گروه فرهنگی: کشف یکی از قدیمیترین پاتوق های افراد عینکی تهران کار سختی نبود چراکه سالهاست یک مغازه قدیمی عینکسازی مقابل کلیسای مریممقدس تهران، میعادگاه مردم، چهرهها و شخصیتهای شناخته شده معاصر و البته عینکی کشور بوده است.
هر چند در سالهای دور که تولید عینک ماشینی (با دستگاه) توسعه و رونقی نداشته و بخش عمده صنعت عینک به صورت دستی ساخته میشده است، به خاطر قدمت و اعتبارِ این جا، افراد نام آشنای بیشتری به این کارگاه عینکسازی سر میزدند اما اکنون هم علاوه بر مشتریهای قدیمی، افرادی هستند که برای یادآوری خاطرات قدیمی یا عمدتا به بهانه خرید عینک آفتابی به این مغازه میآیند. «محمدحسن امیرخانی»، بیش از ۵۰ سال است که در کارگاه عینکسازیاش مشغول به کار است و سالها به عنوان یکی از بادانشترین و فنیترین سازندگان عینک در کشور شناخته می شده است.
قطعا به همین دلیل بوده که کارگاه عینکسازی امیرخانی در این سالها، میزبان بزرگان، مشاهیر و مفاخر زیادی بوده است. علاوه بر رجل سیاسی چه قبل و چه بعد از انقلاب، استادانی همچون هوشنگ ابتهاج، فریدون شهبازیان، مرحوم خسرو شکیبایی، استاد نامدار خوشنویسی غلامحسین امیرخانی، هنرمند نقاش استاد جلیل رسولی و ... از مشتریان این مغازه بودهاند.امروز علاوه بر آشنایی با این عینکساز قدیمی با او درباره تاریخچه ورود عینک به ایران، خاطراتش از حضور مفاخر در کارگاهاش، توصیههایش برای خرید عینک و ... گفتوگویی داشتیم که در ادامه خواهید خواند.
عینکسازی که کارش از دستگاههای دقیق آلمانی بهتر بود
«محمدحسن امیرخانی»، متولد محله صابونپزخونه تهران است. او از ۱۲ سالگی به دلیل ورشکستگی پدر، همراه برادرش برای کمک خرج خانواده وارد شغلی نوپدید شد که آن روزها مثل امروز در هر کوچه و خیابانی، مغازههایش به چشم نمیآمد. امیرخانی از آن زمان(ابتدای دهه ۴۰) و همچنان با گذشت حدود ۶۰ سال از آن روزها و به رغم کساد شدن پیشه عینکسازی کم و بیش با آن مانوس است. هرچند جوانتر از سنش به نظر میرسد اما سابقه شاگردی استاد محمد شالچی را دارد، استادی که پدرش از بنیان گذاران ورود صنعت عینک به کشور بود.
«محمدحسن امیرخانی» کار خود را از بازار ناصر خسرو و کار در فروشگاه عینکسازی «مرکزی» آغاز کرده است. به گفته تاریخ و به نقل از قدیمیهای این صنعت، در آن زمان تخصص کافی در «ویزوته» کردن یا برش و تراش و تنظیم شیشه عینک برای قرار گرفتن دقیق در قاب وجود نداشته است. بنابراین گاهی دیده میشده که مشتریها سفارش فریم(قاب عینک) مستطیلی میدادند اما گِرد تحویل می گرفتند یا به دلیل خطای عینکساز سفارش عینک گرد، چهارگوش از آب درمیآمده است! در سالهایی که امیرخانی از کار شاگردی برآمده و تبدیل به استاد کار شده ، به گفته قدیمیترها که بیشترشان هنوز هم جزو مشتریهای او هستند و به مغازهاش میآیند، ویزوته کردن دستی او و برادرش در حد نمونههای برش و تراش خورده با دستگاههای جدید و دقیق عینکسازی آلمان در آن زمان بوده ، دستگاههایی که آن موقع در ایران بسیار نایاب بوده است.
اوایل از کشورهای خارجی هم مشتری داشتیم
همان طور که گفته شد، بیش از ۵۰ سال است که کارگاه عینکسازی استاد محمدحسن همچنان با همراهی برادرش استاد عباس در خیابان کریم خان دایر است، هرچند این روزها کمتر مثل گذشته، مشتری دارد. استاد امیرخانی درباره دلیل انتخاب یک اسم انگلیسی برای کارگاهاش میگوید: «آیبال به معنای کره چشم یا دایره دید، نامی است که در ابتدا به دلیل رفتوآمد مشتریها و گردشگرهای خارجی به این مغازه به ویژه در سالهای ابتدای ساخت خیابان کریمخان برای مغازه انتخاب کردیم و تا امروز یعنی طی نیم قرن بدون تغییر باقی مانده است. بسیاری عینکسازی آی بال را معتبرترین و قدیمیترین عینکسازی تهران میدانند و البته اعتبار اصلی آن بیشتر به آن دورانی برمیگردد که کار ساخت عینک به ماشین محول نشده بود و ما به عنوان حرفهایترین سازندههای عینک تهران شناخته میشدیم.»
مفاخر زیادی به هنر من اعتماد داشتند
اعتبار کیفی بیبدیل درساخت عینک ، باعث شده علاوه بر سفارشات ویژه از سوی رجال سیاسی سرشناس و حتی به اصطلاح درباریان آن زمان که استاد امیرخانی علاقهای به ذکر نام آنها ندارد، این مغازه محل تردد بزرگان و مفاخر زیادی باشد. او که تمایلی به اسم بردن از این افراد ندارد، با اصرار زیاد راضی میشود چند نفر از آنها را نام ببرد و میگوید: «سالها مراقب چشمان مفاخر بودم. مفاخر و چهرههای سرشناس زیادی بودند که در گذشته به هنر من اعتماد داشتند و به کارگاه عینکسازی من میآمدند. استاد هوشنگ ابتهاج، فریدون شهبازیان از نام آشنایان شعر و موسیقی، بازیگران مطرح زیادی چون هنرمند فقید خسرو شکیبایی و البته این روزها پسر و همسرشان، استاد نامدار خوشنویسی غلامحسین امیرخانی و هنرمند نقاش استاد جلیل رسولی و ... از مشتریان عینکسازی من بودهاند.» البته آنطور که میدانم و از سایر کسبه این محله شنیدم، افراد سرشناس دیگری هم بودهاند که به این مغازه سرزدهاند.
بعضی مفاخر به دلیل رضایت از کارم به من یادگاری میدادند
قطعا خاطرات زیادی در این مغازه ثبت و ضبط شده و صدای هنرمندانی بر در و دیوارآن طنین انداخته که برخی از آنها امروز در میان ما نیستند و چهره در نقاب خاک فرو بردهاند. اما در و دیوار این مغازه حرف و نشانهای از شعر خوانیهای سایه(هوشنگ ابتهاج) یا سهرابخوانی خسرو شکیبایی فقید با ما ندارند و تنها استاد امیرخانی است که برایمان درباره این حضور این افراد در این کارگاه عینکسازی میگوید: «در پاسخ به سوالتان درباره ویژگیهای رفتاری و گفتاری مشتریهای تاریخی و سرشناس در مغازه عینکسازیام به این نکته بسنده میکنم که هنرمندان زیادی اعم از بازیگر، کارگردان، شاعر و ادیب، خوشنویس و تصویرگر به اینجا قدم نهادند که همگی نجیب و بزرگوار بودند.
بدون تعارف بنده از حضور این افراد لذت وافری برده ام اما فراموش نشود که کار اصلی آنها در این مغازه تهیه عینک بوده، بنابراین همه مسائل مطرح شده در دیدارهایمان معطوف به این موضوع بوده است. من هم آدمی نبودم که زیاد از آنها سوال کنم و وقتشان را بگیرم. البته در این میان خاطرات قشنگی هم برایم رقم خورده است، مثلا پس از حضور استاد ابتهاج در عینکسازیام برای تهیه عینک و بعد از تحویل این وسیله به او، چون از کیفیت کار خیلی راضی بودند، من را به خانه شان دعوت کردند و موفق شدم با این استاد گران مایه شعر معاصر کشور در خانهشان دیدار داشته باشم و دو کتاب شعر به امضای استاد هدیه گرفتم که خاطره گرفتن این یادگاری هنوز در ذهنم مانده و این دیدار همچنان برایم بسیار دوستداشتنی است. در ضمن، بعضی مفاخر دیگر هم به دلیل رضایت از کارم به من یادگاری میدادند که همهشان را نگه داشتهام.»
کیفیت برای مرحوم شکیبایی از زیبایی عینک مهمتر بود
استاد امیرخانی درباره میزان حساسیت مشاهیر برای خرید عینک و خاطراتی که از حضور این افراد در کارگاه عینکسازیاش دارد، چنین میگوید: «مرحوم خسروخان فقید(شکیبایی) هیچ وسواس خاصی در خرید عینک نداشت و برای تهیه یک عینک خوب همواره توجه زیادی به توصیه و توضیحات من به عنوان کارشناس ساخت عینک داشت. این اتفاق در حدی بود که به عنوان یک هنرمند سرشناس، متواضعانه در انتخاب قاب و حتی ویژگی ظاهری عینک از من راهنمایی میگرفت. کیفیت برای مرحوم شکیبایی از زیبایی عینک اهمیت بیشتری داشت. این را هم بگویم که همسر این هنرمند فقید(خانم پروین کوشیار) و فرزند ایشان(پویا شکیبایی) که او هم بازیگر است، همچنان برای خرید عینک به مغازهام سر میزنند و همانند استاد شکیبایی خرید منطقی و دور از اسراف دارند.»
استاد ابتهاج و شهبازیان برای خرید عجله نداشتند
از امیرخانی میخواهم درباره زمانی که هوشنگ ابتهاج و فریدون شهبازیان برای خرید عینک و ساخت قاب به مغازهاش مراجعه میکردند، برایمان تعریف کند. او که تمایل زیادی به صحبت در این باره ندارد، خیلی خلاصه می گوید: «استاد ابتهاج، مردی آرام و فروتن بود که در انتخاب عینک به کیفیت و البته توصیههای سازنده آن توجه زیادی داشت. ایشان همچون استاد شهبازیان، عجلهای برای خرید نداشتند و تلاش میکردند بهترین و اصولیترین انتخاب را داشته باشند.» امیرخانی اتکا به نظر کارشناس عینک را ویژگی اخلاقی استاد فریدون شهبازیان آهنگ ساز برجسته کشور می داند و میافزاید: «فروتنی استاد شهبازیان در زمان حضور در کارگاه من بعد از این همه سال در ذهنم مانده و سابقه دوستی ما با این استاد فروتن طولانی است و ایشان همچنان به ما محبت دارند.»
دوره عینکسازی دستی به پایان رسیده است
شاید عینکساز قدیمی تهران بر حسب شهرت و قدمت همچنان مشتری خوبی داشته باشد اما استاد امیرخانی عقیده دارد که دوره صنعت عینکسازی دستی یا کلاسیک و حتی عینکفروشیهای دیگر به طور کلی به سر آمده زیرا به گفته او مراکز پزشکی با عنوان «اتاق عینک» درصد بالایی از مشتریهای عینک فروشیهای شهر را جذب کرده اند و امروزه برخلاف گذشته تعداد بسیار اندکی از نسخهها در مغازهها و کارگاههای عینکسازی پیچیده میشوند. او که شاید جزو آخرین بازمانده های نسل عینکسازان دستی است، میگوید: «این شغل که به نوعی هنر و میراث من محسوب میشود به نسل بعد از خودم نرسیده و این جا نقطه پایان کار من است.»
او میافزاید: «همانطور که میبینید عینکسازان قدیمی، این روزها همهشان عینک فروش شدهاند و همه تولیدات و محصولاتشان صنعتی شده است. بنابراین در صنف جدید عینکفروشان دیگر نه حجم کار تولید دستی زیاد است و نه گذاشتن وقت و حوصله برای ظریف کاریهای قدیم، جایگاهی دارد. هرچه که هست این کارگاهها، درنهایت به یک محل شیک برای فروش تبدیل شدهاند که هیچ تولید دستی ندارند ولی کاش این اتفاق نمیافتاد و این هنر مثل بسیاری از دیگر شغلهای تاریخی، کم و بیش حفظ می شد.»
تشخیص خوببودن عینک بسیار سخت است
یکی از رایجترین سوالات مردم ،درباره معیارهای یک عینک خوب است، به خصوص عینک آفتابی که به درد همه افراد میخورد و از همه سنین و قشرها، مشتری آن هستند. استاد امیرخانی در این باره میگوید: «تحریمها و به تبع آن ضعف قدرت خرید مردم در مقابل افزایش ارزش ارزهای خارجی باعث شده است دیگر مانند گذشته عینکهای با کیفیت صددرصد اصلی وارد کشور نشود. طبعا عینک مناسب، مانند هر کالای کیفی دیگر، محدود و بسیار گران عرضه میشود.
از سوی دیگر شاهدیم که فعلا عمده کالاها از جمله عینک از چین وارد میشود که آن هم داستان دیگری است. بر خلاف تصور عموم باید توجه داشت هر کالایی که از چین بیاید، بیکیفیت و به معنای به درد نخور بودنش نیست زیرا عینکهایی که در حد برند اصلی کیفیت دارند هم توسط افراد متعهد از چین وارد میشوند که البته تقریبا قیمت بالایی دارند. این را هم باید اعتراف کنم و بگویم که شناخت یک عینک خوب از نظر عامه بسیار سخت است و عمدتا چیزی که بیشتر مردم برای خرید این وسیله مهم مورد توجه قرار میدهند، ظاهر و قیمت مناسب آن است در صورتی که یک عینک غیر استاندارد طبی یا آفتابی به دلیل غیر استاندارد بودن لنز یا فریم(تنه عینک) صدمات جبران ناپذیری به چشم و بدن وارد میکند. این خطرات به قدری جدی است که من به عنوان یک کارشناس این صنعت به عینکیها و به ویژه افرادی که از عینک آفتابی استفاده میکنند توصیه دارم اگر قدرت خرید یک عینک خوب را ندارید، به چشمان خود بیشتر اعتماد کنید تا عینک غیر استاندارد. خواهش من این است که آسیبهای استفاده از عینک غیراستاندارد جدی گرفته شود.»
دیدار مکرر با مشاهیر فواید زیادی برایم داشته است
ناگفته نماند این سازنده عینکهای کلاسیک علاوه بر فعالیت در این شغل، در چند رشته ورزشی چون کونگ فو، کوه نوردی، تنیس و به تازگی اسنوکر، فعالیت حرفهای داشته و دارد. او روحیهای لطیف دارد و بارها در خلال صحبتهایش با ما از علاقهمندیاش به موسیقیسنتی و به طور خاص استاد بنان و شجریان میگوید و ترانههای ایرج، گلپا و ... را میخواند. او که به تازگی یک کتابچه شعر هم چاپ کرده، در این باره می گوید: «مردم ما باید شعر را بیشتر وارد زندگیشان کنند، به خصوص اشعار شاعرهای بزرگ این خاک و بوم را. به شخصه برای من، دیدار مکرر با مشاهیر فواید زیادی داشته است،مثلا دوستی و دیدارهای مکرر با بزرگان فرهنگ و هنر کشور در محل کارم موجب کشف ذوق شاعرانهام شد.
شعرهایی که در طول سال های متمادی نگاشتهام ، به تازگی با اصرار و درخواست دوستان فرهیختهام در قالب کتابچه شعری به چاپ رسید.» او در پایان گفتوگو که در عصر یک روز بهاری صورت گرفت، به رسم میزبانی به جای چای با یکی از شعرهای کتابچه شعرش ما را مهمان کرد که در ادامه می خوانید: «در آینه چون مینگری راز نگه دار / رخسار من از حلقه چشمان تو پیداست / منظور من از بودن در چشم تو آن بود / چون هر مژهات پنجرهای بر لب دریاست / پنهان مکن ای ماه شب افروخته رخسار / کز هر طرفی مینگرم چشم تو زیباست / چون باده و می یک سره در جوش و خروشم / ناشادی این بخت من از این دل شیداست / عیبم مکن ای عاقل و زهدم مفروشم / کز سرو قدش در دل من یک سره غوغاست.»