شهرام شکیبا در مطلب طنزي در خبرآنلاين نوشت: هر شغلی یک ساعت کاری دارد. الّا بیکاری. بیکاری یک شغل تماموقت است. آدم بیکار همه 24 ساعت را مشغول بیکاری است. لذا برای هیچ کاری وقت پیدا نمیکند چون دائم سر کار است. احمدینژاد آن روزهایی که رئیسجمهور بود (که عمراً کسی یادش نمیرود!) برای همهکار وقت داشت اما حالا دیگر وقت ندارد. برای همین علیرغم قانونگرایی غلیظ و شدید طبیعتاً نمیتواند به دادگاه برود. نرفتن احمدینژاد به دادگاه ممکن است منجر به حکم غیابی شود. با توجه به احکام کوبنده اخیر قوه قضاییه مثل محکومیت 200 هزار تومانی قاضی مرتضوی برای تلاشهای بیدریغ و طاقتفرسایشان، احتمالاً برای احمدینژاد که به طریق اولی رئیس او بوده است، حکم چهار سال انفصال از کار دولتی (!) و 400 هزار تومان جریمه صادر خواهد شد. اما از آنجایی که آدمیزاد به تلاش زنده است، در همین احوالات بیدقتی احمدینژاد نامهای به روحانی نوشته و در آن درخواست مناظره کرده است. آیا احمدینژاد فکر میکند بعد از هر مناظره نفر برنده رئیسجمهور میشود؟ حریف را هم نباید دستکم گرفت. روحانی مناظره کردن بلد است. مثلاً در مناظره با قالیباف گفت: «من سرهنگ نیستم، حقوقدانم!» و برنده شد. لذا هر آیینه ممکن است در مناظره با احمدینژاد بگوید: من بیکار نیستم، رئیس جمهورم!»برخی از منابع ناآگاه میگویند اساساً علت شرکت نکردن احمدینژاد در دادگاه برای این بوده که سرگرم جمعآوری مستندات و مدارک موجود (!) برای مناظره بوده است لذا وقت برای جمع کردن مدارک برای محکمه نداشته.
***
احمدینژاد در نامهاش به روحانی تلویحاً گفته است که میخواهد تجربیاتش را در اختیار روحانی قرار دهد. لذا جامعه پزشکان ارتوپد وضعیت فوقالعاده اعلام کردهاند چون همین نکته موجی از نگرانی در بین مردم پراکنده است و هرکس به هرکس میرسد، دست پشت دست میکوبد و سر تکان میدهد و عنقریب است که همه مردم یک دستشان از کار بیفتد و مهرههای گردنشان ساییده شود. در بخشی از نامه احمدینژاد به روحانی آمده: «همچنین در امر انتخابات اخیر ریاست جمهوری، در شرایطی که دولت دهم در فقدان نمایندهای از خود در رقابت انتخاباتی و مآلا پاسخگویی - آماج حجم سنگین و گستردهای از اتهامات و انتقادات ناروا بود - به خوبی و شایستگی به وظیفه شرعی و قانونی خود در صیانت از آرای مردم عمل کرد و با برگزاری انتخاباتی قانونی و سالم ظرفیت بالای خود را به ظهور رساند.
با توجه به نثر درخشان و مشعشع همین پاراگراف من در حیرتم که آقایان چطور از خلال همه این متن اساساً متوجه منظور احمدینژاد شدهاند؟ اما فارغ از نثر، همین پاراگراف سؤالات عجیبی را به ذهن متبادر میکند.
1- مگر دولت وظیفهای غیر از این در قبال انتخابات دارد؟
2- مگر دولت خاتمی کاری غیر از این کرد که شما رئیسجمهور نهم شدید؟
3- مگر اینکه دولت کاندیدایی در رقابتها داشته باشد، تأثیری در صیانت از آرای مردم و وظایف شرعی و قانونی دولت دارد؟
4- در انتخابات دهم که خود شما رئیسجمهور بودید و ضمناً کاندیدای دولت بودید، مگر خدایی نکرده شک و شبههای در کار بود؟ یادتان باشد کسانی که شک و شبهه مطرح کردند الان کجا هستند!
از همه مباحث که بگذریم، ماجرای مناظره جالب تمام شد. چرا که اکبر ترکان مشاور عالی رئیسجمهور در نهایت گفت: «شرط این مناظره آن است که رئیس دولت دهم راستگو باشد.»
لذا پرونده بسته شد و مناظره اساساً سالبه به انتفای موضوع است و همه چیز به خیر و خوشی و آرامش پایان یافت.