گروه اقتصادی: این چه نوع سیاست انتخاباتی است که گداپروری را تشویق کرده و مردم را به اعانهبگیری عادت میدهد؟! پرداخت یارانه امر مطلوبی نیست، حالا اینها سر مبلغش و میزانش، با هم مسابقه میدهند!به گزارش ایلنا، بیش از یک دهه است که «پوپولیسم» به پارادایم مسلط در عرصهی سیاست ایران بدل شده است؛ در چند انتخابات اخیر ریاست جمهوری، همواره کاندیداها با برجسته کردن شعارهای پوپولیستی، سعی در جذب آرای مردم به خصوص طبقات فرودست داشتهاند. شاید سردمدار سیاستهای پوپولیستی را بتوان محمود احمدی نژاد دانست؛ او بود که با شعارهای بسیار پوپولیستی، ادبیات سیاسی ایران را دچار استحاله کرد و به سمت وعدههای مردمپسند اما غیرقابل اجرا کشاند. با چرخش به این سمت، جملاتی مانندِ «پول نفت را سر سفرههای مردم میآوریم» یا «آن قدر یارانه میدهیم تا همه بینیاز شوند» فضای رسانهها را در دههی ۸۰ شمسی پر کرد.
تاریخِ «پوپولیسم ایرانی»/ استحاله در گذر زمان!
کتابِ «پوپولیسم ایرانی» نوشتهی علی سرزعیم در قالب پاسخ به چهار سوال کلیدی (چرایی اتخاذ سیاستهای پوپولیستی، عواقب آنها، حامیان این نوع نگاه و توجیه پشت این شعارها و وعدهها) چکیدهی این نگاه پوپولیستی را تشریح میکند. به نظر میرسد آنچه در این کتاب به عنوان تاثیرگذاری بر آرای مردم از طریق دادن وعدههای پوپولیستی عنوان شده، هنوز هم با شدت بسیار ادامه دارد و حتی میتوان گفت، در فضای سیاسی انتخابات ۱۴۰۰ شدیدتر هم شده است.
تا پیش از این، وعدههای پوپولیستی بیشتر یک محور اساسی داشته است: یارانه. از چند برابر کردن یارانههای نقدی گرفته تا پرداخت پول نفت به همهی مردم، اساس وعدههای پوپولیستی پیشین بوده است. اما با ورودِ «بورس» به فضای اقتصاد معیوب ایران، در انتخابات پیش رو، حل مشکلات بورس در کوتاه مدت نیز به یک وعدهی عوامپسندانهی رایج بدل شده است.
بنابراین، وعدههای مردمفریبانهی جدید را به دو دسته میتوان تقسیم کرد: چند برابر کردن یارانهها و حل مشکلات بورس. این در حالیست که به دلیل مشکلات اساسی فضای اقتصاد، دهکهای کم درآمد و طبقهی مزدبگیر در دل بحرانهای شدید قرار دارند؛ تورم به شدت بیداد میکند (فقط ۶۰۰ درصد تورم بخش مسکن است و همچنان نرخ تورم ماهانه بالای ۴۰ درصد است) و دستمزد به پایینترین حد از قدرت در دهههای گذشته رسیده است؛ قراردادهای موقت و بیثباتکاری، خیل عظیمی از نیروی کار ماهر و متخصص را یا به بیکاری کشانده یا مجبور ساخته با حداقلهای بسیار ناچیز تن به بیگاری بدهند؛ خصوصیسازی و بیتوجهی به صنایع مادر، نفسِ تولید را به شماره انداخته و بنگاههای صنعتی بسیاری یا کاملاً تعطیلاند یا با نصف ظرفیت یا حتی کمتر کار میکنند و کاندیداها برای هیچیک از این مشکلات ساختاری، راهکار مدونی ندارند!
در چنین شرایطی، به گفتهی آیت اسدی (عضو کارگری شورایعالی کار) کاندیداهای ریاست جمهوری به جای اینکه برنامهی مشخصی برای حل مشکلات کارگران و رفع معضلات تولید ملی ارائه دهند، به سمت وعدههای پوپولیستی رفتهاند؛ یارانه را چند برابر میکنیم، مشکل بورس را سه روزه حل میکنیم، اقتصاد را گل و بلبل میکنیم و ....
نمودهای عینی پوپولیسم:
از حل مشکلات بورس در سه روز تا یارانه ۴۵۰ هزار تومانی
کافیست نگاهی اجمالی بر چند نمود عینی پوپولیسم در شعارهای کاندیداهای انتخابات ۱۴۰۰ بیندازیم تا میزان شعارزدگی فقط با هدف جلب آرا مشخص شود:
یارانه نقدی سه دهک نخست جامعه را ۵ برابر و دو دهک چهارم و پنجم را سه برابر خواهم کرد.
یارانه نقدی را به ۴۵۰ هزار تومان در ماه می رسانیم.
دهک ۹ و ۱۰ نباید یارانه بگیرد؛ ما باید یارانه را به دهکهای پایین به خصوص دهکهای یک تا پنج جامعه که تحت فشارند، متمرکز کنیم.
سه روزه میتوان مشکل بازار سرمایه و بورس را حل کرد و امیدوارم در روزهای اول «دولت سلام» این بحران حاد برطرف شود.
«صندوق جبران ضرر مالباختگان بورس» را تاسیس میکنیم.
اینها چند نمونه از وعدههایی است که بر محور جلب آرای مردم و بدون پشتوانه واقعی و اجرایی داده شده است؛ هیچ کدام برنامهی اجرایی ندارند و برای هیچ یک، جزئیات و نقشه راه بیان نشده است!
راهکارهای غیرقابل اجرا:
خلاءها و چالشها
مشکل بورس جدیتر و عمیقتر از آن است که سه روزه یا با تشکیل صندوق خاص حل شود، تا زمانی که مشکلات تولید حل نشود و بنگاههای اقتصادی سر پا نشوند، مشخص است که رکود سهام آنها در بورس و زمین خوردن سرمایههای مردم تداوم خواهد داشت، با دستکاریهای دولت هم مشکلی حل نمیشود.
اما در مورد یارانه؛ اولاً وقتی پایگاه دادههای مدون و بهروزشونده نداریم، چطور میخواهند دهکهای پردرآمد را عادلانه و بدون خطا شناسایی و سپس حذف کنند؛ در ثانی، چگونه میخواهند سه تا پنج دهک را از دریافت یارانه محروم کنند وقتی حتی خانوارهای متعلق به دهک پنج نیز که علیالاصول باید جزو طبقه متوسط و قادر به تامین حداقلها باشد، با سیاستهای تعدیلیِ اخیر به زیر خط فقر سقوط کردهاند و نمیتوانند حتی نیازهای اصلی را تامین کنند. مثلاً تامین سرپناه شایسته به جز یک یا دو دهک اول، برای باقی دهکها به امری دشوار و حتی «صعب» بدل شده است. مساله بعدی این است که چطور میخواهند منابع پایدار برای یارانهپردازی پیدا کنند؛ سه برابر کردن یارانه یا پرداخت یارانه ۴۵۰ هزار تومانی در این اوضاع اقتصادی نیاز به منابع پایدار دارد؛ وقتی منابع نیست، این حرفها فقط شعار توخالی است و با این هدف پیش برده میشود که دهکهای فرودست را با وعدهی یارانهی چند برابر به سمت خود جذب کنند!
اما از همهی اینها مهمتر، روی آوردنِ مدام و همیشگی به اقتصاد صدقهای است؛ به راستی اگر مشکلات اساسی مردم و فرودستان حل شود، دیگر چه نیازی به یارانه؟! همانطور که یک کارگر پیمانکاری عسلویه میگوید: «اگر صداقت دارند بگویند چه برنامهای برای قطع ید سودجویان و پیمانکاران و واسطهها از کلیدیترین و حیاتیترین صنعت کشور یعنی نفت و گاز دارند! بگویند چطور میخواهند هزاران کارگر متخصص و فنی جنوب را از این بحران معیشت و ناامنی نجات دهند؛ با سه برابر شدن یارانه یا وعدههای این چنینی مشکلات ما حل نمیشود!»
اما چرا «پوپولیسم ایرانی» تا این اندازه رایج شده و گسترش یافته است و چرا به جای ارائه برنامه برای حل مشکلات اساسی اقتصاد، همهی کاندیداها به سراغ طرحهای محیرالعقولِ مردمپسندانه میروند؟!
چرا اقتصاد صدقهای؟!
مرتضی افقه (اقتصاددان و استاد دانشگاه شهید چمران اهواز) در ارتباط با این وعدهها به ایلنا میگوید: اصل وعدهها قابل انجام نیست، حداقل توسط این آدمها و در کوتاهمدت؛ اینها یا نمیدانند و دچار توهم هستند یا به خاطر رای، مردم را فریب میدهند و دروغ میگویند. باید در نظر داشته باشیم که همهی این کاندیداهایِ تایید شده، دههها در سطوح بالای کشور مسئولیت داشتهاند؛ اگر این وعدهها و راهکارهای پیشنهادی، به اندازهی «یک اپسیلون» قابل انجام بود، این آقایان خیلی پیشتر به دولتِ وقت پیشنهاد میدادند و بساط اجرایی شدن آنها را میچیدند! فقط یک سوال ساده برای راستیآزمایی این وعدهها: آیا میتوانند همین امروز بگویند چند سال قرار است یارانههای چند برابر شده پرداخت شود؟!
او در ادامه به اساسِ وعدههای یارانهای انتقاد میکند: این چه نوع سیاست انتخاباتی است که گداپروری را تشویق کرده و مردم را به اعانهبگیری عادت میدهد؟! پرداخت یارانه امر مطلوبی نیست، حالا اینها سر مبلغش و میزانش، با هم مسابقه میدهند! در یک اقتصاد سالم، یارانه فقط برای کسانی است که به هیچ وجه توان کار کردن ندارند. به جای تمرکز بر یارانه، بیایند بگویند قرار است چه اقداماتی انجام دهند تا اشتغال ایجاد شود و مردم خودشان کار کنند و پول دربیاورند؛ جای تاسف است که بعد از چهل سال، باز هم میخواهند به مردم صدقه بدهند!
افقه تاکید میکند: این نوع تبلیغات در شان مردم ایران نیست؛ در کشوری با اینهمه ثروت و امکانات و با این اندازه ظرفیت برای اشتغالزایی، اصلاً شایسته نیست که مردم را مشتی محتاج و گدای یارانه بار بیاورند؛ آقایان بروند ببینند در کدام نظام مترقی جهان، کاندیداهای ریاست جمهوری، شعارها را بر مبنای یارانه و صدقه دادن، تنظیم میکنند؟! باید به اینها گفت، در شان مردم ما نیست که «صدقه بگیر» باشند، پس تمام کنید!
به گفتهی این استاد دانشگاه، کاندیداها بیایند به مشکلات اساسی کشور برسند، برنامههای مدون و کارشناسیشده برای حل معضلاتِ اقتصاد و تولید ارائه دهند نه اینکه با صدقهپردازی رای جمع کنند!
«هدفمندسازی یارانهها» در زمان خودش راهکاری اقتصادی بود که به زعم مجریان آن قرار بود مشکلات ساختاری اقتصاد را با واقعیسازی قیمتها و سوق دادن یارانهها به بخشهای اساسی تولید و سازندگی حل کند حالا اما بعد از گذشت بیش از یک دهه، «یارانه» تبدیل به شعاری مردمپسند برای جلب آرای مردم شده است و در این بیش از یک دهه، نه یارانهی تولید به میزان واقعی پرداخت شده، نه از فاصلهی فقیر و غنی با اجرای هدفمندسازی کاسته شده و نه پولها به دست نیازمندان واقعی رسیده است! هیچ یک از هدفهای طرح هدفمندسازی که منجر به حذف سوبسید کالاها و خدمات اساسی شد، محقق نشده است. یک کارگر پیمانکاری عسلویه وقتی از او میپرسیم در مورد چند برابر شدن یارانههای نقدی چه نظری داری، میگوید: «واقعاً خسته شدهایم؛ چقدر در باغ سبز نشان دادن اما به بیراهه رفتن!...»