یکی او را در اردوگاه اصولگرایان و دیگری در نقطه مقابل تعریفش میکرد. عدهای او را در جبهه راست سنتی و برخی وی را در اردوگاه راست مدرن جای دادند، ولی مرور زمان نشان داد که او نه آن است و نه این. در حقیقت روحانی تعریف جدیدی در ساحت سیاست عمومی عرضه کرده و در حال شکل دهی به آن است. البته هر دولتی که آمده به رغم خاستگاه اولیه، در طول زمان تعریف جدید و هویت متفاوتی را به نمایش گذاشته است. احمدی نژاد با خاستگاه اصولگرایی پا به عرصه گذاشت ولی از اصول آنان عدول کرد و از آن خارج شد.
روحانی نیز چنین سرنوشتی دارد او با خاستگاه اصولگرایی حداقلی و بدنه اجتماعی اصلاح طلبی پا به عرصه گذاشت. ولی اکنون در حال ادبیات سازی جدیدی است. بیشک ادبیات کنونیاش نه منطبق بر ادبیات اصلاح طلبان دهه 70 است و نه نسبتی با ادبیات مرسوم جریان اصولگرا دارد. او در این مدت نشان داد که به مسئولیت و اهمیت کلمات بیش از دیگر اسلاف خویش و سیاستمداران ایران توجه دارد. بنابراین قابل مقایسه با مصدق است.
مصدق جزو معدود سیاستمدارانی بود که در عصر خویش به مسئولیت کلمات در قامت یک حقوقدان واقف بود. او دیپلماتی بود که به عرصه سیاست داخلی پا گذاشته بود. حال روحانی نیز چنین نقشی را عهدهدار شده است. توفیقات ایشان در صحنه خارجی نیز مدیون همین خصلت است، با توجه به همین ویژگی مدیر دستگاه سیاست خارجی را انتخاب نمود و کسی را مسئول سیاست خارجی کرد که او نیز بیشترین توجه را به بار کلمات دارد.
اهمیت این ویژگی در مقایسه با ادبیات و مواضع رئیس جمهور سابق ایران نمایان میشود. اگر محتوای صحبتهای دو رئیس جمهور در سفرهای خارجی و موضوعات مختلف آنالیز شود معلوم میگردد که این تفاوت تا کجاست. احمدینژاد هر چه
میگفت و هر اظهار نظری میکرد مسئله آفرین میشد و بهانهای به دست دیگران میداد. لحن آشتی جویانهاش همانقدر دردسرساز بود که لحن انقلابیاش. اما روحانی مهمترین مواضع انقلابی را با ادبیات حقوقی و البته توجه به مسئولیت کلمات، ابراز میکند و در عین حال با استقبال مواجه میشود. بخش مهمی از آرامش این روزهای صحنه داخلی محصول همین نکته است. ادبیات روحانی در سیاست داخلی نیز متوجه مسئولیت کلمات است. او از برخورد مجلس با وزرایش ناراحت است، ولی با ادبیاتی حقوقی و انسانی واکنش نشان میدهد. دومین تفاوت روحانی با اسلاف خویش توجه به علوم انسانی در منطق دولتش میباشد. یکی از مشکلات مهم جامعه ایران نگاه ضد علوم انسانی در اداره کشور بود.
در این سالها خسارات ناشی از نگاه مهندسان و پزشکان در اداره کشور قابل احصاء نیست. تجویزهای پزشکی و نقشه های مهندسی برای اداره کشور بخصوص در هشت سال مدیریت دکتر مهندس احمدی نژاد خسارات جبران ناپذیری به بار آورد. آنچه در این مدت از تیم روحانی دیده شده توجه به علوم انسانی در اداره کشور میباشد. اداره حقوقی کشور موجب شده که حقوق شهروندی ارزش یابد و نگاه انسانی در تصمیمات و مواضع اهمیت پیدا کند.
کشور یک کارگاه صنعتی و عمرانی نیست که با نگاه مکانیکی و کالبدی بتوان مسائلش را حل نمود؛ کشور یک جغرافیای انسانی است. همه تصمیمات باید ناظر به حقوق، احساسات، عواطف و نیازهای جامعه انسانی باشد. سومین نکته ای که وضع روحانی را متفاوت کرده است و امکان آرایش جدیدی در ساحت جریان شناسی ایران را نوید داده، این است که روحانی کم حرف میزند. شیفته مصاحبه نیست. در سفر به خوزستان نشان داد که از معطل گذاشتن مردم معذب است. اهل وعده نیست و در چارچوب مقدورات وعده میدهد.
در مقابل تعهدات خود رفتاری مسئولانه دارد، اگر چه این امتیاز فعلا در سایه ضعف اجرایی تیم اطرافش پنهان است، ولی این جوهر در وجود و رفتارش نمایان است. چهارمین نکته ای که خاص روحانی است و او را شبيه به آیت الله هاشمی نموده این است که وی پشت صحنه رادیکالتر از روی صحنه است. روی صحنه با تم محافظه کاری و مدارا پیش میرود، ولی قرائن گویای رفتاری رادیکال در پشت صحنه میباشد. این شاخصهها و تفاوت ها، ظرفیت ادبیات سازی و جریان سازی جدیدی را در ساحت سیاست ایران فراهم آورده است.