گروه جامعه: تب هیولای کرونا که در ایران بالا گرفت، پویشهای مختلفی برای مقابله با این ویروس نامرئی ایجاد شد که مهمترین آنها پویش جهانی «در خانه بمانیم» بود.
مسئولان بهداشت و درمان هم مدام متذکر شدند که بهترین راه مقابله با این بیماری مرموز، در خانه ماندن و رعایت بهداشت فردی است. ما نیز دل سپردیم به همین پویشها و شستن و ضدعفونیکردن مداوم دستها و هر آنچه که احساس میکردیم شاید ویروس نفوذی، آن را تسخیر کرده باشد. اوایل که اعلام شد کرونا افراد 60 سال به بالا را زودتر از پا درمیآورد، دلمان برای بزرگترهای خانواده لرزید. شروع کردیم به کالبدشکافی تفاوت اتانول با متانول. نگران بودیم نکند الکلهای 70 درصدی که با ساعتها دوندگی و گشتن پیدا میکردیم، تقلبی از آب دربیاید و بختک کرونا راه نفوذش را به خانههایمان پیدا کند و حتی اگر خودمان را نبرد، نفس عزیزترینهایمان را بند بیاورد. ماسک و دستکش را هم با هر دردسری بود، با قیمتهای گزاف گیر آوردیم و حضورشان را بهعنوان جزئی جدانشدنی از زندگیمان پذیرفتیم.بعد از گذشت حدود سه ماه از همهگیری کرونا و درحالی که نمودار آمار مبتلایان رو به بالا میرود و با گرمای هوا هم خیال سر خمکردن ندارد، همچنان توصیه مسئولان بهداشتی رعایت فاصله اجتماعی و پروتکلهای بهداشتی برای مقابله با این ویروس است. ما نیز همچنان دستها و سطوح و هر آنچه را که باید، ضدعفونی میکنیم و کیسههای زباله را محکم گره می زنیم تا ویروس مهلک را ضربهفنی کرده باشیم؛ غافل از اینکه کودکانی هستند که نان شبشان را در میان گرههای کور همین کیسههای پر از ویروس و باکتری جستوجو میکنند.علاوه بر کیسههایی که شکمشان به وسیله زبالهگردان کوچک پاره میشود، این شهر هرچه نداشته باشد، پر است از سطلِ زباله. آویزانشدن پسربچههای زبالهگرد از این سطلها که گاه ارتفاعشان از قدوقواره این کودکان بلندتر است، در کنار ویترین رنگارنگ مغازهها وصله ناجوری بیش نیست.
این روزها که از ترس کرونا، چهرههایمان به ماسکها و دستهایمان به دستکشها پناه بردهاند، این بذرهای کوچک، بدون ماسک و دستکش و فارغ از پروتکلهای بهداشتی و آمار رو به افزایش مبتلایان کرونا، نانشان را در میان زبالهها میجویند تا عنکبوت گرسنگی تار نبندد به راه گلویشان.نمیشود به کودکی که نه تلفن هوشمند دارد تا روشهای پیشگیری از کرونا را آموزش ببیند و نه رسانهها را میشناسد و از همه مهمتر نقش پدر خانواده را بازی میکند و میداند پدربودن سختیهای بسیاری دارد، پروتکلهای بهداشتی را گوشزد کرد و از او خواست برای حفظ سلامتی خود و خانوادهاش و قطع زنجیره کرونا فقط در مواقع ضروری از خانه خارج شود و طبق توصیه پستهای رنگارنگ شبکههای اجتماعی، پناه ببرد به تماشای فیلمهای ندیده و خواندن کتابهای نخوانده. گرسنگی و نداری، نه مواقع ضروری سرش میشود، نه پروتکل بهداشتی و نه میخواهد بداند فرق اتانول با متانول چیست. از میان تمام طرحها و پویشها و پروتکلها، زبالهگردان کوچک فقط بلدند طرح فاصلهگذاری اجتماعی را رعایت کنند؛ طرحی که حتی قبل از شیوع کرونا هم با آن آشنایی کامل داشتند و از همان ابتدای کودکی میدانستند فاصلهشان با اجتماع هر روز ضخیمتر و با سطلهای زباله باریکتر میشود.زبالهگردی در شرایط عادی هم مخاطرات خودش را دارد و این کودکان همواره با خطر بیماریهای شدید پوستی، ایدز، هپاتیت، کزاز، انگل رودهای و… مواجهاند اما در شرایط بحرانی کنونی و با توجه به انتقال سریع ویروس کرونا ریسک آن بیشتر شده و نمیتوان به راحتی از کنار تصویر آشنای کودکانی که بدون توجه به بوی متعفن زبالهها و بدون ماسک و دستکش تا کمر توی سطلها خم میشوند و دستهایشان را تا آرنج داخل زبالههای تر و خشک و عفونی فرو میبرند، گذشت.«نمیشود» و «نیست»های دنیای این کودکان آنقدر زیاد است که ترجیح میدهند هزینه دستکش و ماسک یا هر چیزی که آنها را از ویروس در امان نگه دارد، صرف ضروریات زندگیشان کنند.
محمد اعتقاد دارد حتی اگر کرونا نکشد، گرسنگی حتماً میکشد. گونی وصلهدارش از خودش بزرگتر است. حوالی فستفودها و رستورانها میچرخد و قوطیهای فلزی و پلاستیکی نوشابه و… را از میان زبالههای خوراکی جمع میکند و در گونیاش میاندازد. اطرافش را میپاید و تهمانده یک نوشابه ۳۰۰ سیسی را سر میکشد. از کرونا چیز زیادی نمیداند، اما دیو فقر را خطرناکتر از هیولای کرونا میداند. ۱۳ ساله است و اهل جنوب و دریا. با مادربزرگ و تنها برادرش روزگار میگذراند و میگوید مادربزرگ دچار فراموشی شده. میگویم آلزایمر؟ جواب میدهد: نه، اون بیماری پولدارهاست. از اشکهایی که مادربزرگ چند روز پیش برای دستهای زخمیاش ریخته، فهمیده که آلزایمر یا همان «بیماری پولدارها» هنوز مادربزرگ را از او نگرفته. دغدغه الکل 70 درصدی و ماسک و دستکش را ندارد؛ دغدغههایش از جنس غذا و داروهای مادربزرگ است. خوشحال است که شبها میتواند در خیالاتش سفر کند به دریا؛ بدون هزینه بلیت اتوبوس و قطار و… .
کاش در روزهایی که دنیا بیشتر از همیشه ناآرام است و همچنان در تب کرونا میسوزد، مسئولان آستین بالا بزنند و راهکار سفت و سختی ارائه دهند تا زبالهگردان کوچک، خودشان را رها نکنند در آغوش زبالههایی که ویروس درونشان جولان میدهد. ساماندهی آنها در این زمانه شورش کرونا، بهخصوص حالا که کسبوکارها دوباره فعالیتشان را از سر گرفتهاند، همت بلند مسئولان و سازمانهای مردمنهاد را میطلبد.فرقی نمیکند زبالهگرد ایرانی است یا افغانستانی یا پاکستانی و… هر کدام از این کودکان به حمایت و ساماندهی نیاز دارند؛ چرا که میتوانند عاملی باشند برای انتقال ویروس نفوذی به خانوادهها و هممحلهایهایشان یا به قول خودشان، اهالی آن پایینهای نقشه شهر.در قبال زبالهگردان کوچک به ویروس بیتفاوتی مبتلا نشویم؛ چراکه هنوز کرونا مشغول کار است.