گروه جامعه: روزنامه شهروند نوشت: «شد منجی. سوخت تا مادر و دختر نسوزند. در آن مهلکه آتش بیامان، تن به شعلهها زد. شد فرشته نجات خانه همسایه. شش روز از آن روز آتشین آپارتمان شماره ۶۷ منطقه چهارراه هلال احمر ایذه میگذرد؛ از همان روزی که علی شد مهمان خانه خاله. علی ۱۵ سالهای که آن غروب جهنمی فقط به نجات فکر کرد.
با صدای فریاد زنان خانه همسایه به میانه آتش رفت؛ آتشی که هر لحظه دامنهاش فزونی میگرفت. زن همسایه از ترس بیحرکت مانده بود؛ هر چند که آتش بر صورت و دستانش حملهور شده بود اما موج سوزان آتش درصدد بود تا مادر ۸۰ ساله را هم بگیرد.
حالا شش روزی است که علی روی تخت بیمارستان در بخش سوانح سوختگی بیمارستان اصفهان بستری است. ۹۱ درصد سوختگی دارد. هنوز وضعیت جسمانیاش پایدار نیست. پزشکان معتقدند رو به بهبودی است ولی تا وضعیتش به ثبات نرسد جراحی نمیشود.
داود لندی، پدر ۴۵ ساله فرشته نجات ایذهای، است که حالا در این مدت هموغمش تنها پسرش است. او از جزئیات ماجرای آن روز کذایی میگوید: «۱۸ شهریورماه بود. پنجشنبه صبح علی به خانه خالهاش رفت. همبازی پسرخاله و دخترخالهاش است. معمولا با هم بازی میکنند. تا غروب در خانه خاله بود. خاله و شوهرخالهاش در خانه نبودند. سر کار میروند. در حال بازی بودند که صدای فریاد زن همسایه، علی را به آپارتمان روبهرویی میکشاند. مادر ۸۰ سالهای به همراه دخترش در خانه تنها بودند. گاز پیکنیکی را روشن کرده بودند اما پیکنیکی گویا نشتی داشته است. شعلهور میشود. همان موقع بود که علی صدای فریادهای زن همسایه را میشنود. بیمحابا برای کمک میرود.»
پدر که کارمند امور صنفی است و ۲۰ سال سابقه کار دارد با صدایی که افتخار در آن موج میزند، ادامه میدهد: «علی همیشه در کمککردن نمونه بود. در همه زندگی تلاش میکرد یاریرسان دیگران باشد. بارها دیده بودم که در خیابان دست مستمندان را میگیرد تا بتواند از خیابان عبور کنند یا به کودکان کمک میکند. همیشه مراقب خواهرها و مادرش بود. در کار خانه و بیرون کمک میکرد. بارها دوستان و آشنایان از علی به خاطر محبتها و فداکاریهایش تقدیر کرده بودند.»
او اما این بار غم دارد. نگران زخمهای عمیق و سوزان تنها پسرش است که در بیمارستان زیر دستگاههای پزشکی با مرگ دستوپنجه نرم میکند. شاید اگر این بار فرشته نجات نمیشد در کنار خانواده پنج نفریشان حالا به امید روزهای روشنتر بود.
«علی بیمحابا خود را به خانه همسایه میرساند. وقتی دستپاچگی زن همسایه را میبیند و پیرزنی را که در آتش در حال سوختن بود، بهسرعت گاز پیکنیکی را برمیدارد. گاز پیکنیکی را با خود به خانه خاله میبرد تا از بالکن به بیرون بیندازد اما بالکن خانه حفاظ داشت و گاز پیکنیکی رد نشد. موج گاز و شعله علی را میگیرد. او میسوزد؛ خیلی فجیع و زیاد. پسرخاله و دخترخاله علی که وحشت کرده بودند سعی میکنند آتش را خاموش کنند اما خیلی مثمرثمر نبود تا این که همسایهها باخبر میشوند.»
همزمان آتشنشانی و اورژانس مطلع میشوند. آتش را خاموش میکنند و مادر، دختر و علی را به بیمارستان سوانح سوختگی طالقانی اهواز میبرند. علی با ۹۱ درصد سوختگی و پیرزن همسایه با ۴۰ درصد سوختگی و زن همسایه هم با سوختگی کمتر در بیمارستان بستری میشوند. در حالی که آمبولانس مصدومان را به مرکز درمانی انتقال دادند، خانواده علی هم در جریان این حادثه شوم قرار میگیرند.
پدر که این روزها را در بیمارستان سپری میکند دو دختر دیگر هم دارد. دنیا ۱۹ ساله و زهرای ۸ ساله. او از وضعیت جسمانی فرشته فداکار ایذه میگوید: «وقتی با خبر شدیم به همراه همسرم به بیمارستان رفتیم. دیدن علی در آن وضعیت برایمان وحشتناک بود. شرایط جسمیاش وخیم بود به همین خاطر تصمیم گرفتیم او را در بیمارستان مجهزتری در اصفهان بستری کنیم. با هزینه خودم آمبولانس گرفتیم و علی را به اصفهان منتقل کردیم؛ هر چند که او را ابتدا پذیرش نمیکردند اما اصرار و التماسهایمان باعث شد تا علی در اصفهان بستری شود. از آن روز علی به همراه من و مادرش در اصفهان هست. شرایط علی هنوز به وضعیت پایداری نرسیده است اما روندِ رو به بهبودی دارد و پزشکان میگویند اگر به همین صورت پیش برود روز شنبه علی را جراحی خواهند کرد.»
این پدر از وضعیت مادر و دختر همسایه هم خبر دارد و میگوید: «آنها هم در آن آتش سوختند اما وضعیت پایدارتر و بهتری دارند. پیرزن حدود ۴۰ درصد سوختگی دارد و دخترش دچار سوختگی کمتری شده است اما همچنان در بیمارستان بستری هستند.»