گروه جامعه رضا جعفري كارشناس ارشد جامعهشناسي در روزنامه آرمان ملی نوشت: خودکشي نوجوانان موضوعي است که اين روزها در رسانههاي مختلف با عناوين و دلايلي چون نداشتن گوشي همراه اندرويد، مومو و… منعکس و بعضاً به ابزاري جهت اهداف سياسي بدل گشته است، بر همين مبنا و هدف، عموماً به گونهاي تک عاملي به علل وقوع آن پرداخته شده است.کاهش سن خودکشي در شرايط حاکم بر کشور، از جنبههاي گوناگون قابل بررسي، تحقيق و تحليل ميباشد و متخصصان حوزههاي روانشناختي و جامعهشناختي را در اين خصوص به ياري ميطلبد.در اين نوشتار برآنيم تا رويکردهاي روانشناختيِ موضوع را به متخصصان حوزه مذکور واگذار کرده، بهگونهاي مختصر به جنبه جامعهشناختي موضوع، با تکيه و رويکرد به نظريههاي «دورکيم» در خصوص خودکشي اشاره کنيم. تغييرات اجتماعي و تاثير آن بر همبستگي اجتماعي سبب شده بود تا اين جامعهشناس فرانسوي، نظريههاي خود در خصوص خودکشي را بر مبناي همبستگي اجتماعي پايهريزي نمايد؛با اين استدلال که هرچند افراد دلايل بسيار و متعددي ازجمله فقر، شکست عشقي، عدم سلامتي و… را براي خودکشي مطرح ميكنند اما، دلايل مذکور نميتواند علت بالا يا پايين بودن نرخ خودکشي را در گروهي نسبت به گروه ديگر توضيح دهد. دورکيم سه نوع خودکشي را براي استدلال اين تفاوت تعريف و بيان ميکند.
1-خودکشي خودخواهانه: هر گاه همبستگي اجتماعي پايين باشد و فرد نسبت به گروه خود احساس تعلق و همبستگي کافي نکرده، از جامعه خود به دور و به حال خود رهاشده باشد و نظارتهاي اجتماعي بر او کاهش يابد و خود بر چنين احساسي دامن زند، چنانچه در کار و يا امر خود احساس شکست نمايد، خود را مسبب شکست قلمداد کرده، با ملامت خود احتمال خودکشي اش افزون ميشود که در صورت اتفاق چنين موضوعي، خودکشي خودخواهانه صورت گرفته است.
2- خودکشي دگرخواهانه: هرگاه فرد نسبت به گروه، احساس همبستگي و انسجام قوي نمايد، ارزشها و هنجارهاي گروه را، براي خود قلمداد نموده و منافع گروه را بر منافع فردي ترجيح داده، حاضر به فدا کردن و قرباني نمودن زندگياش به خاطر اهداف گروه خواهد بود. جانفشاني سربازان در ميدان نبرد با دشمن - بالاخص وقتي حضور در ميدان نبرد به صورت داوطلبانه باشد - نمونهاي از اين مورد است.
3-خودکشي ناهنجاري: هرگاه اجراي هنجارها در جامعه با کاهشِ نظارت و کنترل از سوي گروه به وجود آيد و يا هنجارهاي حاکم بر گروه و جامعه و حتي سبک زندگي، تغيير آشکاري يابد، احتمال ارتکاب به خودکشي نيز افزايش مييابد.
شيوع گسترده کوويد- 19 در ماههاي پاياني سال 98 سبب شد تا کليه مدارس و مراکز آموزش رسمي کشور تعطيل و آموزش از راه دور، با امکانات و ابزارهاي مختلفِ در دسترس تا پايان سال تحصيلي 98-99همچنين 99-400 ادامه يافته، بسياري از اوليا با گذشت بيش از هشت ماه از تعطيلي مدارس و به رغم بعضا عدم رعايت پروتکلهاي بهداشتي لازم توسط خود (بنا به دلايل مختلف)، حتيالامکان از خروج فرزندانشان از منزل ، جز در موارد اضطرار، جلوگيري نموده، با تلاش در فراهم نمودن ابزارهاي لازمِ آموزش از راه دور و شبکههاي ارتباطات مجازي و يا حداقل در سال تحصيلي جديد از طريق شبکه آموزش سيما، به ادامه تحصيل فرزندان خود کمک نمايند.دانشآموزي که در مناسبتهاي مختلف و به دلايل متعدد با خانواده همراه و همسفر بوده، ساعاتي از اوقات خود را در بيرون از منزل با دوستان خود سپري ميکرده است، اکنون نهتنها قريب به هشت ماه است که از بسياري از مناسبات اجتماعي ازجمله سفرهاي تفريحي، ورزشهاي جمعي و… محروم شده است ،که عدم امکان فراهم بودن برخي شرايط و امکانات جايگزين، به دلايلي چون شرايط سخت اقتصادي موجود کشور، همچنين عدم دانش مورد نياز در فراهم کردن بسترهاي مورد نياز با حداقل امکانات و شرايطِ در اختيار و…
و احساس گسست از گروههاي همسالان به دليل کاهش ارتباطات، تعاملات، کنش و واکنشها و ... و در يك کلام ديالکتيک اجتماعي، فضاي آپارتماننشيني را چون سلول انفرادي - با فضا و امکاناتي بيشتر- شبيه ساخته، آثار منفيِ روحي- روانيِ مترتب از شرايط مذکور، بستر را براي مستعدانِ چنين عملي، به دلايلي چون عدم فراگيري مهارتهاي اجتماعي از سوي والدين، مدرسه، دوستان ، تربيت صحيح، تأثير عوامل متعدد اجتماعي، اقتصادي و... با عنايت به تعريفهاي صورت گرفته براي خودکشيهاي خودخواهانه و ناهنجاريِ تعريف شده، فراهم ساخته و متاسفانه تعدادي از خانواده ها را داغدار نموده است.لذا پرداختن به خودكشي نيازمند تحقيق و بررسي عوامل و متغيرهاي تاثيرگذار ميباشد نه عامل يا متغيري خاص، هرچند احتمال تاثيرگذاري متغيرها يكسان نبوده برخي متغيرها از تاثيرگذاري بيشتري برخوردارهستند. در پايان با توجه به وقايع حادث شده در فاصله اندك نسبت بههم، بر پژوهشگران علوم اجتماعي است كه به تحقيق و بررسي علمي كاهش سن خودكشي در شرايط حاكم بر كشور بپردازند تا با اتخاذ تدابير و سياستگذاريهاي لازم از سوي مسئولان، خانوادهها، اولياي تعليم و تربيت و جامعه كمتر شاهد چنين مواردي باشيم.