گروه اقتصادی: دستکم یک سالی است که اختلاف نظر بین محمدباقر نوبخت، معاون رئیسجمهور و رئیس سازمان برنامه و بودجه و عبدالناصر همتی، رئیسکل بانک مرکزی نمایان شده و در نهایت هر دو صریح همدیگر را به چالش کشاندند؛ نوبخت در کلابهاوس و همتی در گفتوگوی ویژه خبری تلویزیون در یک شب حاضر شدند و باور اینکه 2طرف از موضعگیریهای احتمالی همدیگر در ارتباط با استقراض دولت از بانک مرکزی بیاطلاع باشند، سخت است.
آنچه رئیسکل بانک مرکزی و رئیس سازمان برنامه و بودجه را در برابر همدیگر قرار داده، ریشه در چندین دهه گذشته دارد و آن ناترازی در بودجه کشور است و از این منظر بهویژه در اوج فشارهای حداکثری و جنگ اقتصادی، بدیهی است که فشار سنگینی بر هردوی آنها وارد آمده و اکنون زبان به فاشگویی از پشت پرده ماجرا گشودهاند. البته این مناقشه، نظری برخاسته از 2نوع نگاه به رابطه بین دولت و بانک مرکزی است و طبیعی است که نوبخت دولت را طلبکار بانک مرکزی بخواند و همتی هم ترازنامه بانک مرکزی را آدرس دهد و بانک مرکزی را طلبکار دولت بداند.
بر اهل فن پوشیده نیست که اصل ماجرا چیست و دانندگان علم اقتصاد میدانند که این جنگ روایتها از معمای کسری تراز بودجه و رابطه مالی بین دولت و بانک مرکزی از کجا نشات میگیرد.روایت سکاندار سازمان برنامه و بودجه این است که استقراض دولت از بانک مرکزی حرف بیاساسی است و دکتر همتی هم این را تأیید میکند. نوبخت میگوید: اگر تلاش نشود بین ما و دکتر همتی اختلافی ایجاد شود، باید بگویم رقم قابل توجهی از محل فروش و صادرات فرآوردههای نفتی حاصل میشود که برای پرداخت یارانهها و … بهحساب بانک مرکزی واریز میشود و مشکلی که دکتر همتی و بانک مرکزی دارند این است که موفق نمیشوند این رقم را تبدیل به ریال کنند، نه اینکه نخواهند؛ نمیتوانند طلب ١.٢ میلیارد دلاری دولت را بهصورت ریال بدهند، چون معتقدند این موضوع پایه پولی و تورم را بالا میبرد.
او که هم سازمان برنامه و بودجه و هم بانک مرکزی را 2نهاد حاکمیتی میداند، میگوید: ما مشکلات بانک مرکزی را درک میکنیم، اما طلبکار بودن دولت از بانک مرکزی یک واقعیت است و اینگونه نیست که بانک مرکزی از پرداخت آن استنکاف کند، بلکه توان آن را برای کنترل نرخ تورم ندارد.شاید زمانی که نوبخت از بدهکار بودن بانک مرکزی به دولت در کلابهاوس سخن میگفت، رئیسکل بانک مرکزی قبل از حضور در برنامه زنده تلویزیونی در جریان این سخن بوده که در همان برنامه در رابطه با بدهکاری دولت به بانک مرکزی یا بانک مرکزی به دولت و اظهارنظر رئیس سازمان برنامه و بودجه در این رابطه که بانک مرکزی را بدهکار دانسته، بیان کرد:
حتما (رئیس سازمان برنامه و بودجه) شوخی کردند چرا که دولت به بانک مرکزی بدهکار است.
عبدالناصر همتی با بیان اینکه مقام معظم رهبری هم فرمودند، بدهی دولت به بانک مرکزی باید در مدت 3 سال پرداخت شود، فاش میکند که در ترازنامه بانک مرکزی هم بیش از ۱۰۰ هزار میلیارد تومان از دولت طلب داریم که مربوط به این دولت هم نیست و از دولتهای گذشته باقی مانده است و هر موقع بانک مرکزی به دولت بدهکار شد، حکمرانی اقتصادی درست شده یعنی دولت دست به سرمایهگذاری زده است.
هرچند اختلافنظر بر سر مصایب و مسایل اقتصادی کشور طبیعی و بدیهی است، اما وقتی بحث اختلاف حساب درباره میزان طلب یا بدهی دولت به بانک مرکزی مطرح است، دیگر نمیتوان آن را در چارچوب یک اظهارنظر قلمداد کرد و بهنظر ادامه این بحث میتواند بدعتی برای روسای آینده سازمان برنامه و بودجه و بانک مرکزی شود که همواره خود را طلبکار دیگری بدانند و مسئولیت نپذیرند که خزانه خالی است و مردم گرفتار تورم هستند.
شکل ساده ماجرا این است که اصلا در این اختلاف رخ داده، بیژن نامدار زنگنه، وزیر نفت را مقصر بدانیم که نفت کم میفروشد و آنچه هم میفروشد، پولش را نمیگیرد تا بانک مرکزی آن را تا خزانه حمل کند و سازمان برنامه آنها را در قالب بودجه هزینه کند. از این جهت هم بانک مرکزی، هم سازمان برنامه و بودجه و هم وزارت اقتصاد فریاد برآوردند که این چه وضعی است که آقای وزیر نفت، نفت کم میفروشد و پول آن را پس نمیگیرد. البته که مردم این روزها حوصله شوخی ندارند و در تله سنگین تورم فزاینده گرفتار شدهاند و نیک میدانند آنچه باعث شکاف بین دخل و خرج دولت شده، همانا تحریم و اعتیاد بودجه کشور و نه دولت به بوی دلارهای نفتی است.
از شوخی گذشته، نگرانی عمده از چالش بین 2رکن اقتصادی حاکمیتی اینجاست که هرکدام برداشت متفاوتی از ریشههای جهش تورم دارند و با این اختلاف برداشت، رسیدن به یک نسخه واحد برای ایستادن در برابر تورم سخت، پرهزینه و شاید ناممکن باشد. باید نشست، صحبت کرد و به اختلافها پایان داد و حسابها را تسویه کرد. وگرنه اینکه یکی از یک نهاد خاص مجوز برداشت بگیرد و آن دیگری با مجوز دیگری آن را وتو کند، نمیتواند راه را برای مهار تورم هموار سازد.
باور کنیم که تا تورم بالا برود، هزینه کشور زیاد میشود و سازمان برنامه در چاه هزینهها فرومیرود و چون برداشتها بیحساب می شود، نرخ تورم بالا میرود و بانک مرکزی در آتش تورم خواهد سوخت؛ همچنان که شاهد ذوب قدرت خرید مردم در برابر تورم هستیم. 40سال دستکم تجربه کردیم تا به این نتیجه برسیم که راه رشد اقتصاد و رفاه مردم از مسیر چاپ پول نمیگذرد و مردم با تورم توهم افزایش ارزش داراییهایشان را پیدا کردهاند؛ درحالیکه شاید متوجه نباشند، اقتصاد در حال آب شدن، سفرهها کوچکتر و شکافها عمیقتر و چهره فقر خشنتر میشود. پس اکنون نه وقت شوخی کردن است و نه فرصت نظریه اقتصادی دادن، وقت برای جنگ با تورم، تنگ است آقایان!