گروه فرهنگ وهنر: غلامحسین سالمی شمارگان کتابهای منتشرشده را شرمآور خواند و با تمجید از عملکرد برخی ناشران، از ناشرانی سخن به میان آورد که خون به دل پدیدآورنده میکنند.
این مترجم درباره وضعیت قراردادهای ناشران و مؤلفان در فضای نشر کشور گفت: به طور کلی ناشران قشری هستند زحمتکش که مشغول فرهنگسازی هستند و سعی میکنند آثار خوبی را به جامعه عرضه کنند. با تأکید میگویم خیلیهایشان آدم حسابی و فرهنگی هستند و سودجو نیستند. حالا اگر در این میان تک و توک ناشری هست که به دنبال منافع شخصی است و کارش بیشتر کتابسازی است، نباید به حساب همه ناشران نوشته شود.
او افزود: با این حال زمانی که به طور مثال خودم یک کار 600 صفحهای را به فارسی ترجمه میکنم، آن را غلطگیری میکنم، سه بار ادیت میکنم و انتشار آن حدود یک سال طول میکشد، انتظار دارم وقتی کتاب منتشر میشود، دست کم 50 درصد پولم را بگیرم و 50 درصد بقیه نیز در دو قسط یکماهه و نهایتا دوماهه به دست من برسد. اما در حال حاضر پدیدآورنده کتابی را به ناشر میدهد و ناشر آن را چاپ میکند، اما از روزی که کتاب منتشر میشود، ناشر چهار چک به فاصله زمانی سه ماه به او میدهد که این موضوع خون به دل پدیدآورنده کرده است.
او با بیان اینکه در بین ناشران کشور آدمهای شریفی همچون ابوالفضل میرباقری هم هستند که حتی زمان بستن قرارداد هم بخشی از پول را به پدیدآورنده اثر میدهند، گفت: همین موضوع باعث میشود که اگر در آینده به هر دلیلی کتاب خوب چاپ نشد، ما باز هم بتوانیم وارد بده بستان شویم. این کار پدیدآورنده را شاد میکند. از جمله دیگر ناشران که به این شکل عمل میکنند، علیرضا رییسدانا، مدیر انتشارات نگاه، و ناصر میرباقری، مدیر انتشارات خانه فرهنگ گویا، هستند که من با آنها کار کردهام، اما دیگرانی هستند که خون به دل پدیدآورنده میکنند.
سالمی به بخش دیگری از آسیبهای فضای چاپ و نشر اشاره کرد و درباره پایین آمدن تیراژ کتابها که در نهایت منجر به پایین بودن حق مادی مؤلف از آثار چاپشده میشود، گفت: در زمان شاه جمعیت کشور 25 میلیون نفر بود، اما کتابها 5000 هزار نسخه تیراژ داشتند. اما الآن جمعیت 78 میلیون نفر است، ولی کتاب در تیراژ 1000 نسخه چاپ میشود. مهمتر اینکه الآن این تیراژ به 500 نسخه رسیده است. او در تشریح علت این موضوع عنوان کرد: نمیدانم این بحران از کجا آمده است، شاید به خاطر غم نان مردم باشد، زیرا آنان با خود میگویند اگر کتاب سالمی را نخوانیم، نمیمیریم و فکر میکنم مسؤولان باید به این مسأله بها دهند، مثلا کاغذ ارزان در اختیار ناشر قرار دهند، چون در حال حاضر کاغذ، هزینه چاپ و صحافی کتاب پرهزینه و همه عوامل چاپ کتاب سرسامآور شده است.
سالمی در ادامه به حمایت از تعدادی کتاب خاص از جمله کتاب «دا» اشاره کرد و گفت: این کتابها کتابهایی خاص هستند. مثلا چه جریانی پشت این کتاب است که اعلام میشود 150 چاپ خورده است؟ معلوم نیست. جریان برخی کتابها مثل همان فیلم «قلادههای طلا» است که پس از هزینه بسیار عاقبت مجبور میشوند بلیتهای آن را مجانی به پادگانها و مدرسهها بدهند و پس از دو هفته اعلام کنند پرفروش است، در صورتی که کسی برای دیدن این فیلم به سینما نرفت.
او همچنین گفت: در نمایشگاه کتاب خاطرات آقای آهنگران به صورت کتاب منتشر شد که اگر قرار بود من کتاب او را چاپ کنم، قیمت پشت جلد کتاب باید 45 هزار تومان میشد، اما وقتی دقت میکنید، میبینید در پشت جلد این کتاب قیمت 8 یا 9 هزار تومان خورده است. حالا سؤال این است که کاغذ و مقوای کتاب از کجا تهیه میشود که قیمت پشت جلدش اینقدر پایین میآید؟ سؤال این است که چرا کتابهای دیگر مثل کتاب من که در 1000 نسخه هم منتشر میشوند، حامی ندارند، تا جایی که ناشر مجبور میشود کتاب را در 500 نسخه منتشر کند؟
سالمی با شرمآور خواندن مسأله پایین آمدن تیراژ کتابها اظهار کرد: من در طول فعالیتم در حوزه ترجمه هیچگاه کار مبتذل نکردهام. دانیل استیل و گراهام گرین ترجمه نکردهام، کارهایم مثل کارهای آقای عبدالله کوثری، مهدی غبرایی و دیگران است که کار شرافتمندانه انجام دادهاند، وگرنه من هم میتوانستم بروم کتابی ترجمه کنم و اسمش را بگذارم به انتخاب غلامحسین سالمی، اما این کار نامش کتابسازی است که من این کار را انجام ندادهام.
او در ادامه با بیان اینکه در هر صنفی آدم خوب و بد وجود دارد و در بین ناشران هم این موضوع وجود دارد، درباره مؤلفانی که معتقدند میزان درصدهای فعلی انتشار کتاب تعلقگرفته به آنها پایین است، گفت: نباید کار این افراد را با کار احمد شاملو و مهدی اخوان ثالث و محمود دولتآبادی مقایسه کرد. نباید قصههای مزخرف و شعرهای این خانمها را که با هزار زور منتشر میشود، با کار دولتآبادی مقایسه کرد. البته این افراد میتوانند کتابشان را در 200 یا 500 نسخه منتشر کنند تا به مرور شناخته شوند.