گروه سیاسی: رئیس جمهور سابق كشورمان در دیدار با جمعی از مردم استان تهران گفت: خیلی راحت و رسما میگویند که ما میخواهیم انتخابات را مهندسی کنیم. به یک عده میگویند نیایید، یک عده را تهدید میکنند که نیایند، یک عده را هم رد میکنند، ته آن، کسی میماند که خودشان میخواهند! اگر میخواهید، فرد خاصی را بیاورید که مردم بارها به او رای ندادهاند، مردانه بیایید بگویید که ای ملت این را میخواهیم شما هم هیچکارهاید، نه اینکه او را به حساب ملت بیاورید!
متن سخنان محمود احمدی نژاد درباره ابلاغیه جدید شورای نگهبان و اظهارات عباسعلی کدخدایی بدین شرح است:
ساز و کارهای انتخاباتی باید این بستر را فراهم کند که اراده مردم بر جامعه حاکم بشود و مردم از این حق تعیین سرنوشت برای رقم زدن آینده خود، استفاده کنند. هر نوع ایجاد محدودیت، هرجور هدایتگری و اعمال نظر در این فرآیند، نقطه مقابل حقوق مردم و نقض حقوق اساسی مردم است. در تمام فرهنگها، هیچ احدی ...هیچ احدی حق ندارد که انتخابات را بهگونهای اداره کند که به نقطه نظرات یا اهداف خودش نزدیک بشود. چه آنهایی که مجری هستند، چه آنهایی که ناظرند و چه آنهایی که قانون مینویسند، باید بدانند که انتخابات مال ملت است و کسی حق ندارد زاویه را آنقدر تنگ کند و دایره انتخاب مردم را آنقدر محدود کند، که مردم به افراد خاص محدود بشوند.
قانون اساسی این اجازه را به هیچکس نداده است و هیچ عقلی این اجازه را نمیدهد. شما از ملت ایران که نزدیک به ۶۰ میلیون نفر واجد شرایط رای دادن با سن بالای ۱۸ سال هستند، رفراندوم کنید و بپرسید آیا شما مردم به کسی اجازه دادهاید یا میدهید که حق انتخاب شما را محدود کند؟ فکر میکنید چند نفر به آن رای میدهند؟ آیا کسی هست که رای ندهد؟ اصلا مردم حاکمان را انتخاب
میکنند که اراده، حق انتخاب و آزادی مردم را محدود کنند یا آنکه آن را تامین كنند؟
اما من نمیدانم چه اتفاقی در کشور افتاده است. یک طبقهای آن بالا درست شده است که خودشان را اصل و مالک کشور، دین و انقلاب و مالک همه چیز میدانند و اصلاً برای مردم ارزشی قائل نیستند. خیلی راحت حقوق مردم پایمال میشود. به خودشان اجازه میدهند هرکاری بکنند. یکی از این اقدامات، این مصوبهای است که اخیراً شورای نگهبان منتشر کرده است. البته شما میدانید که من برای خودم نمیگویم. همه میدانند من اصلا دنبال پست و مقام نیستم و هیچ کدام از اینها هم معطوف به من نیست. من دارم از حقوق ملت و انسانهای صالحی که میتوانند در خدمت مردم باشند، دفاع میکنم و دارم با محدود کردن حقوق اساسی ملت مخالفت میکنم چون میدانم که محدود کردن، به متلاشی شدن کشور میانجامد. نوع مشکلاتی که شما در کشور میبینید محصول محدود کردن حقوق ملت است و گرنه اگر ملت آزاد باشد و تصمیم بگیرد و حرف بزند این فجایع پیدا نمیشود که هر روز تلویزیون را باز میکنیم از صبح تا شب دائما میگویند فلانی انقدر خورده و آن یکی اینقدر خورده و ... علتش این است که مردم محدود شدهاند و قدرت مردم زائل شده است، مردم ضعیف شدند. همین مردم هستند که انقلاب کردند، کشور را در طول تاریخ حفظ کردند و صدام و پشتیبانان بین المللی اش را از ایران بیرون کردند. این مردم الان ضعیف شدهاند و یک عده به جان اموال و ثروت ملت افتادهاند و همینطور میبرند.اصلاً یک عدهای اصرار دارند بگویند مردم هیچ کارهاند و دائما مردم را کنار بگذارند و بگویند نقش مردم فقط محدود به این است که ما را سر کار بیاورند و بعد از آن باید به خانههای خود بروند. این حرف را هر کسی میخواهد بگوید، بداند که حرف شیطان است و ربطی به دین، خدا، پیغمبر و امام زمان و ایران ندارد. هیچ ربطی ندارد.پارسال یک آقایی به عنوان سخنگوی شورای نگهبان گفت بله من به فلانیها توصیه میکنم که کاندید نشوید زیرا ما شما را رد میکنیم. قبل از آن گفته بودند که هرکس از مهندسی انتخابات بگوید، این حرف دشمن است. اما سخنگوی شورای نگهبان به گونهای حرف میزند کانه انتخابات کاملا مهندسی شده است. بعد از آن اعتراض شد. معلوم بود یک آقایی به او گفته بود برو این حرف را بگو و الّا او که کارهای نیست. سخنگوی شورای نگهبان چه کاره است که بخواهد بگوید اینها نیایند زیرا ما آنها را رد میکنیم! خوب تو چه کارهای؟ گفتند کدخدایي ، خدا که نیستی! شما چه کاره هستی؟ پس معلوم است که کسی به او گفته است. بعد که اعتراضات زیاد شد، معلوم بود يك کسی بالاتر از آن قبلی آمد به او گفت که عجب غلطی کردی، برو آن را صاف کن! او هم گفت: ببخشید اشتباه شده است. من منظورم چیز دیگری بود.
گذشت، چند وقت بعد آقای دیگری حرف زد که مردم او را هم نوازشي کردند و دوباره همین سخنگو گفت که بیخود کرده است. ما اصلا اینطوری نیستیم که او میگوید. حالا دوباره سخنگو آمده است و میگوید بله نیایند ما رد میکنیم! معلوم است آن يكي که بالاتر از آن قبلی بوده به او گفته است برو و این حرف را بزن! والّا نباید جرأت مي كرد که دوباره چنین حرفی را بزند.
سوال؛ آقا یک عضو شورای نگهبان میتواند بگوید که شما ثبتنام نکنید ما شما را رد میکنیم؟ حالا وارد محتوایش هم میشوم. تو چه کارهای؟ جالب است که رد میکنند اما دلیل هم نمیآورند! هرچه طرف داد میزند و میگوید اگر دلیلی دارید بگویید! پاسخ میدهند که نخیر ما اعلام نمیکنیم، نخیر ما نمیگوییم! اینجا دیگر خیلی اخلاقی میشوند.خیلی عجیب است که اخیرا وارد قانونگذاری شدهاند! گفتهاند که مصوبه شورای نگهبان جهت اجرا به وزارت کشور ابلاغ شده است. داخلش را که نگاه میکنیم، مي بينيم چهار روز مانده به ثبت نام، اصلا قانون جدیدی نوشته شده است. کجای قانون اساسی به شورای نگهبان اجازه داده است به نام نظارت، قانون بنویسد؟ لابد دیدهاید. جایگاه رئیس جمهور را آنقدر پایین آوردهاند که میگویند برو مدرک بیاور که تو دزد نیستی، رشوه نگرفتهای، جنایت نکردهای! برو برگه سوء پیشینه بیاور! مردم مي خواهند رئيس جمهور انتخاب کنند.
اولاً اگر اینها را میخواهید، خودتان از یکدیگر بگیرید، نهادها که همه با هم هستید. صدها میلیارد تومان خرج انفورماتیک قوه قضاییه شده است. دهها میلیارد تومان خرج انفورماتیک شورای نگهبان شده است. صدها میلیارد تومان نیروی انتظامیخرج کرده است. آیا شما با هم ارتباط ندارید که با هم یک کلیک کنید تا پرونده هرکس جلوی شما قرار بگیرد؟ یعنی یک نفر که میخواهد نماینده کل ملت ایران بشود، باید به یک نهادی برود و بگوید یک گواهی عدم سوء پیشینه به من بدهید؟! گویی که میخواهد برود استخدام شرکت برق فلان شهري بشود كه البته همان هم احترامش واجب است.
چرا میخواهید نقش انتخاب مردم در اداره کشور را اینقدر ذلیل کنید؟ کسی دارد این حرف میزند که دو تا قوه به مدت ۱۲ سال که هشت سال آن مشترک بود، خودشان را تکه پاره کردند که بتوانند یک صفحه نقطه ضعفی و تخلفی از او پیدا کنند تا دراین کشور او را به زمین بکوبند و به فضل الهی نتوانستند پیدا کنند. من نگرانی ندارم.
میگویند چون قانون اساسی گفته است نظارت بر انتخابات ریاست جمهوری برعهده شورای نگهبان است پس ما میتوانیم قانون بنویسیم! این همه اختیارات برای نهادها در قانون اساسی تعریف شده است، آیا هر نهادی میتواند برای خودش قانون بنویسد؟ یعنی هر نهادی حوزه اختیاراتش را خودش را تعریف کند؟ این چه منطقی است؟ با کدام منطق حقوقی جهان سازگار است؟ این جز نابود کردن ساختارهای کشور هیچ تاثیری ندارد. آشکارا قانون اساسی را زیر پا میگذارند! قانون اساسی شرایط رئیس جمهور را مشخص کرده است. تمام شد. شما دارید شرایط جدید درست میکنید! قانون جدید وضع میکنید! جالب است، حالا رجال مذهبی را تعریف کردهاند و زنان را هم حذف کردهاند و من فعلا نمیخواهم به آن بپردازم.
یک چیزهایی گفتهاند. میگوییم این چیزهایی که شما نوشتهاید، چه کسی میخواهد آن را در آنجا تشخیص بدهد؟ میگویند آقا برنامههایتان را بدهید. بسیار خوب، کسی دارد حرف میزند که دو دولت دارای برنامه را اداره کرده است. میگویند که برنامه بدهید. بسیار خوب برنامه را به چه کسی بدهیم؟ چه کسی میخواهد تشخیص بدهد که این برنامه چیست؟ کجای قانون اساسی گفته است که شما باید روی برنامه افراد نظر بدهید؟ بعد چه طور تشخیص میدهید؟ شما که هیچ کدامتان یک نانوایی را هم در عمرتان اداره نکردهاید؟ یک بقالی یا یک مدرسه را هم اداره نکردهاید؟ چطور شما میخواهید تشخیص بدهید که برنامه اداره کشور صحیح است؟ ممکن است بگویند که ما آن را میدهیم تا کارشناسان درباره آن نظر بدهند. آن کارشناسان چه کسانی هستند و به کدام حقی میخواهند روی کاندیدای ریاست جمهوری کشور نظر بدهند؟ اگر خیلی مرد هستند و کاربلدند، خودشان بیایند کاندیدا بشوند، برنامه شان را بدهند و ملت به آنها راي بدهند و آنها بیایند اجرا کنند. اینجا به صراحت نوشتهاند که مشاوران تان را اعلام کنید! به شما چه ربطی دارد؟ کجای قانون اساسی نوشته شده است کسی که میخواهد کاندید ریاست جمهوری بشود، باید اسامیمشاورینش را به شورای نگهبان اعلام کند؟نوشتهاند که " رجال سیاسی رجالی هستند که قدرت تحلیل و درک آنها از مسائل و پدیدههای سیاسی به جهت آگاهی عمیق شان از مسائل سیاسی اجتماعی اعم از داخلی و بینالمللی و حضورشان در صحنههای سیاسی به نحوی باشد که همواره مصالح نظام اسلامیو معیارهای اصلی انقلابی در عملکرد آنها لحاظ شده باشد به گونهای که در میان مردم به این خصوصیات شناخته و مشهور باشند."
خب مردم میآیند رای میدهند و مشخص میشود، مردم به کسی که این خصوصیات را داشته باشد، رای میدهند، بنابراین شما چطور میخواهید قبل از آن، نظر مردم را کشف کنید؟ آیا شما نماینده مردم هستید؟ هیچ وقت مردم به شما رای ندادهاند. یک وقتی با یک ساز و کارهای رفتهاید، آن بالا نشستهاید و دیگر پایین هم نمیآیید. دیگر مردم بی مردم! اختیارات را هم در خودتان جمع
میکنید. به خدا اینها غلط است، به خدا اینها به ضرر است و همه چیز را از بین میبرد. آبرو برای جمهوری اسلامیو مردم ایران در دنیا نگذاشتهاند. خیلی راحت و رسما میگویند که ما میخواهیم انتخابات را مهندسی کنیم. به یک عده میگویند نیایید، یک عده را تهدید میکنند که نیایند، یک عده را هم رد میکنند، ته آن، کسی میماند که خودشان میخواهند.
اگر میخواهید فرد خاصی را بیاورید که مردم بارها به او رای ندادهاند، مردانه بیایید و بگویید که ای ملت ما او را میخواهیم شما هم هیچکاره هستید نه اینکه او را به حساب ملت بیاورید! جالب است که میگویند ما باید شرایط کاندیداها را احراز کنیم! دوستان فرق بین احراز و تایید را توجه داشته باشند. یک وقت است که میگویند این فرد مورد تایید است یعنی نقطه منفی و ضعفی ندارد. اما یک زمانی احراز میکنید و یک مهر میزنید و میگویید، این فرد تواناییهای لازم برای اداره کشور را دارد. یه عده زیادی را به همین حساب رد میکنند که احراز نشد. بعد طرف خراب میکند و میگویند؛ مردم دیدید بد انتخاب کردید؟ منظور ما نفر سومیبود اما شما به دومیرای دادید! به صراحت میگوید آقا ما محصولمان را تضمین نمیکنیم.
پس چرا تعداد زیادی را رد میکنید؟ چرا احراز میکنید؟ پس نقش شما چیست؟ میگوید من همه جور نظرم را اعمال میکنم، تعدادی را قلع و قمع میکنم، چهارتایی که خودم میخواهم وسط میگذارم، بعد هم تضمین نمیکنم! خب پس شما آنجا چه کارهاید؟ پس چرا این کارها را میکنید؟ بگذاربد مردم کاندیدا شوند هر کسی میخواهد کاندیدا شود، مردم هم رای میدهند. آقا به خدا 85 میلیون از شما ده، دوازده نفر بیشتر میفهمند! آن آقا آمد در تلویزیون و به صراحت گفت تضمین نمیکنیم! پس چه کاره هستید؟ پس چرا انقدر سختگیری میکنید؟ چرا رد میکنید؟ به چه حساب رد میکنید؟ این حقوق ملت است.دو تا اتفاق بیشتر نمیافتد، یا مردم لج میکنند به آن کسی که مخالف آنها است یا مدنظر آنها نیست رای میدهند، یا شرکت نمیکنند. در هر دو حالت مردم ضرر میکنند. کشور ضرر میکند. همین انتخابات قبلی، اکثر مردم رفتند رای دادند که طرف مقابل رای نیاورد. برای اینکه کشورشان پیشرفت کند رای ندادند. خب همین وضعی است که میبینید. شما از کجا آمدهاید؟ این صلاحیتها را از کجا کسب کردهاید؟ قانون اساسی را آشکارا زیرپا میگذارید! اعتبار شما به قانون اساسی است. وقتی خودتان قانون اساسی را زیر پا میگذارید دیگر چه اعتباری دارید؟ این حرفها را من دلسوزانه میزنم. دلم برای کشور میسوزد. همین رفتارها باعث این وضع امروز شده است. من سال 90 برای دبیر شورای نگهبان نامه نوشتم و گفتم شما این همه آدمهای به درد بخور و توانمند را به بهانههای مختلف رد صلاحیت کردید، این مجلس خودش اقلیت است یعنی با 25 درصد آراء طرف وارد مجلس میشود. این کار را که میکنید، بسیاری از آدمهای شایسته دیگر نمیآیند! مردم هم کمتر مشارکت میکنند. باز میشود اقلیت تر. بعد با یک اقلیتی میخواهید کل ملت را اداره کنید؟ نمیشود! اداره کشور خراب میشود. مردم از صحنه کنار میروند.
به تازگی یک چیزی یاد گرفتهاند، نمیتوانند بگویند طرف دزد است، فاسد یا ناتوان است، میگویند عدم التزام عملی به اسلام دارد. این از کجا درآمده است؟ حالا مجلسیها هم از اینها یاد گرفتهاند، پریروز دیدم یک آقایی به نام سپنتا مصاحبه کرده و گفته است که من زرتشتی هستم، کاندیدای شورای شهر شدم و برای من عدم التزام عملی به اسلام زدهاند! رد صلاحیت شدم. آقا اصلا من زرتشتی هستم! قانون اساسی برای زردتشتیها حقوق مساوی با بقیه افراد جامعه قرار داده است و میتواند کاندید شورای شهر شود. اصلا مگر اسلام التزامیاست؟ از کجا این واژهها درآمده است؟! آقا هرکس شهادتین را گفت مسلمان است، تمام شد. خود اسلام این را میگوید، پیغمبر خدا و خود خدا میگوید هرکس این دو را بگوید مسلمان است. همه حقوق را دارد. حالا چطوری باید این التزام را اثبات کنید؟ چطوری ممکن میشود؟ این یک چیزی است که دست خودشان است و تعریف میکنند. آقا شما آن روز که داشتی رد میشدی، یک کسی به شما سلام کرد، جواب سلام را ندادی! جواب سلام واجب است. پس ترک واجب کردی!. اینطوری میشود تفسیری! آقا چرا ریشت را زدهای؟ فلان مرجع، زدن ریش را حرام میداند. آقا 10 تا مرجع دیگر بلامانع میدانند.
اینجور عبارتهای کلی یعنی اختیارش دست خودمان است و هرجور خواستیم تفسیر میکنیم. آخر میشود گفت که این تفسیر است؟ انقدر قانون اساسی را تفسیر کردند که دیگر قانون اساسی باقی نمانده است! و بعد خیال میکنند کشور با این چیزها درست میشود من اینها را به خودشان هم گفته ام. کشور بر اساس قوانین ثابت، شفاف و معتبر باید اداره شود. میگویند احترام امامزاده به متولی آن است. شما شورای نگهبان هستید و رسما میآیید قانون اساسی را زیر پا میگذارید و بعد هم مصوبه را منتشر و برای اجرا، ابلاغ میکنید. اشکالی ندارد! شما بفرستید مجلس و مجلس قانون بگذارد و بگوید شرایط رئیس جمهوری اینها است. البته مجلس هم نباید از چهار چوب قانون اساسی خارج شود. قانون اساسی را هم اگر میخواهید عوض کنید این کار را بکنید اما نمیشود یک چیزی را که آن بالا نوشتهایم، هرکاری به نام آن، هرچند ضد و نقیض، انجام بدهیم. وضع کشور همین میشود. اعتبار قانون و استحکام کشور از بین میرود. میگوید خودمان تفسیر کردیم، این اختیار را ما داریم.حالا جالب است که آخر آن مینویسد اگر کسانی رفتند و وزارت کشور از آنها ثبت نام نکرد، میتوانند به وزارت کشور و شورای نگهبان شکایت کنند! یعنی از خودشان به خودشان! اینطوری مگر میشود کشور را اداره کرد؟!
دارند یک عدهای را بدون قانون از حقوق اجتماعی شان محروم میکنند! در تمام دنیا اگر کسی باید از حقوق اجتماعی اش محروم بشود، این نیازمند قانون شفاف است، نه نیازمند تفسیر شورا ی نگهبان! شورای نگهبان خیلی محترم است ولی باید در چهارچوب قانون اساسی عمل کند. بعد میگویند چرا مردم معترض و ناراضیاند. تا حرف هم میزنیم 12 مارک روی پیشانی ات میزنند البته من از این مارکها نمیترسم! من که هیچ چیزی برای خودم نخواسته ام، من از حقوق ملت و کسانی دفاع میکنم که بی جهت مارک بر روی پیشانی شان خورده است. آن فرد زرتشتی حق دارد کاندیدا شود. مردم دوست داشتند به او رای میدهند نداشتند رای نمیدهند. شما نمیتوانید جای مردم تصمیم بگیرید! یک عده به اسم نظارت استصوابی از طرف مردم تصمیم میگیرند. اگر از ملت ایران بپرسید معنایش چیست؟ 99 درصد نمیدانند چیست! بعد هرکاری دلشان بخواهد میکنند! اینجوری مگر میشود کشور را اداره کرد؟ مگر میشود ملت بزرگ ایران را اینگونه اداره کرد؟ بعد مجبور میشوید به مردم برچسب بزنید و بگویید مردم نمیفهمند، مردم خرابند و منحرف شدند! مردم بی دین شدند! به خدا مردم میفهمند، منحرف نشدهاند، مردم دیندارند و بهترین مردم دنیا هستند، شماها کج رفتید. این یک بدعت است.یک موقعی معلوم بود آن خاندان رابطه شان با ما چطور بود. دو تا داداش از دوطرف به قول خودشان گازانبری میخواستند ما را له کنند. برداشتند یک قانون عادی نوشتند که به استناد اصل 138، رئیس مجلس میتواند مصوبات دولت را باطل کند در حالی که این خلاف قانون اساسی است. شورای نگهبان تایید کرد. من اعتراض کردم. گفتم این خلاف است. حقوق ملت را دارید تضییع میکنید. رئیس جمهور نماینده کل ملت است. رئیس مجلس یک نماینده است در قانون اساسی هم هیچ جا نگفته است که رئیس مجلس رئیس قوه مقننه است. همینطوری به او رئیس قوه را بستهاند! در قانون اساسی چنین چیزی نیست. رئیس جمهور رئیس قوه است. رئیس قوه قضاییه هم رئیس قوه است در قانون به صراحت آمده است. اما رئیس مجلس هیچ جا نیامده رئیس قوه مققنه است. هیچ جای دنیا، رئیس مجلس اختیاراتی بیش از یک نماینده ندارد. اما نوشتند مصوبات دولت را رئیس مجلس میتواند لغو و ابلاغ کند. گفتیم این یعنی چی؟ دیگر دولتی وجود ندارد. دولتی که بالاترین رای ملت به رئیس جمهور است، آن وقت یک نماینده از یک شهر میتواند مصوبه اش را باطل کند؟ دیگر دولتی نمیماند. دولت که نبود، کشوری نمیماند. اینطوری نمیشود کشور را اداره کرد. اوضاع خراب میشود. من اعتراض کردم. گفتند اصل 138 اجازه داده است. گفتم بیایید از روی قانون اساسی بخوانید! گفتند نه ما میدانیم. گفتم میدانید؟ بسیار خوب ما مثلا 80 هزار حقوقدان در کشور داریم، بیایند این مصوبه و این تفسیر شورا ی نگهبان، با این اصل را در برابر حقوقدانهای کشور بگذاریم ببینیم چند نفرشان این را تایید میکنند؟ من گفتم که اگر فقط 5 درصد حقوقدانهای کشور بگویند این مصوبه درست است هر حرفی علیه من بزنید من امضا میکنم. ناراحت شدند! گفتند یعنی چه حقوقدانها را میخواهی بیاوری؟ ما خودمان حقوقدانیم! گفتم بله حقوقدان هستید ولی نمیشود به اسم حقوقدان، هرکاری دلتان میخواهد بکنید. الان هم اغلب حقوقدانهای کشور به همین مصوبه اعتراض کردهاند و گفتهاند که این خروج شورای نگهبان از مسیر قانونی و برهم زدن قانون اساسی است. آنوقت چطور میخواهید کشور را به اتکای قانون اساسی که خودتان سستش میکنید، اداره کنید؟ به خدا کشور، مردم و جمهوری اسلامیآسیب میبیند، این کارها را نکنید. چه خبر است؟ بگذارید ملت رای بدهد. از رای ملت نترسید. حداکثرش این است که مردم بگویند شما را نمیخواهیم. خوب نمیخواهند. حقشان است که نمیخواهند. مگر وحی منزل است که حتما ماها این بالا در حکومت باشیم ؟ آخر این حرف از کجا آمده است؟ کسی که مد نظر شماست باید به هر قیمتی رئیس جمهور شود؟ هر ایرانی حق دارد نظر داشته باشد و همه هم مساوی هستند. هیچکس در تعیین سرنوشت، حقی بیشتر از بقیه ندارد. به محض اینکه بگوید، این یک انحراف بزرگ است. این سلطه گری و بساط خراب مملکت میشود. حق ملت و تک تک ایرانیها را بپذیرید.
بحث از تکلیف که میشود میگویند سن 15 سال است اما بحث از حقوق اجتماعی که میشود میگویند سن 18 سال است. در یک دورهای از مجلس سن 15 سال را 18 سال کردند. من پرسیدم چرا این کار را کردید، گفتند که ما این بچههای راهنمایی و دبیرستان را هیچوقت نمیتوانیم جذب کنیم. منظورشان جذب جناح خودشان بود. گفتم بنده خدا برای این قانون میگذارید؟ آن جوانی که شما در 15 سالگی نتوانید جذبش کنید، فردا که دانشجو ، کارگر، کارمند میشود، باز هم نمیتوانید جذبش کنید. او تمام نمیشود، سه سال دیگر هست و مقابل تو هم هست و هرگز هم به تو رای نمیدهد. آقا اگر میخواهی کشور را اداره کنی باید بتوانی قاطبه مردم را قانع و با خودت همراه کنی نه اینکه همواره مردم را حذف کنی! یک گروه اندک یعنی 300 نفر بمانند و بگویند ما هستیم و ملت دنبال کارش برود. این غلط است. به خدا غلط است. من دلم برای شماها میسوزد.
این را هم به اعضای شورای نگهبان دارم قاطع میگویم که این اقدامات به حساب همه شما نوشته میشود. من دارم میگویم به زودی به این اقداماتی که مردم را از صحنه کنار میزند و حق مردم را تضییع میکند در این کشور رسیدگی خواهد شد. فردا نگویند ما خبر نداشتیم و ربطی به ما نداشت. مثل برجام نشود که بالاخره معلوم نشد مسئولش چه کسی است! کشور را هم در چالهای انداختند که تا 50 سال دیگر هم نمیتواند بیرون بیاید. تعهداتی دادهاند که به راحتی نمیشود کشور را از قید اینها نجات داد! به هر کس هم میگوییم، میگوید ما که نبودیم! اخیرا هم وزیر خارجه گفت من هم نبودم! احتمالا یک گروه از مریخ آمدند!
من به ایشان میگویم؛ اعضای محترم شورای نگهبان، بنده همه شما را دوست دارم، همه ملت را دوست دارم، کشورم را هم دوست دارم، یک ایرانی هستم و به ایرانی بودن خود افتخار میکنم ولی این حق را دارم که اظهار نظر کنم. بدانید به زودی زود در پیشگاه ملت به این اقدامات رسیدگی خواهد شد. کسی نیاید بگوید که این تصمیم یک نفر بوده است. چون ما داشتیم؛ من در سال 96 کاندیدا شدم و رد کردند. بعد هم به دروغ گفتند که علتش را به خودش خبر دادیم. بعد هم ما گفتیم به ما که خبر ندادید، چرا دروغ میگویید؟ البته تا حالا هم نگفتهاند. البته من و همه ملت میدانیم چرا؟ بعضی از اعضای شورای نگهبان را ما دیدیم البته من نپرسیدم. اصلا رویه ام اینطور نیست که بگویم چرا رد کردید یا گله کنم و .... ما فقط میخواهیم خدمت کنیم و کار کنیم. افراد موجهی که بعضی از آنها در دنیا نیستند، گفتند که به خدا اصلا بحثی راجع به شما نشد! من حالا اینها را میگویم که فردا روزی نگویند راجع به اینها در شورای نگهبان بحثی نشد.
یک آقایی که کل زندگیاش این بوده که یک بورسیهای که نمیخواهم بگویم قانونی یا غیر قانونی، گرفته و رفته است لندن و یک مدرک دکترا گرفته، حالا آمده آنجا نشسته است و دارد برای کل ملت تعیین تکلیف میکند. نمیشود! اگر بعضی جاهای دنیا را بشود که آن هم غلط است، ایران و ملت ایران را اینطور نمیشود اداره کرد. یک منطق و اصولی باید در کار باشد، حقوق ملت باید به رسمیت شناخته شود. آنقدر در این ابلاغیه افراد را بستهاند که اگر دو تا فتوکپی شناسنامه کم بیاورد، میگویند دنبال کارتان بروید. مطلبش را بخوانید! این راجع به سرنوشت ما است.