گروه سیاسی: روزنامه جمهوری اسلامی در سرمقاله خود با عنوان صدای زنگ خطر را بشنوید، نوشت: شنیدن صدای زنگ خطر، فقط گوش میخواهد، به هوش نیازی نیست. هوش اگر باشد، قبل از آنکه خطر برسد، هوشمندان کاری میکنند که یا حرکت نکند و یا از نیمه راه برگردد. اینکه ما امروز با انواع خطرها مواجه هستیم به این دلیل است که کارمان از هوش گذشته و گویا گوشمان هم شنوائی خود را از دست داده است. ارز لحظهای بالا میرود، طلا با سرعت برق در حرکت است، ارزاق بدون آنکه کنترلی داشته باشند هر روز گرانتر میشوند و انواع کالاها و خدمات دچار چنان تغییراتی در قیمت و هزینه شدهاند که برای اقشار متوسط به پائین جامعه غیرقابل دسترسی هستند. در این مسابقه بیسابقه قیمتها و هزینهها، مردم زیر چرخهای بیرحم ماشین گرانی له میشوند، ولی صدای خرد شدن استخوانهایشان متاسفانه به گوش مسئولین نمیرسد و یا اگر میرسد برای آنها اهمیت چندانی ندارد.
یک علت اینست که مسئولین از گزند افزایش قیمتها در امان هستند، زیرا حقوق آنها کفاف برآمدن از عهده گرانیها را میدهد. علت دیگر اینست که جنگ قدرت آنچنان مشغولشان کرده است که گوششان قدرت شنیدن صدای خطرها را ندارد. درست در زمانی که مردم زیر چرخدندههای بیرحم گران شدن اجارهخانه درحال له شدن هستند و آگهی اجاره یک اطاقک بدون امکانات در پشتبام خانهای در خیابان جیحون تهران با مبالغ گزافی پول پیش و اجاره ماهیانه در رسانهها منتشر میشود، خبر میرسد که با سپری شدن اولین ماه تکیه زدن نمایندگان مجلس یازدهم بر صندلیهای خانه همین ملت، مبلغ ناچیز! ۲۳۱ میلیون تومان به حساب هر نماینده واریز شده که ۱۱ میلیون آن حقوق ماهانه، ۲۰۰ میلیون حق مسکن و ۲۰ میلیون دیگر بابت سایر هزینههاست. البته وضع حقوقها در قوه مجریه و قوه قضائیه هم بگونهایست که مدیران محترم احساس کمبود نمیکنند. در مجلس هم، رئیس و اعضاء هیات رئیسه و روسای کمیسیونها دریافتیهای بیشتری دارند، تعداد مشاوران و مدیران هم که الی ماشاءالله فراوان است و همه آنها علاوه بر حقوق، هزینههای جانبی زیادی دارند که از بیتالمال پرداخت میشود.
اگر جنگ قدرت همیشه در جریان میان مسئولین و شعارهای رنگارنگی که همه آنها میدهند، مشکلی از مردم حل میکرد، مردم به ادامه آن جنگ و این شعار دادنها رضایت میدادند. متاسفانه این جنگها و شعار دادنها نهتنها مشکلی را حل نمیکند، بلکه راه را برای سوءاستفادهکنندگان بازتر و زمینه را برای گرانی و افزایش مشکلات مساعدتر مینماید. دشمنان خارجی هم از چنین فرصتهائی حداکثر بهرهبرداری را به عمل میآورند و بر طمعشان میافزایند.
بدون تعارف و مجامله باید اعتراف کنیم که ایران، امروز با دو خطر مواجه است؛ یکی خطر دشمنان خارجی و دیگری خطر نارضایتیهای داخلی. مقصر به وجود آمدن این دو خطر، فقط یک قوه و یک جناح و یک شخص نیست. همه مقصرند. این فرافکنیها دیگر برای مردم قابل قبول نیست که این قوه تقصیر را به گردن آن قوه بیندازد و این جناح، آن جناح را مقصر بداند و این فرد، خود را کنار بکشد و تقصیرها را به گردن آن فرد یا آن نهاد و دستگاه و جماعت بیندازد. مردم، بگونهای دیگر فکر میکنند و تفکیکی میان این دستگاهها و افراد قائل نمیشوند. مردم میگویند شما را برای حل مشکلات به این مسئولیتها گماردهایم نه برای جنگیدن با همدیگر و تقسیم غنائم جنگی میان خود.
مسئولان اگر به جنگ قدرت پایان بدهند و دست در دست یکدیگر به جنگ مشکلات بروند، قطعاً بر خطر داخلی غلبه خواهند کرد. خطر داخلی که نباشد، هیچ قدرت خارجی نمیتواند ما را تهدید کند، اما اگر جنگ قدرت در داخل ادامه یابد، تضمینی برای غلبه بر دشمن خارجی وجود نخواهد داشت. در آنصورت، مردم حق دارند تشنگان قدرت، که در داخل کشور آتشافروزی میکنند، را با دشمنان داخلی همدست بدانند. صدای زنگ خطر به گوش میرسد. تشنگان قدرت، این صدا را بشنوند.