گروه جامعه: حضور معلمان مرد در مدارس دخترانه ممنوع شد؛ این تصمیم بهتآور اگر توسط حکومت طالبان در افغانستان گرفته شود، باز هم در ایران مورد انتقاد قرار میگرفت، چه برسد به اینکه این تصمیم در ایران گرفته شده است!نگاه جنسیتی در ایران همواره سابقه داشته است؛ جلوگیری از ورود زنان به استادیومهای ورزشی نمونهای از این موارد است. در نمونه دیگر تصویر نقاشی دختران از جلد کتاب درسی حذف شد. در مورد عجیبتر روی تصویر زنان در گورستانها قیر ریخته شد.
جنسیتزدگی در ایران
جنسیتزدگی و محدودیتهای آن در دوران ریاستجمهوری ابراهیم رئیسی افزایش داشته است؛ چنانچه این روزها ستاد امر به معروف و نهی از منکر سختگیریهای بیشتر نسبت به اجرای حجاب و عفاف در ادارات دولتی دارد و حتی برای آن قرارگاه ۲۱ تیر تاسیس شده و وعده دادهاند که آن را به کل جامعه بسط خواهند داد.
این روزها هم قانونی ابلاغ شده که پیامدهای آن آن سالها بعد مشخص خواهد شد، «ممنوعیت تدریس مردان در مدارس دخترانه»! محمدمهدی کاظمی معاون آموزش متوسطه وزارت آموزش و پرورش گفته «مدارس به تفکیک جنسیت تأسیس میشوند و تطابق جنسیت کارکنان مدارس با دانشآموزان الزامی است. بر همین راستا گفتیم تخصیص دبیر غیرهمجنس در مدارس دوره اول و دوم متوسطه شامل همه مدارس عادی دولتی، استعدادهای درخشان، نمونه دولتی، شاهد و حتی مدارس غیردولتی فاقد وجاهت قانونی است.»
این تصمیم اگر چه جدید نیست و از گذشته در شهرهای بزرگ اجرا میشد، اما تاکید دوباره بر آن به معنای قاطع بودن دولت رئیسی در جداسازی هر چه بیشتر زنان و مردان در جامعه بوده و همچنین دختران را از بهرهگیری از تجربههای آموزشی بخشی از معلمان کشور محروم میکند.
از سوی دیگر این سوال مطرح است که وقتی افراد سال بعد از پایان دبیرستان میتوانند در محیط مختلط و با اساتیدی از جنس مخالف برخورد داشته باشند، چرا باید چنین تصمیمی گرفت؟ با توجه به اینکه معلمان مرد و زن احتمالا تواناییهای مختلفی نیز داشته و هر یک در برخی رشتهها میتوانند آموزشهای باکیفیتتری به دانشآموزان ارائه بدهند چرا صرف جنسیتزدگی عدهای، دانشآموزان از چنین کیفیتی محروم میشوند؟
ممنوعیت حضور مردان در کلاسهای درس دختران پیشتر نیز مورد انتقاد فرحناز میناییپور مشاور امور زنان و خانواده وقت وزارت آموزش و پرورش در سال ۹۸ قرار گرفته و او درباره اعمال محدودیت برای حضور معلمان مرد در حوزه المپیاد و تدریس دروس مربوطه در مدارس دخترانه گفته بود: «حتی اگر معلمان زن بتوانند به نحو احسن تدریس کنند، در برخی دختران دانشآموز احساس تبعیض به وجود میآید، چرا که با این ممنوعیت آنها احساس میکنند فرصتهای بسیار بیشتری برای پسران وجود دارد و در عین حال این دختران همواره نیز نگران این موضوع هستند.»
این مساله نیز قابل تامل است که اصولا تبعات منفی چنین تصمیمی دانشآموزان دختر مناطق محروم را بیش از سایر گروههای دانشآموزی تحت تاثیر خود قرار میدهد. در برخی مناطق محروم، صعبالعبور و دور از دسترس کشور، سختیهای آمد و شد در فصول مختلف سال و حتی اقامتگاه در نظر گرفته شده برای معلمان بهگونهای است که شاید کمتر زنی حاضر به پذیرش مسئولیت تدریس در این مناطق باشد در چنین شرایطی آیا باید دختران خانهنشین شده و به دلیل نبود معلم زن از آموزش در مدارس محروم شوند؟
امروزه بسیاری از مناطق روستایی و محروم کشور از داشتن مدارس متوسطه اول و بهویژه دوم محروم هستند و دانشآموزان ناچارند میان ترک تحصیل و رفتن به مناطق دورتر یکی را انتخاب کنند، اما سوال آن است که اگر دختران دانشآموز مایل به ادامه تحصیل در مدارس همان مناطق دورتر باشد (قاعدتا این مراکز نیز چندان مرفه و دارای امکانات نیستند) تکلیف چیست؟
از طرفی در جوامع محروم و سنتی کشور بسیاری از دختران به دلیل فرهنگ خانواده و البته دور بودن مدارس مقطع بالاتر از ادامه تحصیل بازمانده و تعداد دخترانی که به میتوانند مسیر تحصیل خود را ادامه بدهند بسیار کم است. در چنین شرایطی آیا آموزش و پرورش میتواند برای اندک دختران مشغول به تحصیل در مقاطع بالاتر معلمان زن با شرایط مناسب و استاندارد استخدام کند؟ اصولا چه تعداد زن حاضر به تدریس در این مراکز هستند.
همچنین اگر دختران به دلیل نبود معلم از ادامه تحصیل محروم شوند چگونه میتوانند در آینده نقش معلم، پزشک و ... را در مناطق مختلف کشور و بهویژه مناطق بومی خود بر عهده بگیرند و جای خالیها را با حضور پررنگ خود پر کنند.
فشار حداکثری بر جمعیت زنان کشور
عباس عبدی فعال سیاسی اصلاحطلب در واکنش به موضوع نوشته «در ایران موضوعی غیرسیاسی و غیرجنسی نداریم. ولی این تصمیم برخلاف ظاهرش معطوف به ملاحظات جنسی نیست، بلکه تصمیم سیاسی و نتیجه اصلی آن تضعیف سطح آموزشی دختران و بیرون کردن آنان از عرصه عمومی است.»
سخنی که با توجه به آنچه در کتب سبک زندگی مدارس تدریس میشود قابل تامل است؛ در این واحد درسی مهمترین وظیفه زن ازدواج، بارداری و خانهداری تبیین شده و آنچه به دانشآموزان دختر آموزش داده میشود آن است که بیشتر از آنکه به فکر استخدام در ادارات مختلف باشند به فکر ایجاد اشتغال برای خود در محیط خانه باشند. همچنین در این کتب بر ازدواج دختران زیر ۱۸ سال به صورت غیرمستقیم تاکید شده و آمار دختران آماده ازدواج را از سنین زیر ۱۸ سال در نظر میگیرند.
موارد گفته شده این تردید را ایجاد میکند که ممنوعیت تدریس معلمان مرد در مدارس دخترانه نه برای مهیا کردن زمینه اشتغال بیشتر معلمان زن که برای ایجاد محدودیت بیشتر برای دختران بهویژه در جوامع محروم و سنتی است. این جوامع معمولا به بهانههای مختلف و براساس سنتها دختربچهها را به راحتی راهی زندگی مشترک میکنند. حالا اگر به دلیل نبود معلم زن دختران خانهنشین شوند، چه بسا اندک اقبال آنان برای ادامه تحصیلات و کشف استعدادهایشان به محاق رود.