به گزارش انصاف نیوز، نقل قولهایی که رنجبران کرده، چون در گپی دوستانه و غیر رسمی بوده، شاید در جاهایی حالت شوخی و خودمانی داشته است اما وقتی با این لحن به صورت مکتوب در ميآید، شاید برداشتی خشک و خارج از شوخی از آن بشود. از این لحاظ، نوع تنظیم گزارش وبلاگی رنجبران ناقص به نظر ميرسد. رنجبران، گزارشگر اصولگرای صداوسیما، به شدت احساساتی است اما در نقل قول هایی که در رسانه ها کرده، به عدم صداقت شهرت ندارد.
تعریف این ملاقات و گفتههاي نبوی نشان ميدهد که علی رغم سالها تحمل سختی چریک پیر، اما نه تنها حاضر است به خاطر مردم سختی ها را تحمل کند و دم بر نیاورد، از دیگر اصلاح طلبان نیز ميخواهد که از درگیری با اصولگراها در این موقعیت بپرهیزند. بهزاد نبوی این مجری تلویزیون را بغل ميکند، با او خوش و بش ميکند، انگار نه انگار که در این سالها این گزارشگر دوشادوش همکارانش در رسانه ای که باید ملی باشد، علیه نبوی و دوستانش مواضع تند و غیر منصفانه ای گرفته و هنوز ميگیرند و در صداوسیما یک طرفه به قاضی ميروند.
متن نوشتهی رنجبران به شرح زیر است با اين توضيح كه بخشي از آن به نقل از نبوي به مواضع آقاي مصطفي تاجزاده پرداخته، و چون هر دو نفر ايشان در زندانند و امكان پاسخگويي و تاييد و تكذيب ندارند، چند سطر از اين نوشته را حذف نموديم:شنبه نهم آذر وقتی به سمت مطب دکترابوی گرامی ام ميرفتم تا از وضع جسمانی اش بیشتر بدانم و برای انجام معاینات مخصوص در کنارش باشم به تنها چیزی که فکر نمی کردم عالم سیاست و سیاستمداران قدیم و جدید بود اما گویی اینجا هم باید بخشی از خاطرات سیاسی ام را مرورمی کردم و کسی را ميدیدم که به هیچ وجه فکرش را نمی کردم، کسی که در عنفوان جوانی و کار خبرنگاری ام او را سیاست ورزی دیدم کارکشته البته درجهت منافع حزبی و گروهی خودش، و با همه احترامی که برایش قائل بوده و هستم معتقدم به سمت درستی حرکت نکردند و نمی کنند (گرچه احساس کردم دید امروزش با قبل تفاوت هایی دارد حداقل در ظاهر).
همین طورکه با پدر بزرگوار نشسته و منتظر نوبت ورود به مطب بودیم صدای آشنایی شنیدم از اتاق کناری اما اصلا توجهی نکردم، منشی از مطب خارج شده بود زنگ زدند آمدم بروم درب را برای دومین بار بازکنم دیدم خانم چادری که چهره اش بسیار آشنا بود آمد و درب را باز کرد با خودم گفتم .." این خانم چقدر چهره اش آشناست".
چند دقیقه بعد درحالی که با ابوی درحال صحبت بودم دیدم پیرمردی به سمت من ميآید و من را در آغوش ميکشد و ميگوید.."رنجبران تو اینجا چه کار ميکنی ؟"
مات و مبهوت دیدم مهندس بهزاد نبوی است، هم دیگر را درآغوش گرفتیم و احوال پدررا هم پرسید، آن خانم چادری آشنا چهره هم همسرمحترمش بود ما سه نفرسال 82 حج عمره با هم بودیم خلاصه حال و احوال کردم با نهایت احترام و چون چند نفری در مطب نشسته بودند آهسته گفتم.."اقای مهندس تمام نشد دوران ...؟" گفت.." نه، همچنان ادامه دارد،الان هم مرخصی ساعتی گرفتم آمدم برای درمان و ..." دیدم برخی در مطب خیلی نگاه ميکنند، آمد خداحافظی کند و برود، دیدم به رسم ادب باید همراهی اش کنم به ابوی گفتم...چند دقیقه ای ميروم پایین و برمی گردم .
آقای نبوی گفت.." زحمت نیانداز خودت را ..."
گفتم..نه هستم خدمتتان ...
مهندس نبوی با لبخندی خاص ادامه داد.."برایت بد نشود همراه من تو را ببینند؟"
تا آمدم بگویم همه ميدانند که ....
گفت..همان جمله قدیمی مجلس ششم را ميخواهی بگویی همه ميدانند شما به ما ارادت داری اما با حفظ مواضع ...
خندیدم و گفتم .."بله دقیقا، البته ما در عالم سیاست و رسانه کوچکی بیش نیستیم در مقابل تجربه زمانی شما اما مواضع ما چیز دیگری است خودتان هم فرمودید .."
............................بارها پیغام داده ام که با این حرف ها مخالفم نباید چنین حرف های تندی زد بویژه الان که دولت جدید سر کار آمده همان طور که در نامه ای برای آقای روحانی نوشتم الان باید دو هدف داشت یکی رفع مشکلات اقتصادی مردم و دیگری سیاست خارجی؛ ما اصلاحطلبان هم باید به جای زدن حرفهای تند بی خاصیت ساکت باشیم تا فضا آرام باشد و دولت کارش را انجام دهد. " ...................................................
از آقا بهزاد نبوی از وضعیتش در داخل زندان پرسیدم ابراز رضایت کرد و گفت .. "بازجوها و مسئولان زندان محترمانه رفتار ميکنند و مشکلی نیست البته محترمانه که ميگویم همان با حفظ مواضع شان است ." چریک پیر اصلاح طلبان باز هم قبل از خداحافظی گفت.."الان موقع سر و صدا کردن ما اصلاح طلبان نیست باید آرام باشیم و حرف بیهوده نزنیم این را به همه دوستان گفته ام به اندازه کافی آدم عاقل درمیان این راستی ها (جناح راست سنتی) هست که حواسشان به امور باشد بویژه بعد از رفتن احمدی نژاد.