گروه زندگی: این روزها مشغول سمزدایی از رسانههای اجتماعیام. رسانههای اجتماعیام همه قطعاند و من دور از آنها، در زندگی واقعیام، در حال نوشتن این متن و نوشیدن قهوهام.
اگر اینستاگرام من فعال بود، قبل از صرف غذا، عکسهای صبحانهام را آنجا آپلود میکردم و شما نیازی به خواندن جزئیات در اینجا نداشتید. حالا که از رسانههای اجتماعی دور شدهام، مجبورم اخبار صبحانهام را اینجا گزارش دهم. سمزدایی از رسانههای اجتماعی در واقع فاصلهگیری از رسانههای اجتماعی به مدتی معین است. مردم این کار را برای مقابله با آثار منفی این رسانهها میکنند. هرکس با توجه به نیاز خود میتواند تصمیم بگیرد که این وقفه و دوری چه مدت باشد. برای برخی افراد، وقفهای یک هفتهای کافی است. بعضیها یک ماه تمام از رسانههای اجتماعی ناپدید میشوند، در حالی که عدهای هرگز بازنمیگردند. اما باید بگویم که فاصلهگیری من موقتی است.
نیاز به وقفه را پس از آن متوجه شدم که چند روزی بود احساس بیزاری و انزجار عجیبی از رسانههای اجتماعی داشتم. دنیای متفاوتی در آنجا وجود داشت؛ برخی افراد جعلی بودند و دانستن شخصیت و اصلیت افراد ناممکن بود. هرکس بسته به میلش، برای خودش هویت تراشیده بود. مرد خود را زن معرفی کرده بود و برعکس، زن با هویت مرد ظاهر شده بود. نیمی از افراد در فیسبوک با این عبارت حضور داشتند: I Don’t Work at Facebook و I Just Enjoy، یعنی در فیسبوک کار نمیکنم، فقط لذت میبرم. هر دختری «شاهدخت بابا» و هر پسری «شاهزاده رفتار و اخلاق» بود. در «بیو» (Bio، اطلاعات شخصی) دروغگوها، موارد خیلی بد و زشت و دروغ نوشته شده بود. در «تایملاین» (Timeline) فریبکاران، سخنانی در بیان زشتی فریب و کلاهبرداری درج شده بود. آنهایی که سلامت روانی همه را تهدید میکنند، با گستاخی پُستهای طولانی منتشر میکردند. در اینستاگرام همه میدرخشیدند. یکی به محض مصرف کرم مرطوبکننده، گویا تولد دوباره یافته است. قوطیهای کرم مرطوبکننده را تمام کردیم، پوستمان نرم و ملایم شد، اما زندگی مثل گذشته همچنان بیرنگ و کسلکننده باقی ماند. وقتی کسی به کوهنوردی میرود، خستگی و اضطراب سال همانجا رها میشود. سراسر پکن را گشتیم. پریشانی و نگرانیهایمان همچنان از همهجا با ما بازگشت.
در توییتر همگی، از جمله خودم، ادای روشنفکری درمیآوریم. از زمانی که خصیصه (Feature) فضایی آمده است، هر فرد در هر موضوعی کارشناس و متخصص شده و از فضایی به فضای دیگر در حال حرکت است. در یک فضا، در مورد اینکه «جهیزیه رسمی ناپسند و زشت است» صحبت میکند؛ در فضای بعدی، در ارتباط با «حقوق زن در اسلام» سخنرانی میکند؛ پس از آن، در فضایی دیگر، در مورد ارتقا و تن. این ابتذال زمانی به اوج میرسد که برخی فمینیستها بهدلیل ازدواج ملاله یوسفزی، از شدت خرسندی و شادمانی حواسشان را از دست دادهاند و نبود برگزاری مراسم حنابندان و مادر شدن او را اعلام کردند. قبل از این اعلام، همه (فمینیستها) به این موضوع انتقاد داشتند که چرا جامعه فقط ازدواج را هویت و موفقیت واقعی زن میداند. از آنها پرسیدیم که آیا موقع فارغالتحصیلی ملاله از دانشگاه آکسفورد یا دریافت جایزه نوبل نیز به همان اندازه ابراز شادمانی و خوشحالی کرده بودند؟ معلوم شد که آن زمان، فقط به او تبریک گفته بودند و بس. کسانی که عکسهای عروسی او را بزرگ میکردند تا ظرافتهای گلدوزی لباس او را بهتر و دقیقتر ببینند، حتی نام کتابهای او را هم نمیدانستند.
پس از این همه، متوجه شدم به همان نسبت که سخن گفتن آسان است، عمل کردن دشوار است. همان بود که روز بعد، بدون هیچ دغدغهای، حسابهای کاربری رسانههای اجتماعیام را غیرفعال کردم. پس از آن، همان زندگی است، همان صبح و شام است، فقط یک وقفه و مکث به وجود آمده، مسابقهای که تمام شده است. روزانه چند بار، اضطراب و دلواپسی سر زدن به فیسبوک و توییتر احساس میشود، اما به محض برداشتن گوشی تلفن همراه، اضطراب یادشده از بین میرود، چون حالا هیچ برنامکی در آن نیست. وقتی در روزهای آخر هفته برای دیدن فیلم جدید جیمز باند رفتم، بیاختیار گوشیام را از جیب درآوردم تا شروع کنم برای صفحه اینستاگرامم عکس بگیرم. وقتی متوجه شدم، دوباره گوشی را در جیبم گذاشتم. اینطور هم نیست که در حال پرواز در آسمانها باشم یا تلخی قهوه را در هر جرعه احساس کنم، یا حین جویدن غذا، روی حرکت تکتک دندانها تمرکز کنم یا کاری را بکنم که هرگز نتوانستهام بکنم.
تحول چندانی صورت نگرفته است. همان زندگی چند روز پیش است، فقط از اینترنت به دنیای واقعی منتقل شدهام. آنجا که هستم، زمان مناسب میخوابم و بیدار میشوم. با دوستانی که از سالها پیش با آنها وقت نگذرانده بودم، معاشرت میکنم، گفتوگو میکنم، و سعی میکنم تمام کارهایی را انجام دهم که تاکنون قادر به انجام آنها نبودهام. قابل ذکر است که در دنیای امروزی، زندگی بدون اینترنت ناممکن است. با این حال، باید در استفاده از آن تعادل داشت، که من توانایی رعایتش را نداشتم. اکنون در حال مراعات تعادلم، اما اینکه تا چه وقت بتوانم ادامه دهم، خدا میداند! اگر شما نیز مانند من بارها و بارها به گوشی خود سر میزنید و در صورت دسترسی نداشتن به آن، احساس اضطراب و ناراحتی میکنید؛ یا همیشه بهصورت ماشینی و شرطیشده، به صفحات رسانههای اجتماعی میروید و وقتتان را آنجا میگذرانید؛ یا هر شب قبل از خواب و هر روز صبح بعد از بیدار شدن، گوشی خود را نگاه میکنید و همینطور ساعتها ادامه میدهید؛ یا قبل از انجام هر کاری، در مورد آن در رسانههای اجتماعی پُست میگذارید، و چنانچه نتوانید، تمایلی به انجام آن کار ندارید؛ پس شما هم به سمزدایی از رسانههای اجتماعی نیاز دارید.
گوشیتان را بردارید و تمام برنامکهای رسانههای اجتماعی را از آن پاک کنید، یا حسابهای کاربری خود را همانند من غیرفعال کنید. دنیا به آخر نمیرسد؛ چرخه حیات مثل گذشته ادامه خواهد داشت. بیتردید، آرامش را در زندگی خود احساس خواهید کرد. برای برقراری تماس با خانواده، دوستان، و همکاران ادارهای که در آن شاغلید، حتما وسیلهای در نظر بگیرید؛ بیدلیل آنها را نگران نکنید. وقتی احساس کردید که برای بازگشت آمادهاید، برگردید اما با برنامهریزی. متوجه باشید که تا حدی از رسانههای اجتماعی استفاده کنید که بار دیگر به این سمزدایی احساس نیاز نکنید. هنگام استفاده از رسانههای اجتماعی همیشه به خاطر داشته باشید که در فضای مجازی هستید، تا تابش خیرهکنندهاش زندگی واقعی و حقیقیتان را تحت تاثیر قرار ندهد.