گروه علمی: در سالگرد فوت «مریم میرزاخانی»، سعی کردهایم با کمک یکی از معدود مصاحبههای او و صحبتهای همسرش به شناخت بهتری از شخصیت این نابغه و عوامل موفقیتاش دست پیدا کنیم.تیر، سالروز درگذشت مریم میرزاخانی است. ریاضی دانی که بسیاری از ما نام او را شنیده ایم و از او به عنوان یک نابغه یاد میکنیم. اما شناخت واقعی ما از مریم میرزاخانی چقدر است؟ چقدر از او و ویژگیهای خاص او آگاهی داریم؟ آیا از مسیر موفقیت او اطلاع دقیقی داریم؟ طی این چند سالی که از فوت مریم میرزاخانی گذشته است، پدر او بارها تاکید کرده که دوست دارد دخترش الگو باشد و نه اسطوره. اما برای الگو ساختن از یک فرد، لازم است شناخت دقیقتری از او داشته باشیم و از توصیف کلی و تمجید و تحسین تنها فاصله بگیریم.در این پرونده تلاش کردهایم چند قدم برای الگو ساختن از مریم میرزاخانی برداریم. سراغ یکی از معدود مصاحبههای منتشر شده از میرزاخانی رفتهایم و به کمک آن، سعی کردهایم مروری بر عوامل موفقیت میرزاخانی داشته باشیم. در کنار آن به توصیفی که همسر مریم از او ارائه داده است نگاهی انداختهایم. توصیفی که از نظر روانشناسی درسهای مهمی برای هر یک از ما دارد. این شما و این پرونده مریم میرزاخانی، الگویی در دسترس برای همه ما و به امید شکوفا شدن استعدادهایمان.
از شبکهسازی تا خسته نشدن از علمآموزی
بسیاری از افراد با شنیدن نام مریم میرزاخانی و اطلاع از موفقیتهای او، سریع از استعداد خاص و چشمگیر او صحبت میکنند. در اینکه میرزاخانی فردی باهوش بوده است شکی نیست، اما آیا واقعا این استعداد ویژه او بوده که چنان موفقیتهایی را به همراه داشته یا داستان چیز دیگری است؟ برای بررسی این موضوع سراغ یکی از معدود مصاحبههای مریم میرزاخانی رفتهایم. این مصاحبه در سال ۲۰۰۸ و با موسسه ریاضیات کِلِی انجام شده است.بد نیست بدانید که میرزاخانی از رسانه و مصاحبه گریزان بود و در نتیجه مصاحبههای زیادی از او به جا نمانده است، آنقدر که وقتی رسانههای دیگر میخواستند به معرفی مریم بپردازند، سراغ همین مصاحبه میرفتند. به عنوان مثال این مصاحبه سال ۲۰۱۴ توسط گاردین بازنشر داده شده است. اما بر مبنای این مصاحبه چه اطلاعاتی درباره مسیر موفقیت مریم میرزاخانی میتوانیم کسب کنیم؟
داشتن امکانات را دست کم نگیریم
مریم میرزاخانی در این مصاحبه روی خوششانسی خودش تاکید خاصی کرده است. او در این مصاحبه میگوید: «من از خیلی جهات، بسیار خوششانس بودم. زمانی که جنگ در ایران تمام شد، من دبستانم را تمام کرده بودم؛ اگر من ۱۰ سال زودتر به دنیا آمده بودم، از بخشی از امکاناتی که در زندگی داشتم محروم میشدم. من به دبیرستانی فوقالعاده رفتم؛ مدرسه فرزانگان که معلمانی عالی داشت. مدیر مدرسه ما زنی بااراده بود که تمام تلاشش را میکرد تا برای ما امکاناتی مشابه آن چه مدرسه فرزانگان پسرانه داشت، فراهم کند.سپس وارد المپیاد ریاضی شدم که باعث شد به مباحث پیچیدهتری فکر کنم و ...» این صحبتهای میرزاخانی بیش از هر چیز میتواند به ما نشان دهد که صرف داشتن نبوغ و استعداد کافی نیست و محیط مناسب و امکانات هم اهمیت زیادی دارند. شاید با خواندن این بخش آهی بکشید و با خود بگویید وقتی من در محیطی که امکانات کافی ندارد زندگی میکنم، پس دیگر شانسی نخواهم داشت. اما ناامید نشوید، درست است که نبود امکانات کار شما را دشوارتر خواهد کرد، اما این تنها امکانات محیط نبودند که باعث شدند استعداد مریم میرزاخانی شکوفا شود.
شبکهسازی؛ مهارتی که دست کم میگیریم
مریم میرزاخانی در همین مصاحبه از بخش دیگری از تجربه خود صحبت میکند که آموزنده است. او میگوید: «در دانشگاه شریف، ما جلسات حل مسئله و گروههایی برای درسخواندن داشتیم. دوستی و حمایتی که من از این افراد گرفتم در کنار حمایتی که بعدها در دانشگاه هاروارد دریافت کردم به من از جهات مختلفی کمک کرد. موضوعی که من بابت آن واقعا خوشحالم.»این روزها بسیاری از متخصصان از ضرورت آشنایی با مهارت شبکهسازی صحبت میکنند. اینکه برای موفقیت، لازم است با افراد فعال در حوزه کاری خود آشنا شویم و بتوانیم توانمندیهای خود را به آنها نشان دهیم. یکی از روشهای توصیه شده برای این کار شرکت در جلسات تخصصی و مشارکت در آنهاست؛ کاری که مریم میرزاخانی به درستی آن را انجام داده است.خوشبختانه با توجه به دسترسی آسان به اینترنت و شبکههای اجتماعی شاید بتوانیم بگوییم در روزگار ما در مقایسه با دوران دانشجویی مریم، ارتباط برقرار کردن با حرفهایها، از جهاتی آسانتر شده، اما جدای از مهارت شبکهسازی، به نظر میرسد مریم میرزاخانی در حوزه دیگری هم بسیار خوب عمل کرده است.
ضرورت یاد گرفتن هرچه بیشتر
در این مصاحبه میرزاخانی از زمانی صحبت میکند که تازه برای ادامه تحصیل به دانشگاه هاروارد رفته بوده است. او در توصیف آن روزها اینطور گفته است: «وقتی وارد هاروارد شدم، تجربه قبلیام بیشتر متمرکز بر جبر و محاسبات ترکیبی بود. البته من همیشه از مسائل تحلیلی پیچیده لذت میبردم، اما اطلاعات چندانی در این زمینه نداشتم.الان که به عقب نگاه میکنم، میبینم در واقع من اصلا تصوری درباره این موضوعات نداشتم. آن زمان متوجه شدم که لازم است مسائل زیادی را یاد بگیرم؛ موضوعاتی که دانشجویان دوره لیسانس در دانشگاههای خوب آمریکا، آن را بلد بودند؛ بنابراین شروع به حضور در همایشهای غیررسمی کورت مکمولن کردم.اما خب اغلب اوقات من نمیتوانستم هیچ چیزی از آن چه سخنران میگفت بفهمم. تنها اندکی از گفتههای او درباره موضوعات را میفهمیدم. من از اینکه او میتوانست موضوعات را به زبانی ساده و زیبا بیان کند، لذت میبردم. همین بود که جرئت کردم و به طرح سوال پرداختم. همزمان درباره بحثهایی که داشتیم فکر میکردم. هنگامی که دانش آموخته شدم، فهرست بلندبالایی از ایدههایی داشتم که هر چند ناپخته بودند، اما دوست داشتم روی آنها کار کنم.»
از عقب بودن از بقیه نترسید
بگذارید نگاهی عمیقتر روی این بخش از صحبتهای مریم داشته باشیم. او میگوید وقتی بعد از دریافت دو مدال طلا در المپیاد ریاضی و تحصیل در یکی از بهترین دانشگاههای ایران در رشته ریاضی، وارد دوره دکترای دانشگاه هاروارد شده بود، متوجه میشود از برخی مسائل که دانشجویان پایینتر از او آنها را بلدند، اطلاعی ندارد. قرار گرفتن در این وضعیت به خودی خود برای برخی بسیار سنگین و ممکن است اعتماد به نفس خود را از دست بدهند و جا بزنند.اما موقعیت میرزاخانی باز هم دشوارتر میشود. او برای جبران عقبماندگی سراغ همایشهایی اضافه بر کلاسهای درسیاش میرود، اما موضوع نه تنها حل نمیشود که میبیند فقط اندکی از مباحث این همایشها را متوجه میشود. جالب اینجاست که مکمولن این روزهای مریم را به خوبی به یاد داشته و در توصیف آن گفته که مریم سر کلاسها سوالهای زیادی مطرح و به فارسی یادداشتبرداری میکرده است. همین استقامت و تلاش هم البته باعث میشود مریم آرام آرام جلو برود.
اهمیت تلاش برای حل مسئله
راستی آخرین باری که احساس کردهاید از موضوعی چیزی نمیفهمید چه زمانی بوده است؟ زمانی که احساس کردهاید افرادی جوانتر از شما، در موضوعی قویتر و آگاهترند و احساس عقب ماندن به شما دست داده بود؟ برخورد شما در چنین موقعیتهایی چه بود؟ آیا شما هم مانند مریم میرزاخانی، به دنبال حل مسئله تلاشتان را بیشتر کردید یا اینکه مانند اغلب افراد از موضوعاتی که به شما احساس ناتوانی داده بود، دوری کردید و آن را کنار گذاشتید؟ یادتان باشد دست و پنجه نرم کردن با موضوعاتی که برای ما دشوارند و احساس عقبماندن را در ما ایجاد میکنند، کار آسانی نیست. مطمئن باشید حتی برای مریم میرزاخانی هم قرار گرفتن در این شرایط آسان نبوده است، اما چه میشود کرد که مسیر پیشرفت از همین تلاشها میگذرد.
قسمتهایی از توصیف همسر مریم میرزاخانی
چند ماهی از فوت میرزاخانی میگذشت که دانشگاه استنفورد مراسم بزرگداشتی برای او برگزار کرد. در این جلسه، همسر مریم میرزاخانی، یان وندراک، سخنرانی کوتاهی داشت و طی آن به برخی ویژگیهای مریم اشاره کرد. در بخشی از صحبتها او نقل قولی از مریم میرزاخانی بیان کرد که میتواند درس جالبی برای همه ما در زندگی باشد. یان وندراک گفت: «.. زمانی که درباره بدشانسی او در زندگی و ابتلا به سرطانش صحبت شد، او گفت که خب زندگی منصفانه نیست. وقتی من با بهره هوشی بالا در یک خانواده دوستداشتنی و در میان مردمی خوب به دنیا آمدم، هیچ گلهای درباره منصفانه نبودن دنیا نکردم. در حالی که بسیاری از مردم جهان چنین چیزهایی را ندارند. حالا چرا بخواهم گله و شکایت بکنم؟ ... و مریم هیچ وقت درباره هیچ چیزی گله نمیکرد ...»، اما چرا این روایت از مریم میرزاخانی اهمیت دارد؟
خطای شناختی رایج بین ما
بیشتر ما دوست داریم این طور فکر کنیم که دنیا و مناسبات آن، منصفانه است. گاهی این موضوع خودش را در روابط بین فردی ما نشان میدهد؛ وقتی به کسی خوبی میکنیم، انتظار خوبی از او داریم. گاهی این موضوع در مناسبات کاری ما خودش را نشان میدهد؛ اگر بعد از تحقیق و بررسی در یک پروژه سرمایهگذاری کنیم، تنها انتظار سود از آن خواهیم داشت. گاهی کمی گستردهتر چنین انتظاری را داریم؛ اگر سالی سخت را پشت سر گذاشتهایم، تصور میکنیم سال جدید قطعا نوبت خوشی است. اما چرا این طرز تفکر خطاست و چه عوارضی برای ما دارد؟
گاهی دنیا منصفانه عمل نمیکند
اگر دقیق نگاه کنیم تعریف منصفانه بودن زندگی در ذهن بسیاری، دارای ایرادی اساسی است. در تصور این افراد تعریف منصفانه رفتار کردن دنیا به معنای پیش آمدن خوشیها به دفعات زیاد و در مقابل، پیش آمدن ناخوشیها به میزان حداقلی است. اما این تصور، تنها خطای رایج در این موضوع نیست.در مقام تجربه هم اگر در دور و بر خودمان نگاه کنیم، به دفعات شاهد هستیم که نه فقط در زندگی شخصی ما، که در اطرافمان هم زندگی منصفانه پیش نمیرود. برخی به صورت مکرر در زندگی با دشواریها و مشکلات متعدد روبهرو میشوند و در مقابل برخی، که غالبا تعدادشان زیاد هم نیست، به قول معروف دست به هر چه میزنند، طلا میشود. بهتر است با توجه به همه این صحبتها کمی به منصفانه بودن این دنیا شک و با تردید به این گزاره نگاه کنیم چراکه تردید در این مورد میتواند فوایدی هم برای ما به دنبال داشته باشد.
۳ عادت فکری افراد قوی
ایمی مورین روانشناسی مولف است. تا به حال او چند کتاب نوشته که معروفترین آنها در ایران با نام «۱۳ کاری که افراد قویذهن انجام نمیدهند» منتشر شده است. او در این کتاب به ۱۳ مورد از عادات ذهنی افراد دارای قدرت روانی میپردازد. در ادامه به سه مورد از این باورها اشاره میکنیم، سه موردی که به توصیف همسر مریم به او مربوط است.افراد دارای قدرت روانی نسبت به خود احساس ترحم ندارند| مورین میگوید افراد دارای قدرت روانی، بابت پیشامدهای ناخوشایند در زندگی، درگیر احساس ترحم نسبت به خود نمیشوند و در چنین موقعیتهایی در عوض غصه خوردن برای خود، به فردا و کارهای دیگری که میتوانند انجام دهند، فکر میکنند.
آنها از دنیا طلبکار نیستند و انتظار برخورد منصفانه ندارند| از دید مورین افراد دارای قدرت روانی، خود را از دنیا طلبکار نمیدانند. او میگوید افراد دارای قدرت روانی در زندگی دست از تلاش بر نمیدارند، چراکه میدانند تنها با تلاش میتوانند در زندگی خود تغییر ایجاد کنند، اما در عین حال میدانند که تلاشهای آنها همیشه قرار نیست به نتیجه برسد.آنها انرژی خود را صرف موضوعاتی میکنند که روی آن کنترل دارند. مورین میگوید این افراد وقتی ببینند روی موضوعی کنترلی ندارند، در عوض صرف انرژی روی آن و درگیر شدن روانی با آن و گله و شکایت کردن، از آن عبور و انرژی خود را تنها صرف موضوعاتی میکنند که روی آن کنترل دارند. حالا دوباره توصیف همسر مریم را از او بخوانید، آن وقت خواهید دید توصیفی از زنی که قدرت روانی بالایی داشته، در پس این جملات دیده میشود.