گروه اقتصادی: طی سالهای اخیر، کاهش تعداد روزهای کاری در هفته از پنج روز به چهار روز در برخی از کشورهای جهان مطرح شده و این در حالی است که همهگیری کرونا، فرصت مناسبی ایجاد کرده که این طرح در عمل به اجرا گذاشته شود.کشورهایی مانند ایسلند، سوئد، اسپانیا، نیوزیلند و ژاپن، هفته کاری ۴ روزه را به معرض آزمون گذاشتهاند و ظاهرا نتایج هم مثبت بودهاند. اما آیا اساسا اجرای چنین طرحی در ایران ممکن است؟
هفته کاری ۵ روزه از کجا آمد؟
هفته کاری ۴۴ ساعته (یا اگر خوششانس باشیم، ۴۰ ساعته) ظاهرا در ایران جا افتاده است. به این ترتیب، معمول است که کارمندان روزهای شنبه تا چهارشنبه هر هفته، روزی ۸ ساعت کار کنند و در عمده موارد، روزهای پنجشنبه را هم تا ظهر و به مدت ۴ ساعت در محل کار حضور داشته باشند.با این همه، این شکل از هفته کاری که در بسیاری از کشورهای جهان هم رایج است، تاریخچه بلندی ندارد و در واقع، از معمولشدن هفته کاری پنج روزه در غرب کمتر از یک قرن میگذرد. در قرن نوزدهم، ۱۴ ساعت کار در روز کاملا جاافتاده بود و برقراری نظام پنج روز کاری و ۴۰ ساعت کار در هفته، دهههای زیادی زمان برده است.
چند مثال: در فرانسه، هفته کاری ۵ روزه، از سال ۱۹۳۶ میلادی آغاز شد و تا پیش از آن، حدی برای کارکردن کارگران وجود نداشت و ممکن بود اساسا کارگران تعطیلی نداشته باشند.«قانون ساعات کاری منصفانه» هم در آمریکا از سال ۱۹۳۸ میلاد شروع شد که کارفرمایان را ملزم میکرد برای ساعات کاری بیش از ۴۴ ساعت در هفته، اضافهکاری پرداخت کنند. در چین، هفته کاری ۵ روزه تا سال ۱۹۹۵ هنوز به قانون تبدیل نشده بود!
اروپاییهای کمکار و پولدار
با این همه، همهگیری کرونا ظاهرا برخی تغییرات در محیطهای کاری را جلو انداخته و حالا مدتی است که در برخی کشورهای اروپایی، صحبت از هفته کاری ۴ روزه و تعطیلات آخر هفته ۳ روزه به میان آمده است.بر همین اساس، آزمایش موفق هفته کاری ۴ روزه در ایسلند به همراه یک دگرگونی کرونایی در سبک کارِ کارمندان در کشورهای مختلف باعث شده نشریه معروف «اکونومیست» پیشبینی معناداری از آینده «تقویم جهانی تعطیلات آخرهفته» ارائه کند.
هفته کاری ۴ روزه اما خیلی زود به کشورهای دیگری هم تسری پیدا کرده است. ایسلند، سوئد و اسپانیا در اروپا و نیوزیلند و ژاپن در این سوی جهان، کشورهایی هستند که قرار است به صورت آزمایشی، هفته کاری ۴ روزه را کلید بزنند تا تعادلبخشی به چرخه کار-زندگی در این کشورها را محک بزنند.
افزایش بهرهوری کارگران
این در حالی است که بسیاری از شرکتهایی که روزهای کاری خود را به چهار روز در هفته کاهش دادهاند، رضایتمندی خود را از افزایش بهرهوری کارکنان اعلام کردهاند.بر این اساس، ساعت کاری بیشتر به معنای کار هوشمندانهتر و پربازدهتر نیست و به همین دلیل، روی کاهش ساعت کاری هفتگی به ۳۲ ساعت (۴ روز کاری و روزی ۸ ساعت) تاکید شده است.
به عنوان نمونه، شرکت «مایکروسافت» در شعبههای خود در ژاپن، روزهای کاری هفتگی کارکنان خود را به ۴ روز کاهش داده بود. طبق برآورد این شرکت، در نتیجه این طرح بهرهوری کارکنان به طور متوسط به میزان ۴۰ درصد بیشتر شده است. در نیوزلند نیز یک طرح آزمایشی مشابه، حاکی از افزایش ۳۲ درصدی بهرهوری در بین کارکنان بوده است.
آیا هفته کاری ۴ روزه اصلا فایدهای هم دارد؟
اما حامیان طرح هفته کاری ۴ روزه چه میگویند؟ مهمترین فایده این طرح (آنچنان که پژوهشهای متعدد نشان میدهند) افزایش بهرهوری کارگران و کارمندان است. اما خودِ این بهرهوری از کجا میآید؟ حفظ تعادل میان کار و زندگی، اصلیترین دلیل برای افزایش بهرهوری شغلی با ساعات کاری کمتری است.
با کاهش روزهای کاری در هفته، برخی بخشهای اقتصاد، نظیر حوزه سرگرمی، رونق بیشتری میگیرند.با این همه، این تنها فایده هفته کاری ۴ روزه نیست. حامیان این طرح میگویند با افزایش تعداد روزهای تعطیل به سه روز، بخش بزرگی از جمعیت شاغل به سمت بخشهایی که ذیل «اقتصاد فرهنگ» قرار میگیرند جذب میشوند و این بخشها توسعه پیدا میکنند.به عبارت ساده، وقتی که زمان بیشتری برای استراحت وجود داشته باشد، بخشهایی از اقتصاد که با تفریحات و اوقات فراغت سر و کار دارند هم منابع مالی بیشتری جذب میکنند. بر این اساس، مراکز تفریحی، باشگاههای ورزشی، سالنهای سینما، مجتمعهای تجاری و مواردی از این دست، از هفته کاری ۴ روزه سود میبرند.
فقرا بیشتر کار میکنند و کمتر پول در میآورند
اما به طور کلی چه نسبتی میان ساعات کاری افراد شاغل و سطح توسعهیافتگی در جوامع برقرار است؟ گزارشهای اقتصادی مختلف نشان میدهند که به میزانی که یک اقتصاد توسعهیافتهتر و ثروتمندتر میشود، ساعات کاری افراد هم کاهش پیدا میکند.علت هم تقریبا واضح است: کارگران در کشورهای ثروتمند، با ساعات کاریِ کمتر و مشاغلی که عمدتا تخصصیتر هستند، درآمد بیشتری (در قیاس مطلق، مثلا بر حسب دلار به ازای هر ساعت کار) کسب میکنند.
مقایسه میان ساعات کار و میزان درآمد
در یک گزارش آماری و تحلیلی که در سایت ourworldindata.org منتشر شده، مقایسهای میان ساعات کار و میزان درآمد در میان شهروندان کشورهای مختلف ترسیم شده است.بر این اساس و به عنوان مثال، شهروندان سوئیسی که در دسته ثروتمندترین مردم جهان قرار میگیرند، درآمد متوسطی حدود ۲۰ برابر بالاتر از شهروندان کشور «کامبوج» دارند. واضح است که چنین اختلافی، یعنی تفاوتی در حد ۲ هزار درصد، چه اثری بر زندگی شهروندان این دو کشور میگذارد.
اما اگر بنا به دستهبندی باشد، شهروندان کشورهای مختلف چه میزان کار میکنند؟ دادههای این گزارش نشان می دهد که شهروندان کشورهایی همچون «کامبوج» و «میانمار» که از جمله کشورهای فقیر آسیایی هستند و یکی از کمترین نسبتهای «سرانه تولید ناخالص داخلی» (GDP per capita) را در میان کشورهای جهان دارند، از قضا در فهرست کشورهایی هم قرار دارند که شهروندانشان ساعات کاری بیشتری در طول روز دارند.
ایرانیها به طور متوسط سالانه حدود ۲ هزار ساعت کار میکنند، حدود ۶۰۰ ساعت بیش از یک آلمانیِ متوسط.
در کامبوج، یک کارگر به طور متوسط سالانه حدود ۲ هزار و ۴۵۶ ساعت کار میکند و این در حالی است که در سوئیس، کارگران به طور متوسط سالانه حدود ۱۵۹۰ ساعت کار میکنند. (حدود ۹۰۰ ساعت کمتر)
بیشترین درآمد با کمترین میزان کار
دیگر بخشهای این گزارش که دادههای آن به سال ۲۰۱۷ میلادی بر میگردد، نشان میدهد که به عنوان نمونه، آلمانیها، نروژیها و فرانسویها، با کمترین میزان کار، بیشترین درآمد را دارند. شهروندان کشورهایی مانند ایالات متحده آمریکا، بریتانیا، ژاپن و ایرلند در رتبههای بعدی قرار میگیرند.
از آن سو، شهروندان کشورهایی همچون هند، چین، مالزی و سنگاپور، بسیار بیش از شهروندان آلمانی یا نروژی کار میکنند. مثلا، در حالی که یک آلمانی سالانه کمتر از هزار و ۴۰۰ ساعت کار میکند، شهروندان چینی حدود دو هزار و ۲۰۰ ساعت در سال کار میکنند و شهروندان ترکیه نیز، کمی بیش از هزار و ۸۰۰ ساعت.
در این گزارش، دادهای در مورد میزان کار یک کارگر متوسط ایرانی در طول یک سال وجود ندارد. با این همه، با فرض ۴۴ ساعت کار در هفته و ۵۰ هفته کاری در هر سال و البته با کسر تعداد روزهای تعطیل در هر سال، به نظر میرسد یک کارگر متوسط ایرانی سالانه حدود دو هزار ساعت کار میکند.با توجه به میانگین درآمد دلاری کارگران ایرانی در مقایسه با همین شاخص در کشورهایی مانند ترکیه، پاکستان و یا عراق، به نظر میرسد کارگران ایرانی طی سالهای اخیر بخش بزرگی از رفاه خود را از دست دادهاند و روز به روز فقیرتر شدهاند.