گروه سیاسی: روزنامه شرق نوشت: بنبست اصلاحطلبی یا احیای اصلاحات؟ این پرسشی است که حالا اصلاحطلبان میتوانند به آن پاسخ دهند؛ اینکه میخواهند تا دو سال یا چهار سال آینده دست روی دست بگذارند و در آستانه اولین انتخابات پیشرو، مثلا مجلس 1402، بازهم درب احزاب را باز کنند؟ یک تشکل جدید اصلاحطلبی خواه با هر نام تازهای که انتخاب میکنند، ایجاد کنند و از مردم درخواست رأی کنند و دلخوش به این باشند که با ایجاد یک موج انتخاباتی شاید برنده انتخابات باشند یا مأیوس از رأی مردم یا بازهم با دوگانهسازی بد و بدتر به مردم تذکر دهند که اگر به ما رأی ندهید، چنین میشود و چنان!
واقعیت این است که اصلاحطلبان در سالهای اخیر همین شیوه را پیش گرفتند و هیچگاه تن به نگارش یک مانیفست جامع اصلاحطلبی ندادند؛ چه آنکه به گفته برخی اصلا چنین ظرفیتی هم در کسانی که صرفا در اندیشه چگونگی ورود به قدرت یا استمرار قدرت رسمی بودند، وجود نداشت و نظریهپردازان اصلاحات هم صرفا بر مفاهیمی کلی مانند آزادی، عدالت، رفع فقر و تبعیض و... پرداختند و هیچگاه کسی نگفت که برای رسیدن به این مفاهیم با درنظرگرفتن وضع سیاسی موجود و همه محدودیتهایی که میبینیم باید چه سازوکاری در نظر گرفته شود؟
سعید حجاریان هم سال گذشته درباره وضعیت اصلاحطلبان گفته بود: «امروز، قریب 23 سال از دوم خرداد گذشته و چارچوبها کموبیش مشخص است. شاید بتوانیم برای اصلاحطلبی متنی از جنس مانیفست تهیه کنیم تا افراد و احزاب خود را با آن تطبیق دهند و دیگران نیز بتوانند سره را از ناسره تشخیص دهند؛ اما در کوتاهمدت معتقدم اصلاحطلبی علاوه بر دموکراسی و لوازمش باید درباره چند مؤلفه نظر دقیق و صریح داشته باشد.
نخستین آنها عدالت است. دومین آنها بحث شهروندی است. سومین مؤلفه، الگوی سیاستورزی است. چهارمین مؤلفه سیاست خارجی است. اصلاحطلبی و اصلاحطلبان دیگر نمیتوانند همزمان روی دو صندلی بنشینند و هم این باشند و هم آن. حالا ممکن است کسی اسم این رویکرد را تندروی بداند، خب بداند!».
علیرضا علویتبار هم سال قبل گفته بود: «گرایشهای مختلف درون جریان اصلاحات میتوانند هرکدام مانیفست پیشنهادی خود را بنویسند و آنگاه آن را در عرصه نقد و بررسی دیگران قرار دهند. پس از یک دوره قابلقبول اگر به داشتن یک مانیفست مشترک نزدیک شدند که چه بهتر اما اگر نه آنگاه افراد مختلف و احزاب گوناگون میتوانند تمایل خود را به هریک از این بیانیههای اعلام مواضع نشان داده و به تفاوتها و تنوع رسمیت ببخشند».
علی شکوریراد هم معتقد است: «اصلاحات زمان خاتمی اصلاحات در رویکردها بود؛ اصلاحاتی که ما از آن دم میزنیم اصلاح در رویکردهاست؛ اما وقتی امکانش فراهم نمیشود، دو کنش به وجود میآید، اصلاح در رویکردها به نتیجه نمیرسد. عدهای میخواهند ساختارها را اصلاح کنند؛ چراکه گمان میبرند ساختارها امکان اصلاح ندارد و عدهای نیز به انفعال میافتند و دست میکشند. اصلاحات هیچگاه به بنبست نمیرسد و اصلاحطلبی به بنبست نمیرسد؛ اما ممکن است در دستیابی به اهدافش به مشکل بخورد یا کند شود».
مصطفی تاجزاده دو سال پیش درباره وضعیت کلی اصلاحطلبان گفته بود: «عدم تمایل اکثریت ملت ایران به تغییرات خشونتآمیز باعث میشود اصلاحات هنوز توان این را داشته باشد تا به شرط انجام اصلاحات لازم در خود، مطرح باشد.
دلیل دیگر اینکه هنوز اصلاحات به پایان نرسیده است که تجربه ما در طول سالهای گذشته بهویژه بعد از حوادث ۸۸ نشان داده که جمهوری اسلامی در شرایط سخت اگرچه دیر و با هزینههای غیرضروری، اما توانسته تصمیمات درستی اتخاذ کند؛ با توجه به این تجربه، این امید ایجاد میشود که بازهم تصمیم درستی اتخاذ شود و راه برای اصلاحات بنیادین برای جامعه ما پیدا شود».