گروه سیاسی: روزنامه توسعه ایرانی نوشت: تقریبا که نه، تحقیقا به تجربه میتوان گفت که علاوه بر مصونیتهایی مانند مصونیت قضایی یا دیپلماتیک که قانونی نوشته دارند؛ یک نوع مصونیت هم هست به نام «مصونیت منبری» که بر اساس یک قانون نانوشته، آقایان وعاظ را از هر حسابکشی بابت آنچه روی منابر به زبان میآورند، مصون میکند.
گذشته از این، اغلب آنها نوعی بوعلی سینا، زکریای رازی یا ابوریحان بیرونی هم هستند؛ چه بسا فراتر از آنها! آن قدیمترها که وسعت هر علمی آنقدر محدود بود که یک نفر میتوانست هم علم نجوم بداند، هم فلسفه و هم طب، اینان بزرگان عصر خویش بودند اما امروز که هر علمی هزار شاخه شده و هر شاخه بحری عظیم در نوع خود است، این آقایان نشسته بر منابر چنان در تمام این بحور شناورند که میتوانند درباره هر موضوعی اظهار فضل و نظر کنند.
این همه اظهار فضل و نظر گرچه مسئولیتی را متوجه آنها نمیکند، گاهی اما چنان جنجالی به راه میاندازد که شهر را به هم میریزند. حال اگر در کنار این جنجال، سندی منتشر شود در باب اینکه آن آقای واعظ علاوه بر مصونیت و عالم به همه علوم بودن، ید طولایی هم در اقتصاد و مالاندوزی دارد که آن شهرآشوبی دوچندان میشود.
نمونه بارز چنین واعظی این روزها علیرضا پناهیان است. روزگاری که هنوز مو و محاسنی سپید نکرده بود و به عنوان چهرهای تازه در تلویزیون ایران به مخاطب معرفی میشد، روحانی خوشصحبتی به نظر میآمد که هم خلق خوشی دارد و هم آداب سخندانی و وعظ میداند.
امروز اما او روحانیای است که در به پا کردن جنجال و حاشیه حتی رکوردهای خود را هم جا به جا میکند. پارسال همین موقعها بود که وقتی بحث شفافیت آرای نمایندگان گرم بود، او از روی منبر فریاد زد که «آی مجلس شورای اسلامی آدم باش! کی به شما حق داده شفاف رأی ندهید؟ بگو چه غلطی دارید میکنید!» و چه حیرتانگیز بود اینگونه وعظی از روی منبر!
توپخانهای که به هر سویی شلیک میکند
بازار جنجالهای این روحانی منبری، شهریور امسال اما پررونقتر از شهریور پارسال است. همین 10 روز پیش در سخنرانی شب شام غریبان، به شدت از «عدالتخواهان» انتقاد کرد و با تاکید بر «گذشتن زمان عدالتخواهی و ضرورت رفتن به سمت مواسات»، گفت: «مواسات یعنی کاری که «ابالفضل العباس» در تبعیت از امام حسین (ع) کرد؛ رئیسجمهور و بقیه مسئولین هم باید برای رهبری همین کار را بکنند، والا میروند جهنم.»
در جای دیگری میگوید: «مواسات همهاش این نیست، روایت داریم که در زمان امام زمان هر کس زکات ندهد گردنش را میزنند.»
او مهدی بازرگان را هم از حمله خود بینصیب نگذاشت و گفت: «جنگ تحمیلی به خاطر بازرگان بود، ۱۷ هزار شهید ترور هم همینطور؛ این عدالت است که اسمش را میگذارید روی خیابان؟» منتقدان اظهارات او درباره تقدم ولایت بر عدالت را از حیث ناسازگاری با مبانی کلامی شیعه و عقلانیت اسلامی، نکوهش کردند. او در منبر دیگری در اردیبهشت ماه هم مدعی شده بود که «بخشی از بخشودگی گناهان ما به خاطر اصل ولایت در ایران است.» حاشیه دیگر او در همین ماه جاری، مربوط به زمانی است که وقتی داشت درباره بیآبی مناطقی در خوزستان روی منبر نطق میکرد، با همان ادبیات تحقیرآمیز خود گفت که باید استاندار را به گاری ببندند تا برای مردم آب ببرد! او ظاهرا به علومی که هنوز بر بشر مکشوف نیست هم مسلط است تا جایی که بتواند درباره دستساز بودن ویروس جدید کرونا از سوی نظام سلطه علیه جریان مقاومت نیز بر منبر وعظ و خطابه سخن بگوید.
در باب معضلات اجتماعی نیز چندی بعد در میانه داغ چند دختری که توسط پدرانشان به قتل رسیده بودند، اظهار کرد که «این جنایتها محصول بیبندوباری در خانواده است و بیبندوباری را آن گروهی از سیاسیون در کشور رواج دادند که هر بار به خاطر انتخابات بر این بیبندوباری دمیدند. آنها باید امروز پاسخگو باشند.»
دوشادوش با طبری!
این روزها اما یک سند، ترمز تاخت و تاز او را کشیده است. در فضای مجازی که این روزها جریانی در کشور به شدت در پی قلع و قمع آن است؛ سندی از پروانه ساخت ملک شخصی علیرضا پناهیان با شراکت رضا مطلبی کاشانی، مالک شرکت تک ماکارون منتشر شده که نشان میدهد در منطقه سعادت آباد تهران واقع است و جوازش نیز از امتیازات خاصی نسبت به سایر خانههای منطقه برخوردار است.
این سند و جزئیات حول و حوش آن نگاهها را متوجه ید طولای این منبری مشهور در حوزه اقتصاد کرد. پناهیان اما ضمن شرح غمنامهای از خرید آن ملک، گفت که «میگویم من یک واحد آن خانه را بیشتر ندارم آن هم با هدیه رفقا؛ مانند امام خمینی که هدیهای زندگی میکردند و مقام معظم رهبری که با هدیه رفقایشان زندگی میکنند من هم اینگونه زندگی میکنم.» جالب آنکه او ادعا کرده «ما هیچ وقت دنبال پول درآوردن نبودیم» و حتی گفته است که اگر جزئیات زندگیاش را بگوید، مردم برایش اعانه جمع میکنند! البته آنچه او گفت بیشتر از آنکه یادآور «مقام معظم رهبری» و «امام خمینی» باشد، یادآور اکبر طبری بود که در دادگاهش میگفت: «دوستانم اگر بخواهم کل لواسان را هم به نامم خواهند کرد!» به نظر میرسد یکی از راههای کسب ثروت داشتن دوستانی این چنین است که ظاهرا صرفا هم نصیب خواص نزدیک به قدرت میشوند!
یاشار سلطانی پس از توضیحات پناهیان، سند دیگری منتشر کرد و ذیل آن از پناهیان پرسید: «ماجرای خرید زمین ۴۲۳ متری در منطقه خوشنشین سعادتآباد تهران از خانم لیلا ممتحن در سال ۹۱ چیست؟ آیا همانطور که در قولنامه آمده شما این زمین ۴۲۳ متری را به قیمت ۱۱میلیون و 800 هزار تومان خریداری کردید؟ شما چگونه و به چه مناسبتی زمین سعادتآباد را متری ۴۳ هزار تومان خریداری کردید؟ چرا خانواده ممتحن که زمان انقلاب از کشور خارج شدهاند این ملک را به یک چندم قیمت واقعی و با واسطهگری مسگرزاده به شما فروختهاند؟»
انتشار این سند، منجر به مرور دیدگاههای این واعظ جنجالی درباره اقتصاد شده است که نشان میدهد او علاقه بسیاری به سرمایهداری و ثروت دارد. بارها نظریه پولدار شدن «بچههای حزبالله» را مطرح و آنها را تشویق به کار اقتصادی و کسب درآمد میکند. استدلالش در این مورد هم این است که «پولها را جمع کنیم تا به جیب صهیونیستها نرود.»
نکته جالب واکنش حسامالدین آشناست که در توئیتر نوشت: شیوه تأمین زندگی واعظ و منبری و مداح با کارمند و کارگر و کاسب متفاوت است. بانیان مجالس مذهبی، گاه بخشی از هزینههای رفت و آمد، درمان یا حتی زندگی و مسکن وعاظ را تأمین میکنند
رضویها؛ دستپرورده مکتب ثروتاندوزی
از جوانان عاشق این ایده هادی رضوی، سرمایهگذار سریال شهرزاد و داماد شریعتمداری، وزیر کار فعلی است که همین چند وقت پیش دادگاه محاکمهاش به اتهام فساد اقتصادی، پر از داستانهای شگفتیساز! درباره این جوان مثلا حزبالهی بود.
علاقه پناهیان به موضوع ثروت و سرمایه تا جایی است که آقای ناصحِ واعظ در جمع فعالان فرهنگی سیاسی دانشگاههای کشور در مشهد گفت که «خانوادهها به خواستگار کارمند دختر ندهند؛ کارمند یعنی مستضعف!» او گفت: «خانواده باید خواستگار کارمند را مواخذه کنند که چرا سرا کار بهتری نرفته است.»
درست مثل این است که یکی از فراعنه برود بالای اهرام مصر و به مردمش بگوید که به بردههایی که اهرامش را ساختهاند دختر ندهند و از او بپرسند چرا برده مانده است؟! یکی هم نباشد که بپرسد آخر آقای فرعون شما که هر روز سنگهای به این سنگینی روی دوش این بردگان میگذارید تا اهرام را بسازند، دیگر جانی برایشان نمیماند که مثل شما به دیگر امور اقتصادی بپردازند! این منبری پرآوازه اما در کنار تدریس در حوزه و دانشگاه و وعظ در منابر و مسئولیتهای فرهنگی، آنقدر فراغ بال داشته است که مدرسه «دارالحکمه» در شهرک غرب با شهریه گران 10 میلیون تومانی را هم تاسیس کند؛ همینطور موسسه «عصر بیان معنوی» که کارش ضبط، جمعآوری و آرشیو مباحث علیرضا پناهیان به صورت صوتی و تصویری و تنظیم حرفهای او در قالبهای مکتوب برای انتشار به صورت کتاب یا در فضای مجازی است و البته محل تامین بودجه آن نیز مشخص نیست.
پناهیان گفته است: «من یک واحد خانه بیشتر ندارم آن هم با هدیه رفقا» البته آنچه او میگوید یادآور اکبر طبری بود که در دادگاهش میگفت: «دوستانم اگر بخواهم کل لواسان را هم به نامم خواهند کرد!» ظاهرا یکی از راههای کسب ثروت داشتن دوستانی این چنین است!
هشدار یک خطر
گفتهها در این مورد فراتر از این مقدار است اما آنچه که اسباب نگرانی است همان است که رسول جعفریان، رئیس کتابخانه دانشگاه تهران و هملباس علیرضا پناهیان 10 سال پیش درباره او گفت. جعفریان گفت: «افرادی مثل پناهیان به راحتی فرصت مییابند که مدام در سیما مطالب و افکار و اندیشههای بیاساسشان منتشر شود. این شخص چه قدر فقه میداند؟ چه قدر با مبانی فلسفی اسلام آشناست؟ چه قدر تاریخ اسلام خوانده؟ کجا تحصیل کرده که در هر بابی نظر میدهد؟ آیا واقعا قرار است هر کس خوشصحبت است و چند جمله را به هم وصل میکند و حرفهای درشت و تازه میزند که هیچ کدام محک خود را نزد علما پس نداده، بتواند از وقت سیما که متعلق به تمام مردم است استفاده کند؟ بیم آن میرود تا مدتی دیگر، آن قدر این حرفها زده شود که جزو مسلمات شود و دیگر کسی نتواند از آنها انتقاد کند.»
توئیت حسامالدین آشنا، مشاور رئیسجمهوری و البته هملباس علیرضا پناهیان را میتوان مصداقی از تبدیل شدن برخی امور به مسلمات دانست. او دیروز در واکنش به انتشار سند مربوط به پناهیان در توئیتر نوشت: «شیوه تأمین زندگی واعظ و منبری و مداح با کارمند و کارگر و کاسب متفاوت است. بانیان مجالس مذهبی، گاه بخشی از هزینههای رفت و آمد، درمان یا حتی زندگی و مسکن وعاظ را تأمین میکنند. این امر عیب نیست؛ جدید، عجیب یا اختصاصی هم نیست.»