سایت اینترنتی النشره در تحلیلی با عنوان تندروها، انقلابها در کشورهای عربی را هدر دادند چنین مینویسد: اولین جرقههای انقلابهای بهار عربی در تونس شعلهور شد که در حال حاضر شاهد تحولات جدیدی از جمله معرفی کابینه جدید به منصف المرزوقی، رئیسجمهوری این کشور است. پیشبینی میشود که دولت جدیدی که متشکل از افراد مستقل است به جای جنبش النهضة که استعفا داده کار خود را شروع کند.
تونس از زمان سرنگونی نظام زین العابدین بن علی، رئیسجمهوری سابق این کشور در 14 ژانویه 2011 در حالتی از بیثباتی سیاسی به سر میبرد که نشاندهنده شکست تندروها در اداره درست کشور است. در حال حاضر مسئولان تونسی امیدوارند که رایگیری در خصوص قانون اساسی جدید که با برگزاری انتخابات سراسری در آینده نزدیک تکمیل میشود، به بحران سیاسی پایان دهد؛ بحرانی که از زمان ترور شکری بلعید، یکی از سکولارهای مخالف تونسی شدیدتر شد. تمامی پیشبینیها حاکی از کاهش تدریجی نفوذ اسلامگراها در تونس به خاطر اعتراضات مردمی علیه اقدامات شکست خورده آنها در اداره دولت است.
در مصر که 98 درصد از شرکتکنندگان به همهپرسی قانون اساسی جدید این کشور رای موافق دادند، میتوان گفت که به نظر میرسد مسیری که مصر پس از سرنگونی حسنی مبارک، رئيس جمهور سابق این کشور در 11 فوریه 2011 در پیش گرفته است با رخداد جدیدی که همان براندازی حکومت اخوان المسلمین و برکناری محمد مرسی در 30 ژوئن 2013 است، کامل شد. در حال حاضر نیز با تغییر شخصیتهای دولت مصر ممکن است اوضاع این کشور به جای اول خود بازگردد. تنها نامزد جدی منصب ریاست جمهوری آتی در مصر عبدالفتاح السیسی، وزیر دفاع این کشور است که به خاطر نقش اصلی که در سرنگونی مرسی داشت از حمایت مردمی زیادی برخوردار است.
در حالی که منابع آگاه مصری از احتمال نامزدی السیسی در انتخابات ریاست جمهوری آتی خبر میدهند، عدلی منصور، رئیسجمهوری موقت مصر اعلام کرد که انتخابات ریاست جمهوری پیش از انتخابات پارلمانی برگزار میشود. روی کار آمدن السیسی یعنی تقویت و نفوذ دوباره نظامیگری، کاهش آزادیهای عمومی و ادامه سرکوب اخوان المسلمین که پس از شکست در حکومت و از دست دادن قدرت ناامید شده و همواره در معرض یورش نیروهای امنیتی قرار میگیرند.
در لیبی نیز پس از اینکه ارتش این کشور از برخورد و درگیری با گروههای مسلح تندرو خودداری کرد در هفتهها و ماههای گذشته درگیریهای زیادی میان دو طرف رخ داد. از آغاز انقلاب 17 فوریه 2011 بسیاری از شبهنظامیان مسلحی که از نفوذ میان قبایل و عشایر و گروههای تندرو نو پا برخوردار بودند، روی کار آمدند. این مساله موجب تضعیف دولت مرکزی به ویژه در مناطق شرقی لیبی شد چرا که ارتش لیبی ارتشی قدرتمند نبود و پس از سرنگونی نظام معمر قذافی، دیکتاتور سابق لیبی به طور کلی ارتش از هم پاشید.
همزمان با گسترش نفوذ و سیطره شبهنظامیان مسلح تنشهای امنیتی در مناطق مختلف لیبی حکم فرما شد بی آنکه امیدی به بهبود این وضعیت در آینده نزدیک باشد. به رغم ادامه نفوذ گروههای مسلح تندرو در لیبی، این گروهها در سوق دادن لیبی به کشوری بهتر و با ثباتتر از دولتی که چهار دهه و اندی تحت حکمرانی قذافی بود، موفق نشدند. تنشهای کنونی، تنها مساله امنیتی نیست بلکه شامل ضعف سیاسی دولت مرکزی و درگیریهایی که درخصوص منابع نفتی رخ میدهد، نیز میشود.
در سوریه و از نیمه مارس 2011 همواره جنگ و درگیری و خونریزی حکم فرما بوده است بدون اینکه نشستهای بینالمللی بتوانند در پایان دادن به خشونت در این کشور موفق شوند و حتی مخالفان به رایگیری قانون اساسی در فوریه 2012 توجهی نکردند. صرف نظر از بازی منافع منطقهای و بینالمللی و جنگهای میان ارتش سوریه و گروههای وابسته به مخالفان،عدم تغییر نظام و شکست در یافتن جایگزینی مناسب علت اصلی این درگیریهاست. معادله در سوریه کاملا آشکار است. هر چه نفوذ تندروها در این کشور افزایش یابد از حجم فشارهای بینالمللی برای برکناری بشار اسد، رئیسجمهوری سوریه کاسته میشود.
تجارب تونس، مصر و به ویژه لیبی و همچنین جنگها و درگیریهای میان مخالفان مسلح هیچ طرف بینالمللی را به افزایش فشار و تلاش برای سرنگونی نظام ترغیب نمیکند. در دوره اخیر بیشتر درخصوص تغییر رئیسجمهوری نظام کنونی اما با حفظ اساس و بنیادهای این نظام و با هدف حفظ قدرت در آینده سخن گفته میشود تا اوضاع کنونی سوریه بدتر از اوضاع لیبی و عراق نشود.
هیچ تردیدی نیست که تمامی ملتهای عربی این فرصت را دارند که با رهایی از زندگی همراه با ترس و خواری به زندگی همراه با آزادی دست یابند اما ورود تندروها به انقلابهای کشورهای عربی موجب تغییر جهتگیری در بسیاری از اماکن و از بین بردن خواستههای واقعی مردم و به هدر رفتن آزادیهای وعده داده شده میشود؛ آزادیهایی که هیچکس نتوانست طعم آنها را بچشد.
این جنگ بین مسلمانان(شیعه و سنی) و غیر مسلمانان (وهابی) ها است
شما حساب کن اگر این همه کشور با هم متحد میشدند، مطمئنا برای اسرائیل خطرناک بودن ولی درحال حاضر همه شون افتادن به جون مردم کشور خودشون
اون از یمن اون از مصر اون از تونس و سوریه
البته قطر و عربستان به زودی تاوان کارهاشون رو میدن (202388)