گزارش زیر خارج از جذابیت مکانی آن بیانگر بزرگترین معضل ورزش پرطرفدار کشور ما یعنی فوتبال میباشد، ورزشی که در نوع خود در جهان به عنوان یک حرفه به آن توجه میشود و در 99% هم دچار نوعی تجارت واقع شده و از ورزش حرفهای فاصله گرفته و عواقب جبران ناپذیری بر پیکره علاقمندان این رشته برجای میگذارد. محمد احمدی سرمربی و مربی فوتبال و یکی از میلیونها عاشقی است که در جامعه فوتبالی ما زندگی ميکند و با شنید (توپ، زمین بازی، فوتبال ) بیتاب میشود و بغض گلویش را میفشارد. محمد میگوید از کودکی فوتبال بازی کرده و تمام زندگیش را صرف آموزش و فعالیت فوتبالی کرده او بعد از ازدواجش هم تمام وجودش را در اختیار فوتبال قرارداده بود! اين گفتگو را در ادامه میخوانید:
با دیدن تابلوی بالای پرچم برزیل گفتم شاید اینجا واقعاً شعبه دوم این فلافل فروشی باشد! وقتی از او سوال کردم آقا واقعا اینجا شعبه دوم فلافلی برزیل هست، لبخندی بر روی لبانش نشست و گفت: مو آبادانی اوم ، مگه میشه درست نباشه، برو برزیل تو خیابون ...
بادیدن اینهمه جذابیت در تزیینات مغازهاش کنجکاوی ما را بیشتر میکرد تا با او همراه شویم. خودش بیمقدمه گفت که فوتبالیست است و عاشق فوتبال، پرسیدم پس اینجا چیکار میکنی!؟ با لهجه شیرین آبادانیش بقچه درد دلش را باز کرد و از خستگیهایش گفت ، که دیگر از فوتبال خسته شدهاست و صحبتهایی به میان آورد که عمق فاجعه در یک ورزش را به نمایش میگذاشت! و در نهایت گفت: اینجا فلافل بفروشم راحتترم!
محمداحمدی هم مثل یکی از هزاران عاشق فوتبالی که زخم خورده ”مافیای” فوتبال است درد هایش قلب ما را نیز به درد آورد، او که جان و مالش را در این راه صرف کرده، میگويد دیگر از این فوتبال دست کشیده… و بغض گلویش را میفشرد. از بزرگترین آرزویش پرسیدم و گفت: یک زمین چمن در اختیار من بگذارند با 40 یا 50 فوتبالیست نوجوان در عرض یک سال، نصف بیشترشان را فوتبالیست حرفهای تحویل خانواده فوتبال میدهم. آنقدر با اعتماد به نفس سخن میگفت که از چهرهاش هزاران بارقه امید و علاقه و توانمندی اثبات میکرد او میتواند!
در جامعه ورزشی ما، تب فوتبال جوانان این مرز و بوم را بیمار خود کرده ولی دستانی آلوده همچنان درصدد قتل عام احساسات این رشته پرطرفدار ميباشد، ورزشی که در صورت فعالیت سالم نخبگان و ستارگانی را در عرصه خود شاهد خواهد بود که دنیا نظیر این افراد را به خود ندیده باشد. ولی افسوس که هیچگونه عرق ملی در اینجا هزینه نمی شود و در عوض میلیاردها منابع مالی و سرمایه انسانی در این وادی ميسوزد "محمد احمدی هایی” نیز در اثنای جوانی باید گوشهای از این سرزمین گردی توپ فوتبال را در فلافلی که به دستان مشتریانش ميدهد ببیند و از شنیدن کلمه "فوتبال” پاهایش سست شود.