گروه اقتصادی: طی دو دههی گذشته با رشد سرسامآور قیمت و اجارهی مسکن، الگوی زندگی در شهرهای بزرگ دستخوش تغییرات بسیاری شده است. علاوه بر رشد حاشیهنشینی و مهاجرت به شهرهای کوچکتر، پدیدهی «بازگشت فرزندان به منزل والدین» نیز مشاهده میشود یا در برخی موارد، فرزندان وعدههای غذایی را در منزل پدر و مادر خود صرف میکنند تا عملا هزینههای زندگی خود را کاهش دهند.در این مجال، انصاف نیوز آثار اجتماعی و سیاسی این پدیده را در گفتوگو با «دکتر حسین ایمانی جاجرمی» جامعهشناس شهری، مورد بررسی قرار داده است.
با توجه به تشدید مشکلات اقتصادی طی سالهای اخیر، در شهرهای بزرگ شاهد پدیدهی بازگشت فرزندان متاهل به منازل والدین هستیم. چقدر این موضوع مهم است و چه دلایلی دارد؟
اولین بار که با این موضوع برخورد کردم در کنفرانس جامعهشناسی خانواده در ویتنام بود که یک محقق اروپایی مقالهای را در این خصوص ارائه میداد و دربارهی بازگشت جوانان به خانههای والدینشان صحبت میکرد. او معتقد بود که به دلیل افزایش هزینههای اجاره و خرید مسکن، موج بازگشت فرزندان به منازل والدین در اروپا شکل گرفته است. تفاوتی که من فکر میکنم که دربارهی ایران وجود دارد این است که منازل طبقهی متوسط اروپایی منازل بزرگی است و میتواند چند نفر را در خود اسکان دهد اما به نظر میرسد در ایران، طبقهی متوسط نتوانسته است طی سالهای گذشته منزل خود را تغییر دهد. دادههای مسکن نشان میدهد که متراژ مسکنها نسبت به قبل کوچکتر هم شده است. بنابراین قطعا بازگشت فرزندان به منزل والدین، در ابتدا از نظر فیزیکی مشکلاتی را در پی خواهد داشت. پیامدهای اجتماعی، عاطفی و روانی نیز بسیار مهم هستند که در ادامه به آنها اشاره خواهم کرد.
این پدیده چه پیامدهای اجتماعی بر جامعهی ایران خواهد داشت؟
بالاخره کسی که در مسیر زندگی قرار میگیرد برای زندگیاش برنامهریزی دارد و میخواهد که پله پله، حرکت کند. وقتی که این برنامهی زندگی به دلیل مشکلات اقتصادی به هم میریزد که حل آن از عهدهی افراد خارج است، مساله از بُعد فردی خارج شده و یک بُعد اجتماعی و ساختاری به خود میگیرد. این مساله هم روحیهی افراد را به هم میریزد و هم پیامدهای اجتماعی اقتصادی و سیاسی را به دنبال خود دارد. تقاضا برای مسکن یا لوازم خانگی سبب گردش چرخهای یک اقتصاد و رونق آن میشود. وقتی این تقاضاها در بازار وجود نداشته باشد یا کاهش پیدا کند، رشد اقتصادی کُند شده و رکود بر بازار حاکم میشود.
از نظر اجتماعی هم موضوع بسیار حائز اهمیت است. طی دهههای گذشته ارزشهای فرهنگی در ایران تغییر کرده و بر استقلال خانوارها تاکید دارد. زمانی که این موضوع قابل تحقق نباشد، یک فشار عاطفی و روانی هم بر افراد وارد میشود. در حال حاضر ما در ایران با افرادی مواجه هستیم که به نظر میرسد به حریم شخصی باور دارند و این امر برایشان ارزش است اما امکان تحقق آن را ندارند. این موضوع در نهایت موجب سرخوردگی افراد میشود. یک نمونه از این پدیده، تفاوت فرهنگی، واقعهی قتل کارگردان مشهور به دست پدرش بود.یکی از مهمترین دلایل این واقعه دلخراش، عدم توانایی فرزند برای تأمین یک مسکن مستقل برای خود باشد. به دلیل همین ناتوانی به ناچار با والدین خود زندگی میکرد و به گفتهی پدر، به دلیل عدم رعایت ارزشهای خانوادگی، دچار تعارضات فرهنگی بودند. البته چنین مسالهی پیچیدهای، قطعا دلایل دیگری هم نقش داشتند اما تفاوت در سبک زندگی نیز در این میان نقش مهمی دارد. ازاینرو، نگرانی از تشدید بحرانها در بین خانوادههای ایرانی در پی گسترش پدیده بازگشت فرزندان به خانواده بسیار جدی است.
این پدیده به لحاظ سیاسی چه آثاری را در پی خواهد داشت؟
اتفاقات اقتصادی و اجتماعی بر ترجیحات افراد در حوزهی سیاست تاثیر گذار است. معمولاً وقتی افراد امیدوار به آینده هستند به گروههای معتدل، دموکراسیخواه یا اصلاحطلب تمایل دارند اما در حال حاضر خطری که جامعهی ما را تهدید میکند این است که اگر شرایط اقتصادی وخامت بیشتری پیدا کند، ممکن است گرایشها و ترجیحات سیاسی به سمت رادیکال و پوپولیست شدن حرکت کند.
ممکن است همان اتفاق که در آلمان در زمان جمهوری وایمار اتفاق افتاد، در ایران هم رخ دهد؛ زمانی که بحران اقتصادی منجر به روی کار آمدن گروههای تندرو شد یا در ایتالیا، زمانی که موسولینی سرکار آمد. جامعهی ایران یک جامعه عمدتاً شهری شده است و به همین دلیل، ممکن است اتفاقات مشابه هم در ایران رخ دهد. به هر حال، باید در خصوص تاثیر وضعیت اقتصادی بر ترجیحات سیاسی نگران بود و در خصوص آن تامل کرد. ممکن است فضا به سمت قطبیتر شدن بیشتر و قربانی شدن گروههای اقلیت پیش رود. به عنوان نمونه، در خصوص مهاجرین افغانستانی، این روزها حرفهای تندتری زده میشود. اینها نشانههای تندتر شدن گرایش سیاسی است. وقتی این موضوعات پیش میآید، در سطح شعور عامیانه، افراد دنبال مقصر میگردند که این مقصرین ممکن است گروههای ضعیفی مانند افغانستانیها باشند که مورد خشونت بیشتر قرار میگیرند.
پدیدهی بازگشت به خانه پدری یا مادری سن و سال نمیشناسد. از نظر شما این شرایط تا کجا ادامه خواهد یافت؟
بستگی به وضعیت اقتصادی دارد. اگر رجعت به منزل والدین صرفا دلیل اقتصادی داشته باشد که به نظر میرسد چنین است، با عبور کشور از تنگنای اقتصادی و با رشد اقتصادی، قاعدتاً این مساله متوقف خواهد شد. نکتهی دیگر این است که در حال حاضر جوانان اصلا از منزل والدین خود خارج نمیشوند که برگردند و ما با پدیدهی «رسوب فرزندان در خانههای پدر و مادر» هم مواجه هستیم.
با توجه به تفاوت سبک زندگی جوانان با والدین خود، این رسوب چه آثار و پیامدهایی میتواند داشته باشد؟
همانطور که گفتم گرایش های فرهنگی و اجتماعی جامعهی ایران به سمت فردگرایی است و این پدیده مانعی بر سر این روند است. خانواده کوچکتر شده، فرزندان کمتر شده و روابط اجتماعی متکثر شده است. در قالب گروههایی که افراد عضوش میشوند که سبک زندگی خاص خودشان را دنبال میکنند. این پدیده هم مانند رجعت فرزندان به خانواده، باعث بروز تعارضهایی میشود. این پدیده علاوه بر تاثیر بر بلوغ اجتماعی افراد، سبب سرخوردگی، افسردگی و رفتارهای پرخاشگرانه میشود. تاثیر مستقیم و غیرمستقیم این پدیده ممکن است تا چند نسل ادامه داشته باشد. این تأخیر در بلوغ و استقلال از خانواده برای رشد جامعه مضر است و باید شاهد رشد قارچگونه نسل «نیت» (Neet) باشیم. این اصطلاح مخفف عبارت (Not in Education, Employment or Training) است و به طیف وسیعی از جوانان اشاره دارد که دیگر دانشآموز مدرسه نیستند، اما هنوز دانشآموز نیستند و در عین حال بیکار هستند، به کار میرود.
منظور شما این است که این یک انتخاب فردی نیست بلکه معلول یک شرایط اقتصادی و اجتماعی است؟
برای تعداد معدودی میتواند یک انتخاب باشد؛ فردی که میتواند کار کند اما ترجیح میدهد کار نکند اما برای میلیونها نفر، سرنوشت گریزناپذیر است و آنها امکان انتخاب دیگری ندارند. این شرایط ممکن است خودش را در حوزههای هنر و ادبیات در قالب افکار نیهیلیستی و پوچگرایانه خود را نشان دهد چون ارتباط افراد با جامعه قطع میشود.