گروه سیاسی: در روزهای گذشته با انتشار کتاب جدید باراک حسین اوباما اطلاعات جدیدی نیز پیرامون نگاه رییسجمهور سابق آمریکا به جهان و نیز خاطرات متنوعی در مورد سالهای ریاست جمهوری او منتشر شد. در ادامه بخشهایی از کتاب سرزمین موعود که مرتبط با ایران است را بخوانید.
آماده بودم با احمدی نژاد دیدار کنم
بنای من بر این بود که بر خلاف رقبای دموکراتم، نگاهی متفاوت به قضایا داشته باشم. در مناظره آخر جولای زمانی که تصاویری از فیدل کاسترو، محمود احمدی نژاد رییس جمهور ایران، کیم جونگ رهبر کره شمالی و چند تن دیگر از مستبدان جهان را نشانم دادند و از من پرسیدند که حاضرم در سال اول ریاست جمهوری با آنها ملاقات کنم یا خیر. من بی درنگ جواب دادم بله، اگر فکر کنم ملاقات با هر یک از رهبران جهان به سود منافع آمریکا است این کار را انجام میدهم.احتمالا فکر میکنید که منظور من این بوده است که جهان هیچ پیچیدگی خاصی ندارد. زمانی که مناظره تمام شد کلینتون، ادواردز و برخی دیگر از کاندیداها مرا متهم به ساده لوحی کردند و گفتند که ملاقات با رییس جمهور آمریکا امتیازی است که باید دیگران برای به دست آوردن آن تلاش کنند. به نظر میرسد بخش زیادی از اصحاب رسانه نیز با این نظر موافق بودند.شاید اگر چند ماه پیش از آن بود، با زیاد شدن انتقادات در حرفم تردید و بیانیهای برای شفاف سازی در مورد اظهاراتم منتشر میکردم.اما روی حرفم استوار ماندم و مطمئن بودم که درست است به ویژه که معتقد به این اصل کلی بودم که آمریکا نباید از حل درگیریها به روش دیپلماتیک و با تعامل با دشمنانش ابا داشته باشد.
نگرانی من این بود که بی توجهی هیلاری و دیگران و نیز رسانهها به دیپلماسی باعث کشیده شدن جورج بوش به جنگ شد.دیگر رویکرد سیاست خارجیام را چند روز بعد در یک سخنرانی گفتم. من در آن سخنرانی با اشاره به اسامه بن لادن گفتم که او در خاک پاکستان است و اگر دولت پاکستان نمیخواهد و یا نمیتواند او را بکشد و یا دستگیر کند من این کار را خواهم کرد. البته این مساله برای هیچ کس تعجبآور نبود چرا که در سال ۲۰۰۳ بخشی از استدلال من برای مخالفت با جنگ عراق این بود که این کار ما را از هدف نابودی القاعده دور خواهد کرد.
اما این حرف مخالف با رویکرد علنی دولت بوش بود که اعتقاد داشت پاکستان شریک ما در مبارزه با تروریست است و نباید برای مقابله با تروریستها به خاک آن تجاوز کنیم.با این حال هر دو جناح برآشفته شدند و جو بایدن رییس کمیته سیاست خارجی سنا و جان مک کین کاندیدای جمهوری خواهان اعلام کردند که من برای رییس جمهور شدن چندان آماده نیستم.به نظر من این مساله نشان داد که تا چه اندازه دستگاه سیاست خارجی واشنگتن نادرست به مسائل مینگرد و بدون اولویت دادن به گزینه دیپلماسی به دنبال جنگ است و در مقابل زمانی که به اقدام نیاز است برای حفظ وضع موجود به دنبال ظرافتهای دیپلماسی میرود.همچنین این مساله نشاندهنده تفاوت نظر تصمیمگیران در واشنگتن با مردم بود. من هیچ وقت نتوانستم نظر صاحب نظران را در این زمینه کاملا جلب کنم اما پس از گفتن نظراتم و مخالفتها با آن، نظرسنجیهای به سود من بود و رای دهندگان انتخابات مقدماتی حزب دموکرات با من همنظر بودند.
حمله به عراق به سود ایران تمام شد
پس از ۵ سال مداخله سنگین آمریکا در عراق، سقوط صدام حسین، فقدان شواهدی از وجود سلاحهای کشتار جمعی و استقرار دولتی دموکراتیک به نظرم خروج مرحلهای از عراق باید در دستور کار قرار میگرفت.باید زمان لازم برای شکل گیری نیروهای امنیتی عراق و از بین بردن بقایای القاعده داده میشد، حمایت نظامی، مالی و اطلاعاتی ادامه پیدا میکرد و با آغاز برگشت سربازانمان به کشور، عراق به مردمش سپرده میشد.مانند افغانستان این شانس را داشتم که با سربازان گپ و گفتی داشته باشم و قبل از دیدار با نوری مالکی به پایگاه عملیات خط مقدم در شهر انبار بروم. مالکی مردی جدی با صورتی کشیده و شبیه به نیکسون و ته ریشی بسیار کم بود که عادت نداشت مستقیم به دیگران نگاه کند. دشواری و خطرناکی شغل جدید او دلایلی کافی برای استرس داشتن بود.او تلاش میکرد که بین خواستههای بخش شیعه که باعث به قدرت رسیدنش شده بود با خواستههای سنیها که در دوران صدام بر کشور تسلط داشتند تعادل برقرار کند و باید فشار وارده از طرف همسایه عراق یعنی ایران و نیز حامیان مالی آمریکایی را نیز مدیریت میکرد.مالکی سالها در ایران زندگی کرده بود و روابط او با این کشور در کنار اتحاد کجدار و مریزش با شبه نظامیان شیعه او را به فردی نامحبوب در میان عربستان و کشورهای منطقه خلیج فارس تبدیل شده بود و در واقع مهر تاییدی دیگر بر این مساله بود که حمله آمریکا به عراق چه میزان نفوذ راهبردی ایران را افزایش داده است.این که در دوران بوش پیرامون این نتیجه قابل پیشبینی بحث شده بود یا نه مشخص نیست اما مشخص بود که شرایط فعلی اصلا رضایت بخش نیست. گفتگوهای متعدد من با دیپلماتها و ژنرالهای نظامی روشن میکرد که تمایل کاخ سفید برای باقی نگاه داشتن تعداد معتنابهی از سربازان آمریکایی در عراق نه فقط به خاطر حفظ ثبات و کاهش خشونت، بلکه جلوگیری از نفوذ بیشتر ایران بود که این نفوذ در واقع ناشی از عمکلرد خود ما بود.
تلاش برای جلب نظر روسیه
موضع مدودوف درباره با اهمیتترین اولویت من یعنی همکاری روسیه و آمریکا برای جلوگیری از دستیابی ایران به بمب اتم، موضعی صریح و منعطف بود. او پیشنهاد من برای شروع گفتگوهای میان دو کشور برای کاهش ذخایر اتمی آمریکا و روسیه که در راستای پیمان کاهش تسلیحات انجام میشد را پذیرفت.اگر چه همچنان برای پیوستن به تلاش جهان به منظور وضع محدودیت برای ایران قاطع نبود اما اعتراف کرد که سرعت رشد برنامه اتمی و موشکی ایران، فراتر از تصور روسیه بوده است. اعترافی که مقامات روسی پیش از این حتی در جلسات خصوصی نیز به زبان نمیآوردند.من نمیخواستم به مدودوف اجازه دهم ملاحظاتش در مورد سپر موشکی را به مذاکرات پیرامون کاهش تسلیحات اتمی پیوند بزند اما به نفعمان بود که نگرانی روسیه را کاهش دهیم. تداخل حوادث مختلف در آن زمان اما به من فرصت این را میداد که نگذارم او دست لندن را ترک کند. من به او گفتم که میتوانیم برای نشان دادن حسن نیت در برنامه سپر موشکی اروپا تجدیدنظر کنیم و در عین حال، با صراحت اضافه کردم که جلوگیری از پیشرفت برنامه اتمی ایران روی همه این تصمیمات اثرگذار خواهد بود. مدودوف پیش از آن که حرفهایم ترجمه شود با لبخندی روی لب جواب داد: میفهمم.من در سفر به پراگ به جای تمرکز بر روی وضعیت دموکراسی در سخرانی عمومیام به مساله کاهش و در نهایت حذف سلاحهای اتمی پرداختم که از زمان انتخابم در سنا روی ان کار میکردم. اگر از دید بسیاری این مساله پیگیری یک اتوپیا بود اما نکته اینجا بود که حتی پیشرفتی کم در این زمینه نیازمند چشماندازی شفاف و جامع بود.از طرف دیگر دلیل دوم من برای تمرکز بر روی مساله اتمی و تبدیل آن به تیتر اخبار در اروپا این بود که ما باید راهی برای جلوگیری از پیشرفت برنامه اتمی کره شمالی و ایران پیدا میکردیم. روز قبل از این سخرنانی کره شمالی صرفا برای تحت تاثیر قرار دادن ما موشکی دور برد را در اقیانوس آرام تست کرده بود. زمان آن رسیده بود که فشار را بر روی دو کشور افزایش دهیم که این فشار شامل تحریمهای اقتصادی قابل اجرا نیز میشد. میدانستم که با احیای بحث خلع سلاح جهانی توسط آمریکا و این که دنیا ببیند ما حتی ذخایر اتمی خودمان را نیز کاهش میدهیم، این کار آسانتر انجام خواهد شد.