیم. همچنان در حال طیکردن پروسه و تکمیلشدن است و هنوز به پایان نرسیده. در بسیاری از شهرستانها و استانها انتخاباتهایی صورت گرفته و شوراهای مرکزی در آنجا تشکیل شده است، همچنین در تهران هم ۱۰ منطقه از گذشته پیشبینی شده بود که البته قدیمی بود و اکنون این ۱۰ منطقه با انتخابات احیای مجدد شد، در پنج منطقه انتخابات برگزار شد و مناطق دیگر هم در حال پیگیری و برگزاری انتخابات هستند. در اثر این تحولات حتی شورای مرکزی جامعه روحانیت که در گذشته ۲۵ نفر بود، به بیش از حدود ۷۰ نفر افزایش پیدا خواهد کرد و آن حلقه بستهای که قبلا تحت عنوان شورای مرکزی جامعه روحانیت مبارز بود، باز میشود... بنابراین پاسخ این انتقادات روشن است و آن حلقه بستهای که قبلا جامعه روحانیت داشت، اکنون نزدیک به دو سال است که در حال بازشدن است و نیروهای جوانتر به جامعه روحانیت مبارز اضافه میشوند».