گروه جامعه: باور به فال و خرافهپرستی در تمام دنیا پیشینهای طولانی دارد و علاقهمندان و باورمندان خود را هم دارد. البته برخی از علاقهمندان به فال این موضوع را نه به عنوان یک باور که به عنوان نوعی تفریح و حتی کنجکاوی نسبت به توانایی پیشگویی آینده در نظر میگیرند و لزوما به آنچه میشوند اعتقاد و باوری ندارند، اما داستان برای عدهای فراتر از یک گفت و شنود ساده درباره آینده یا نگاهی تفریحی به این موضوع است.
فال برای عدهای چنان باورپذیر است که گاه تا مغز استخوان افراد در جوامع مختلف رسوخ کرده و در زندگی شخصی و تصمیمگیریها فرد نقشی پررنگ ایفا میکند. برای این عده فال میتواند زندگی شخصی و روابط فرد با اطرافیان را دچار تردید و تزلزل کرده و حتی تخم کینه و ناامیدی را در وجود فرد بکارد.
در چنین جایگاهی فال نه یک تفریح که یک خرافه آسیبزا میشود، باور به این نوع خرافات و حقیقتپنداری آن گاه سینه به سینه و از نسلی به نسل دیگر منتقل و آموزش داده میشود و بهعنوان حکمی قطعی بر تمامی ابعاد زندگی تاثیر میگذارد. تا جایی که باعث میشود افراد باورمند به این نوع خرافات از هرگونه تلاش، فعالیت و تفکری دست شسته و چشمبهراه آنچه پیشگویی شده بنشینند.
اما گاهی این خرافات تنها به فال و پیشگویی آینده ختم نمیشود بلکه اعتقاد به جادو، طلسم و استفاده از ادعیه عجیب و غریب روی دیگر خرافات است، در این بین چه کسی بهتر از مردم ناامید و ناآگاه میتواند طعمه شیادانی شوند که خود را وارد به امور اینچنینی معرفی میکنند، در واقع یکی از دلایل رویآوردن به فال و خرافه ناامیدی از رسیدن به خواستههاست.
مردمی که در سختترین شرایط زندگی کرده و به هر طرف که قدم میگذارند جز نا امیدی و سرخوردگی نمیبینند، مردمی که برای گذران کوچکترین امور زندگی خود با مشکلات و موانع متعدد مواجه هستند در بسیاری مواقع مراجعه به رمال برای میانبر زدن در رسیدن به اهداف خود را به مراجعه به سازمانها و افراد مختلف ترجیح میدهند به امید آنکه شاید سختیهای مسیر برایشان سهل شود یا از طریقی ماورایی به فریادشان رسیده شود.
دکتر آرش تقوی، روانشناس و متخصص روانشناسی سلامت دراین زمینه میگوید: برخی از رفتارهایی که از انسان سر میزند را ما در روانشناسی رفتارهای ایمنیطلب برای غلبه بر استرس و اضطراب نام مینهیم، اما این استرس از کجا میآید؟ از ناآگاهی. برخی از مردم به دلیل آگاهینداشتن از آینده دچار اضطراب و نگرانی میشوند بهویژه هنگامیکه میخواهند تصمیمگیریهای جدی و مهم در زندگی خود انجام دهند.
او ادامه میدهد: این تصمیمها میتواند شامل مهاجرت، ازدواج و یا کار و تجارت باشد؛ بنابراین ناآگاهی از اینکه چه خواهد شد در فرد احساس نگرانی و اضطراب بهوجود میآورد. اگر فرد برای غلبه بر اضطراب یک رفتار مرتبط داشته باشد برای نمونه این موضوع در وسواس دیده میشود یعنی اگر شما وسواس آلودگی داشته باشید رفتار شستشو را از خود نشان میدهید، لذا این رفتار با اضطرابی که فرد دچار آن است ارتباط دارد، اما رفتارهای ایمنیطلب جزو رفتارهای غیرمرتبط است مانند اینکه کسی به سفر میرود و شما پشت سر او آب میریزید. درواقع فرد بدون اینکه بداند چه ارتباط و رابط منطقیای میان سفر و امنیت آن و آب ریختن وجود دارد دست به این کار میزنم.
رفتار خرافی از دیدگاه روانشناسی
سالهاست که بحث تاثیر فکر بر رخدادهای زندگی بازار داغی برای خود دست و پا کرده است که البته هیچیک مبنایی علمی ندارند و ثابت نشدهاند موضوعی که در کتابهای طالعبینی مدرن و روانشناسی بازاری به اصطلاحاتی، چون انرژی کیهانی و قانون راز و جذب برمیخوریم که ادعا میکنند هر کس میتواند تصویری از آنچه به دنبال آن است در ذهن بپروراند و آن را جذب کند قانونی که به جذب شهره است. اما آیا بهراستی این مسئله درست است؟ اگر واقعا و بهراستی اینگونه بود همه باید دست از کار و تلاش برمیداشتند و مدام بهدنبال تصویرسازی ذهنی بودند چیزی که نظم دنیا را بهکلی برهم میزد. اما چه رفتارهایی خرافیاند؟
این روانشناس میافزاید: از دیدگاه روانشناسی آنچهکه رفتار خرافی محسوب میشود رفتار غیرعقلانی و غیرمنطقی نامرتبط است که تنها برای غلبه بر رفع استرس است. اما چرا به آن خرافه میگویند؟ به این دلیل که دارای مبانی منطقی و برپایه خرد نیست که البته از گذشتههای دور و به شکلی سینه به سینه به امروز و فرد رسیده است. البته به احتمال زیاد در برههای از زمان این عمل دلیل عقلی داشته، اما بهمرور آن را از دست داده است. منشا خرافه از موجوداتی به نام شمن یا همان جادوگر است و در کتابها نوشتهاند شکل اولیه رواندرمانی یعنی استفاده از ذهن افراد برای بهترشدن حالشان از اینجاست.
او درباره اینکه چگونه میشود یک انسان در دنیای کنونی به این مسائل روی آورد اظهار میکند: در این بحث ما باید سه مطلب را به شکلی دقیق از هم جدا کنیم؛ باورها، رفتارها و مناسک خرافی. باورهای خرافی به فرهنگ مربوط است یعنی نیازی به فرد دوم نیست درهر صورت شما پشت مسافر خود آب میریزید و در این فرهنگ عموم مردم این کار را انجام میدهند. اما هنگامیکه وارد رفتارها و مناسک خرافی میشویم از جاییکه دارای منشا مکتوب است برای نمونه در چین فال ایچینگ یا کتاب تقدیرات و یا کارتهای تاروت وجود دارد. درواقع شما تفسیر کارتهای تاروت را باید از روی کتابی بخوانید. این موارد جزو مناسک است و کسی باید به شما آموزش دهد.
چرا افراد به به خرافات و فال گیری روی میآورند؟
وی عنوان میکند: بخش دیگر رفتارهای خرافیست که درمیان مردم وجود دارد یعنی رفتاری در میان گروهی خاص از مردم یک منطقه وجود دارد مانند اینکه اگر چیزی را گم کردید مدام روسری گره بزنید. اینگونه باورها معمولا از مذهب خاصی سرچشمه نمیگیرند و به شکل باور هم نیست، تنها نوعی رفتار است که ممکن است در تهران آن را پذیرفته، اما مردم لرستان آن را قبول نداشته باشند. تمامی اینها از دیدگاه روانشناسی به این دلیل است که شما بتوانید فرایند و مسئولیت تصمیمگیری خود را به گردن دیگری بیندازید. درواقع رویآوردن به فال برای غلبه بر اضطراب تصمیمگیریست.
بهنظر میرسد هنگامیکه افراد جامعه توانایی برآوردهکردن نیازها و خواستههایشان را از لحاظ فکری، اقتصادی و اجتماعی ندارند یا نمیتوانند به خواستههایی مانند ازدواج یا طلاق و حتی داشتن یک زندگی ساده با امکاناتی معقول دست پیدا کنند به خرافات و فالگیری رو میآورند.پژوهشها نشان میدهد جهان سوم و افراد فقیرتر بیشتر به سمت خرافات میل و باور دارند که دلایل آن را میتوان در جامعه و محیط زندگی آنها جستوجو کرد.
آثار مضر خرافه پرستی
دکتر عالیه شکربیگی، جامعهشناس و کارشناس مسائل اجتماعی نیز در این زمینه میگوید: گرایش به فال و فالگیری نوعی آسیب اجتماعیست و بیشتر در افرادی بروز میکند که توانایی تحلیل مسائل زندگی را ندارند، البته تخیل از آینده و اهداف بلندپروازانه و غیرعقلانی این گرایش در افراد را بیشتر میکند.
او عنوان میکند: فالگیرها در افراد خوشبینی بهوجود میآورند در واقع آنها را به یک نوع زندگی مورد علاقه مشتری خود امیدوار میکنند، اما این زندگی و حبابی که ساختهاند بهزودی میترکد و چیزی که میماند فردی با افسردگی و ناامیدی فراوان است. در اینگونه مواقع فرد بهجای توجه به منطق و توکل به خدا و کار و تلاش مدام در رویا و توهم قرار میگیرد و هنگامیکه آنچه بدان دل بسته بود عملی نمیشود دچار افت روحی و روانی میشود.در این مورد دکتر تقوی میافزاید: درماندگی انسان را تا مرز حماقت پیش میبرد. هنگامیکه فردی درمانده است میخواهد با هر شکلی خود را به ریسمانی آویزان و وصل کند.
چه باید کرد؟
دکتر تقوی در این باره میگوید: انسان تلاش میکند به هر قیمتی سه چیز را وارد زندگی خود کند و آن سه چیز شامل ترس، تنبلی و طمع است و خرافات هر سه این موارد را تغذیه میکند. هر اندازه فرد تنبلتر باشد خرافیتر است. فرد تنبل میخواهد بدون تلاش و با فالگیری و آیینهبینی آنچه شایستهاش را نیست آسان به دست آورد. فراموش نکنیم راه میانبر در هیچجای دنیا نتوانسته است برای افراد موفق راهگشا باشد و همواره این تلاش است که سبب پیروزی و پیشرفت آدمی میشود. هزاران بار تاکید کردهام که معمولا شور انسان بر شعورش غلبه میکند.