گروه فرهنگی: روزنامه جام جم با سعید ابوطالب که این روزها پیشتاز ساخت رئالیتیشو است گفتگو کرده است.
اول کمی درباره سرشلوغیِ این روزهایتان بگویید؛ تولید 77 ساعت، بازپخش 7 روز و 7 ساعت، تولید و پخش شام ایرانی. بهویژه درباره این آخری سوالات زیادی داریم.
یک سریال جاسوسی به نام «بیروت شمال شرق» داشتم. چند سال پیش فیلمنامه آن را به سازمان صدا و سیما ارائه دادم و قرار شد آن را برای معاونت سیما بسازم. آن زمان که آقای دارابی معاون سیما بود، تصویب شد که این سریال در لبنان ساخته و در همان سالها- حدود 91- در ماه مبارک رمضان پخش شود. اما کار در سازمان به مشکل مالی خورد، چون به هرحال کارهای خارج از کشور، کمی گرانتر درمیآید. ساخت سریال بهقدری زمان برد که اتفاقات سوریه و لبنان و بهار عربی پیش آمد و همه چیز بههم ریخت و دیگر نشد بسازیم. بعد ما بههر دلیلی با آمریکا درگیر شدیم، ما پهپاد آمریکایی را زدیم، بعد آنها سردار سلیمانی ما را به شهادت رساندند، بعد ما پایگاه آمریکاییها را در عراق زدیم و ... چون قصه آن سریال کمی قدیمی و درباره جنگ اطلاعاتی دستگاههای اطلاعاتی ایران و حزبا... لبنان با اسرائیل و آمریکا بود، نیاز به بهروزرسانی و تغییراتی داشت. من هم فیلمنامه را بهروز کردم و آنها را با واقعیات امروز عرصه سیاسی- اطلاعاتی وفق دادم و برای ساخت آن یک سرمایهگذار خصوصی پیدا کردم.قرار است که امسال این سریال را با نام «ربوده شده» در شبکه نمایش خانگی کلید بزنیم. به جز این قرار بود سال گذشته برنامه 77 ساعت (با نام قبلی سرزمین مهارت) را برای تلویزیون بسازیم که آن هم نشد و ساخت آن موکول شد به امسال و این روزها. در همین حین که یک فرصتی پیش آمد و من چند ماه بیکار شدم، یکی از ویاودیها پیشنهاد ساخت فصلهای جدید شام ایرانی را به من داد. دلیل آن هم تجربه ساخت رالی ایرانی بود که با اقبال خیلی خوبی مواجه شده بود. همچنین تجربه ساخت مجموعه «دستم را بگیر» را برای شبکه افق داشتم که آن هم رئالیتیشو بود. مجموعه دیگری به نام 7 روز و 7 ساعت برای شبکه افق ساخته بودم که آن هم رئالیتیشو بود. شبکه مستند، عید امسال آن را بازپخش کرد و اخیرا هم شبکه نسیم آن را پخش میکند. این کار بهقدری دیده شد و مورد توجه قرار گرفت که شبکه مستند، پیشنهاد داد عین همین را با موضوع مقاومت در سوریه بسازیم که قبول کردیم. قرار شد اواخر تیر برای پیشتولید این کار به سوریه برویم. در این کار که اسمش «10 روز تمام» است، بازیگران ایرانی و سوری حضور دارند.فصل دوازدهم شام ایرانی را دیدم، خوشم نیامد و گفتم این چه کاری است؟ اما یک فرصت دیگر به خودم دادم و فصل یازدهم را هم دیدم که بخشهای جذاب و بانمکی داشت. با وجود این، این انتظار وجود داشت که وقتی کسی مثل سعید ابوطالب این کار را میسازد، فراتر از تقلید صرف از نمونههای ماهوارهای چون بفرمایید شام باشد که البته خودش کپی نمونههای خارجی است. شما دقیقا روی همان فرآیند بفرمایید شام حرکت کردهاید که خیلی با فرهنگ و برنامه غذایی خانوادههای ایرانی همخوانی ندارد و مراحل صرف شام طور دیگری است یا شیوه امتیازدهی که مثلا میتوانستید آن را از یک تا 20 در نظر بگیرید. این شام ایرانی که ما میسازیم، نسخه اینجایی بفرمایید شام آن شبکه ماهوارهای نیست.
آن خودش کپی نمونههای موفق خارجی است.
نگوییم کپی. این یک مدل برنامه است که کشورهای مختلف جهان آن را ساختهاند.
اما رایت و حقوق آن را میخرند، شما رایت آن را خریدهاید؟
نه. اما بازیگران لبنانی و ترکیهای که در برنامه ما شرکت کردند گفتند ما عین همین برنامه را در کشورهای خودمان هم داریم. پس این یک مدل است. در همه دنیا فوتبال، برنامههای کودک، مسابقات تلفنی و ... به هم شباهت دارد. ضمن اینکه یادم نمیآید بفرمایید شام را به جز در حد چند دقیقه، دیدهباشم. چون من کلا ماهواره نگاه نمیکنم. البته آنموقع که نماینده مجلس و عضو کمیسیون فرهنگی مجلس بودم، میدیدم. اما از آن به بعد نگاه نکردم.
کارهایی که شما در این چند سال و در قالب رئالیتیشو و مستند- مسابقه انجام میدهید، تقریبا کمسابقه بوده و جذابیتهایی دارد و مخاطبان آنها را با علاقه دنبال میکنند. اما همه این برنامهها نمونههای جهانی دارد. یعنی به عنوان برنامهساز، این نمونههای اصل و موفق خارجی را نگاه نمیکنید؟
نه، اصلا. واقعا نمیبینم.
چرا؟
فکر میکنم ساخت چنین برنامههایی باید از درون خود آدم بجوشد. اگر شما به عنوان برنامهساز، آن نمونهها را ببینید، سلیقهتان را خراب میکند و بهطور ناخودآگاه شما را به یک «کپی زن» تبدیل میکند. ضمن اینکه قالب این نوع برنامهسازی در همه جای دنیا یک مدل است. البته بعضی از برنامهها مشخصا از نمونههای جهانی کپی میزنند. مثل اینکه شما یک ماشین بنز را دمونتاژ کنید و دوباره از روی آن یک ماشین دیگر بسازید. هرچند این مهندسی معکوس هم خیلی خوب است و اصلا اشکال ندارد. پس کپی زنی را کار بدی نمیدانم. مورد دیگر اینکه اساسا شباهت ساختاری هم بیننده را جذب میکند. منتها طبیعتا ما برنامهها را در محتوا و پیام، بومی سازی میکنیم. ممکن است وقتی چنین برنامههایی ساخته و پخش شود، بیننده بگوید این برنامه شبیه فلان نمونه خارجی است. هیچ نیت و قصدی برای اینکه برنامهای شبیه برنامه خارجی بسازیم، وجود ندارد و کپی زنی نمیکنیم.اگرچه همانطور که گفتم، اصالتا کپی زنی و گرتهبرداری برنامههای خارجی را بد نمیدانم، بلکه حتی لازم و در مواقعی مفید هم میدانم. اینها درباره برنامههای مختلفی چون 7 روز و 7 ساعت، دستم را بگیر، هفت شهر عشق و ... است که ساختهام، اما قصه شام ایرانی کاملا فرق میکند و کپی یک برنامه خارجی است. بازیگر ترکیهای که در شام ایرانی حضور داشت، گفت من در نمونه ترکیهای همین برنامه شرکت کردهام. برای سری جدید هم درحال مذاکره با اردوغان آتالای، بازیگر آلمانی- ترکیهای نقش سمیر در کبرا 11 هستیم. وقتی از یک بازیگر خارجی برای این برنامه دعوت میکنم، از من میپرسد این برنامه چیست؟میگویم همان برنامهای است که در همه دنیا ساخته میشود. با پیشزمینهای که دارد، تکلیفش خیلی زود مشخص میشود. ضمن اینکه این نوع برنامهسازی مخصوص شبکه نمایش خانگی است. این شبکه، تعهدات تلویزیون را به عنوان دانشگاه ندارد. وظیفهاش سرگرمی است. وقتی من در تلویزیون برنامه میسازم، وظیفه دانشگاه را برای خودم قائلم. حضرت امام (ره) فرمودند صدا و سیما، دانشگاه است. پس وقتی در شبکه نمایش خانگی کار میکنم، قصدم فقط ایجاد سرگرمیاست.
پس قائل به تفاوتهای دو مدیوم هستید؟
بله، کاملا مخاطبان و سلایقشان فرق میکند.
ظاهرا یکی از دلایل اقبال حدودی به آنها بازتر بودن فضا نسبت به سریالهای تلویزیون است. قبول دارید فضای رهاتری دارد؟
اصلا مخاطبش با تلویزیون فرق میکند. شبکه نمایشخانگی اصالتا رقیب تلویزیون نیست، بلکه رقیب ماهواره است. وقتی من در شبکه نمایشخانگی برنامه میسازم، نگاه مخاطب را از ماهواره به برنامه داخلی خودمان معطوف میکنم. اما در تلویزیون اینطور نیست. وقتی ما در تلویزیون برنامه میسازیم، از یک کودک خردسال تا یک کهنسال در همه شهرها و روستاهای دور و نزدیک آن را میبینند. پس خیلی ملاحظات را باید برای این رسانه رایگان و بیتالمال مسلمین درنظرگرفت. اما در شبکه نمایشخانگی، یک نفر میرود با اختیار خودش پول میدهد و یک دیویدی میخرد و اگر دوست نداشت قسمت بعدیاش را نمیخرد.
اما دیدن برخی آثار شبکه نمایشخانگی، یک باری را به وجود نمیآورد و باعث نمیشود مخاطبی که به دیدن سریالهای خوشآبورنگ و بعضا فریبنده در شبکه نمایشخانگی عادت کرده، دیگر پای سریالهای مبتنی بر ملاحظه تلویزیونی ننشیند و آنها را پس بزند؟
نه، قبول ندارم. برنامه تلویزیونی را باید مثل غذای خانگی در نظر گرفت که مادر، آن را میپزد. غذای خانگی همیشگی است. شما 70 سال آن را میخورید. ولی شبکه نمایشخانگی، مثل فستفود و غذای بیرونی است. فستفود را میشود ماهی یا هفتهای یکبار خورد. اگر 10 روز پشت سر هم بخورید، باید در بیمارستان بستری شوید. شما همیشه دستپخت مادر را دوست دارید. مادر فکر میکند برای روند رشد بچهها چه چیزی لازم است، همانها را برای او میپزد. فارغ از اینکه آن غذا را دوست داشتهباشند یا نداشتهباشند. البته فستفود با وجود گرانی، کمی خوشمزه است. با این حال نمیشود آن را همیشه خورد، چون هم گران است و هم به سلامتی صدمه میزند.