اوضاع شیعیان افغانستان پس از روی کار آمدن دوباره طالبان را چه طور ارزیابی می کنید؟
پس از امضای توافقنامه خیانت بار دوحه بین گروه طالبان با دوستان جدید آمریکایی آنها و فرار خفت بار اشرف غنی رئیس جمهور تقلبی و تحمیلی، متأسفانه نظام افغانستان از هم پاشید، اردوی ملی و ارگان های امنیتی متلاشی شد . همه کشور در باتلاق خشونت و کشتار گرفتار گردید. یعنی همه ملت دچار مشکل شد و بار دیگر جنگ داخلی بر مبنای قومی و مذهبی رواج پیدا کرد. در این میان اوضاع جامعه هشت میلیونی هزاره و شیعی افغانستان بعد از تسلط مجدد گروه وحشی و تکفیری طالبان به شدت وخیم شده است. طی یک سال گذشته در یک سری انفجارهای سازمان یافته مساجد و مکاتب درسی شیعه در شهرهای بزرگ افغانستان مثل کابل، مزارشریف، قندوز، قندهار، غزنی و هرات بیشتر از یک هزار نمازگزار و متعلم شیعه را به خاک کشیده و شهید و زخمی کردند. در این رشته انفجارها بخش های خاص گروه طالبان با دیگر گروه های افراطی و تکفیری ضد شیعه تعامل و همکاری دارند.
با تسلط مجدد طالبان مشارکت سیاسی شیعه به صفر رسید
در بعضی ولایات مانند ولایت شیعه نشین «دایکندی» و «غزنی»، کشتار سیستماتیک، کوچ اجباری و تصاحب سرزمین های شیعیان هزاره دوام دارد. این در حالی است که بعد از پیروزی انقلاب اسلامی، طی سه دهه گذشته شیعیان به نحوی در ساختار حکومت های موجود و کابینه و پارلمان کشور حضور نسبی تا پنج کرسی داشته اند و مذهب جعفری در قانون اساسی افغانستان طی دو دهه گذشته به رسمیت شناخته شده و احوال شخصی شیعه مطابق با فقه جعفری(ع) در پارلمان کشور به تصویب رسید.
با تسلط مجدد طالبان مشارکت سیاسی شیعه به صفر رسید، رسمیت مذهب و احوال شخصی ایشان ملغی گردید، سخت گیری و اختناق مذهبی رو به افزایش گذاشت و حتی تعطیلی روز عاشورای حسینی از زمان های گذشته در افغانستان رایج بود را ملغی کردند؛ که یک نوع دشمنی با قیام امام حسین(ع) و مذهب شیعه است. بر اثر مظالم یاد شده صدها هزار نفر از مردم کشور ما از همه اقوام و خصوصا شیعیان و هزاره ها با تحمل هزاران مشکل به کشورهای همسایه مهاجر شده اند و مردم در داخل کشور از شدت فقر حتی به فروش اولادهایشان اقدام می کنند و این فشارها بر شیعیان بیشتر است. تهاجم نظامی طالبان به مناطق شیعه نشین به بهانه های مختلف موجب آوارگی ده ها هزار نفر و جا به جایی در داخل و خارج از کشور شده که مطابق با آمار سازمان ملل متحد تنها در حمله طالبان به بلخاب 27 هزار نفر آواره شدند. این رقم مهاجرت یک چهارم مردم «یونس قلی» در کوهپایه های یونس قلی و همجوار را نشان می دهد که بسیار فاجعه بار و مشکل آفرین است. اما طالبان فریبکارانه ادعا می کنند که ما بعضی مناطق شیعیان را به خودشان واگذار کرده ایم و دروغ محض است. به طور مثال در ولایت شیعه نشین «بامیان» و «دایکندی» غالب کارکنان غیر شیعه و غیر هزاره هستند و بر مردم حاکمیت ظالمانه دارند. در «بهسود» و مناطق شیعه نشین «غزنی»، «غور» و «پروان» شمال کشور نیز همین وضعیت است.
کشورهای منطقه و جهان چشم هایشان را بسته اند
متأسفانه در قبال این همه فاجعه های بزرگ، کشورهای منطقه و جهان بعضا هنوز روی جنایاتی که به مردم افغانستان و خصوصا شیعیان انجام می شود چشم هایشان را بسته اند و چه بسا که بعضا از طالبان حمایت می کنند. با توجه به موارد فوق الذکر، از این طریق صدای مظلومیت این مردم و فریاد «یاللمسلمین» آنها را به گوش ملت های مسلمان منطقه و جهان و ملل آزاده دنیا می رسانم.
از روزی که طالبان تسلط پیدا کرده همه گروه های تروریستی در افغانستان در حال گسترش هستند
آمریکا حدود 20 سال پیش به بهانه مقابله با القاعده و گروه های تروریستی وارد افغانستان شد. آیا آمریکا در این هدف خود موفق بوده که افغانستان را ترک کرد و به طالبان سپرد؟
داعش، القاعده و سایر گروه های تروریستی در حال افزایش است. یعنی از روزی که طالبان تسلط پیدا کرده همه گروه های تروریستی در افغانستان در حال گسترش هستند. چنانچه اخیرا وزارت خارجه چین با اینکه زیاد نظر منفی راجع به طالبان نداشتند اعلام کرده اند 20 گروه تروریستی در افغانستان فعال هستند که داعش و القاعده بالاترین آنها هستند. به این ترتیب داعش و القاعده در حال گسترش است و شعار طالبان علیه داعش صوری است و اینها فقط بر سر حاکمیت با داعش مخالفت دارند و در بخش ایده های تروریستی و تکفیری تفاوت زیادی ندارند. القاعده با طلبان بیعت کرده و جزئی از تشکیلات بین
بخش های خاص گروه طالبان با دیگر گروه های افراطی و تکفیری ضد شیعه تعامل و همکاری دارند
المللی تروریسم شده و با طالبان بسیار نزدیک هستند. ما شاهد بودیم که رهبرشان در فاصله یکصد متری از ارگ ریاست جمهوری کشته شد و این مسأله نشان می دهد که رابطه طالبان با القاعده خیلی تنگاتنگ است. موضوع دیگری که باید در نظر داشت این است که در مناطق پشتون نشین، طالبان به داعش اجازه فعالیت نمی دهد؛ چون حاکمیتشان را به خطر می اندازد. اما در نقاط مرزی بین افغانستان و کشورهای آسیای میانه طالبان پروژه داعش پروری دارد و می خواهند همان ها را علیه کشورهای آسیای میانه استفاده کنند و هدف مشترک دارند. در صورتی ما می توانیم جلوی داعش و القاعده را در افغانستان بگیریم که ولایت های شمال افغانستان که عمدتا هزاره ها، ازبک ها و تاجیک ها در آنجا زندگی می کنند تقویت شوند تا جلوی داعش را بگیرند و در غیر این صورت داعش به صورت دردسر بسیار خطرناکی برای منطقه تبدیل می شود. خلیل زاد که از افغانستان و یک پشتون بسیار متعصب است برای ترامپ صحنه سازی کرد و سناریوهایی را درست کرد که گویا طالبان تغییر کرده و دیگر طالبان سابق نیستند. {او این برنامه را جاانداخت که} باید طالبان را بر افغانستان مسلط کنیم و طالبان برای ایران، آسیای میانه و چین دردسر می شود. با این سناریو و صحنه سازی ها آمریکا و ترامپ دیوانه را راضی کرد که با طالبان مذاکره کند و 18 ماه مذاکره کردند و توافق کردند که قدرت را به طالبان تحویل بدهند.
خلیل زاد با آمریکا یک طور صحبت می کرد و با برخی کشورهای منطقه مثل روسیه نوع دیگری صحبت می کرد تا پروژه آوردن طالبان به افغانستان را تسهیل کنند. با امضای توافقنامه دوحه زمینه برای تسلط طالبان بر افغانستان بدون زحمت فراهم شد. بعد از اینک ترامپ در انتخابات شکست خورد، آقای بایدن روی کار آمد که یک آدم بی توجه به مسأله افغانستان است. او بهانه اش این بود که مسأله افغانستان قبلا در دوحه فیصله یافته و به همین خاطر هم نیروهای خود را بدون هیچ ملاحظه ای از افغانستان خارج کرد.
موضوع دیگر این است که دموکرات ها سعی می کنند بیشتر جنگ نیابتی داشته باشند تا اینکه خودشان را درگیر جنگ مستقیم کنند. مثلا در اوکراین نمی جنگند ولی اوکراین را به عنوان یک گوشت جلوی توپ روس ها قرار می دهند و همچنین می خواهند تایوان را در مقابل چین قرار بدهند. در واقع می خواستند طالبان در افغانستان بماند و مصرف خود را کم و این گروه را علیه آسیای میانه و دشمنانشان در منطقه استفاده کنند. ولی بعد از اینکه رفته اند، حالا سیاستمداران آمریکا متفاوت صحبت می کنند . بعضی جمهوری خواهان در سنای آمریکا اعتراض دارند که خارج شدن آمریکا از افغانستان حیثیت آمریکا را زیر سؤال برده و آمریکا را ضعیف کرده است. یعنی اهدافی که آمریکا از روی کار آوردن طالبان داشته را تا امروز نتوانسته به دست بیاورد. خصوصا اینکه طالبان مسأله آزادی های شهروندی، بانوان و اقلیت ها را منتفی کرده و روی اقلیت های قومی و مذهبی و خانم ها فشار آورده و آمریکایی ها از این مسأله ناراضی هستند. یعنی فعلا در یک تضاد و ناقض قرار دارند و نمی توانند تصمیم بگیرند با طالبان کنار بیایند یا نیایند. به نظر من هنوز هم چانه زنی ها بین آنها دوام دارد که اگر طالبان حقوق زنان و آزادی بیان را به رسمیت بشناسد شاید آمریکا با آنها کنار بیایند. طالبان به یک دردسر منطقه ای و جهانی تبدیل شده و نمی توانند تصمیم بگیرند که با او چه کار کنند. اینکه به رسمیت نشناخته اند هم به خاطر این است که طالبان قابل پیش بینی نیست.
ساده لوحانه است که فکر کنیم القاعده با طالبان مخالفتی دارد
همان طور که اشاره کردید، طالبان تأکید دارد که با قبل تفاوت کرده و در برخی موارد حتی مدعی است که از گروه های تروریستی فاصله گرفته است. نظر شما در این خصوص چیست؟
طالبان در گذشته فرزند خوانده القاعده بود. وقتی که طالبان در قدرت نبودند، القاعده نقش پدر و رهبری آنها را بر عهده داشت. بعد از اینکه رهبران القاعده مثل بن لادن و ظواهری ترور شدند طالبان یک نوع تسلط روحی و روانی بر سر القاعده دارند. به این دلیل ظواهری با طالبان بیعت کرد که اینها {در مکتب فکری خود} یک حکومت دارند و البته ایدئولوژی آنها همین را بحث می کند که یک حکومت و خلیفه باشد که با او بیعت کنند. ملا هیبت الله خلیفه آنها است و آنها با او بیعت کرده اند. لذا ساده لوحانه است که فکر کنیم القاعده با طالبان مخالفتی دارد. طالبان و القاعده همپیمان هستند و همچنین همه جنبش های آسیای میانه با طالبان بیعت کرده اند؛ و مشکلی برای منطقه هستند.
همه گونه های 20 گانه تروریستی که در افغانستان هستند، عناصر تروریسم بین المللی هستند و گاهی بر سر حاکمیت و رهبری اختلاف دارند. ولی همه آنها گونه های تروریسم هستند و از یک منبع و ایدئولوژی تکفیری سرچشمه می گیرند.