گروه سیاسی: مهرداد خدیر، در یادداشتی در عصر ایران نوشت: «هر چند ادعای طبیعینبودن درگذشت امام خمینی، رهبر فقید انقلاب اسلامی و بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران، (در سال ۱۳۶۸) که از زبان فردی به نام «حمید نقاشیان» - از محافظان ایشان در چند ماه ابتدایی ورود به ایران - مطرح و در فضای مجازی منتشر شده غیر قابل باورتر از آن بوده است که موج چندانی برانگیزد اما تارنمای جماران به آن واکنش نشان داده است.
او گفته بود به عمد داروی تقلبی یا اشتباهی را از داروخانهای در لندن به ایران انتقال دادند و امام خمینی به تعبیر او «با دارو ترور شده است.»
جماران در این باره نوشت: «اخیرا ویدئویی در فضای مجازی منتشر شده که در آن، فردی که خود را محافظ امام خوانده است، ادعاهایی را در خصوص بیماری و رحلت رهبر کبیر انقلاب اسلامی بیان کرده است. شایان ذکر است این فرد جز دورۀ کوتاهی در ابتدای ورود امام به ایران در سال ۵۷، در بیت امام و حفاظت از ایشان نقشی نداشته است و ادعاهایی که مطرح شده نیز به هر انگیزه و علت که بیان شده، سراسر کذب و بیپایه است.»
این یادداشت به قصد ذکر چند نکتۀ دیگر است و البته اینکه «حمید نقاشیان» کیست؟
در تصویر مشهور امام خمینی در مدرسۀ فیضیه - با دستمال بر صورت و گریان - در مراسم بزرگداشت استاد شهید مطهری که آیتالله هاشمی رفسنجانی هم در حال سخنرانی است جوانی درست پشت سر امام ایستاده؛ او همین حمید نقاشیان است. از محافظان امام در آن زمان که البته خود را سرپرست محافظان هم معرفی کرده است. در عکس حضور امام بر مزار استاد و چند تصویر دیگر هم باز حمید نقاشیان کنار امام ایستاده و چون شناختهشده و در سطح سیاسیون و نزدیکان امام در تصاویر نوفل لوشاتو نبوده (مانند بنیصدر، دکتر یزدی و قطبزاده یا بستگان نزدیک همچون سیداحمد خمینی یا صادق طباطبایی) مشخص است که محافظ است.
۱۲ سال قبل فصلنامۀ تاریخپژوهی «یادآور» در شمارۀ زمستان ۸۸ و بهار ۸۹ در ویژهنامهای دربارۀ گروه فرقان با او هم مصاحبه کرد و در شروع همان گفتوگو به عنوان سرپرست گروه محافظان امام در همان ماههای اول (بهمن ۵۷ تا اردیبهشت ۵۸) معرفی شده و بر این اساس، توضیح جماران درست است البته نه فقط تا آخر سال ۵۷ که تا پایان اردیبهشت ۵۸ این مأموریت را داشته است.
نقاشیان در آن مصاحبه میگوید وقتی هاشمی رفسنجانی انگشت اتهام در ترور مطهری را به جانب تودهایها گرفت، من در گوش امام به ایشان گفتم: «آقای هاشمی اشتباه میکند. ربطی به تودهایها ندارند و اینها را میشناسم.» البته هاشمی نگفته بود کار تودهایهاست، بلکه به چپهای تحریمکنندۀ رفراندوم جمهوری اسلامی و «نه»گویان به همهپرسی نسبت داد و از آنان با لفظ تحقیرآمیز دودرصدیها هم یاد کرد (به خاطر ۹۸ درصد موافق) زیرا میدانیم حزب توده به جمهوری اسلامی رأی آری داد و نویسندۀ این سطور خود شاهد رأی آری نورالدین کیانوری به جمهوری اسلامی در مدرسۀ مفید بوده است. (دو روز بعد البته آیتالله سیدکاظم شریعتمداری در مصاحبه با روزنامۀ بامداد این تحلیل را کاملا رد کرد و گفت: «ترور آقای مطهری باید کار یک گروه متعصب مذهبی باشد.» حدسی که کاملا درست و دقیق بود.)
نقاشیان مدعی است پس از آن برنامه و در پایان مراسم امام از آقای هاشمی میخواهد به خانهشان برود و ماجرا را در خانه هم میگوید و از آن پس او مأمور میشود موضوع را به صورت ویژه پیگیری کند. نقاشیان در این مصاحبه میکوشد خود را نقش اول پروژۀ کشف فرقان معرفی کند؛ حال آنکه میدانیم همزمان چند عضو سازمان تازهتأسیس مجاهدین انقلاب اسلامی و مشخصا مرتضی الویری و نیز محمد عطریانفر که فرقانیها را از پیش از انقلاب میشناختهاند برای کشف شبکه و بهدامانداختن آنان تلاش میکنند و در نهایت موفق میشوند و با اقدام آنان که کسانی چون معادیخواه و ناطق نوری تصدیق کردهاند، از ترورهای دیگر جلوگیری میشود.
نکته مهم اینکه خود آقای هاشمی را هم فرقان دو ماه بعد از آن سخنرانی ترور میکند که البته تنها مجروح میشود. نقاشیان در آن مصاحبه و نه این ویدئو میگوید همچنان پیگیر پروندۀ فرقان در تهران بوده ولی چون ترورها ادامه داشته و پس از ترور دکتر مفتح او عملا کنار گذاشته میشود و کل کار را به مجاهدین انقلاب میسپارند. (همین که به تهران آمده یعنی دیگر در زمره محافظان نبوده چون در آن زمان امام در قم بودند.)در فضای سال ۸۸ و در حالی که اعضای ارشد سازمان در زندان بودند او به این بهانه مدعی میشود از ابتدا هم مشکوک بودند و نمیگوید که آنها فرقان را شناسایی کردند و میکوشد تمام ماجرا را به خود نسبت دهد.
از بخشهای دیگر مصاحبه هم پیداست که خاطرات بعدی او مربوط به کارهایی است که در زمینههای اطلاعات و امنیت انجام داده و قطعا مسئولیتهایی بر عهده داشته ولی در تصاویر دیگر نیز کنار امام دیده نمیشود و همین نیز بخش بعدی توضیح جماران را تأیید میکند که تنها در ماههای اولیه در زمرۀ محافظان و به تعبیر خود سرپرست آنان بوده است.
آنچه جماران ننوشته و احتمالا حمید نقاشیان را به تصور یا ساخت یا تأیید این داستان سوق داده این بحث است که درگذشت امام نه به خاطر بیماری قلبی که در پی سرطان گوارش یا سرطان خون بوده یا بیماری را درست و دقیق تشخیص ندادند یا خطای پزشکی رخ داده است. در این زمینه البته میتوان با دکتر حسن عارفی و دکتر هادی منافی (به اضافۀ دکتر ایرج فاضل) پزشکان امام گفتوگو کرد و این هم قابل توجه است که مجلۀ حریم امام هم چند سال قبل در این زمینه (تشخیصندادن سرطان گوارش و تأکید بر بیماری قلبی) مطلبی منتشر کرده بود.
ماجرای داروی غلط و عمدی انتقالی از لندن اما در تمام این ۳۳ سال هرگز مطرح نشده و حمید نقاشیان نیز سندی ارائه نداده است. مصاحبۀ اشارهشده در فصلنامۀ یادآور اما نشان میدهد او هرازگاهی مایل به یادآوری ماههایی است که در کنار امام خمینی بوده است.»