گروه سياسي: به نظر میرسد میزان تشنجی که واقعا برای دولت و نیروهای تحولخواه ایجاد شده است به دلیل درایتی که وجود دارد، توسط آنان بروز داده نمیشود. با این حال نباید نگران این چالشها بود. به باور نگارنده هر چه به سمت پایان این دوره مجلس برویم تشنجها کاهش خواهد یافت؛ چون فضای رای مردم، فضای انتخابات آقای روحانی است و مردم در جریان همه اتفاقات ماههای اخیر هستند.
محمد علی ابطحی در روزنامه شرق نوشت: جریان راست و یکی از طیفهای آن در مجلس علاقهمند است رابطه بسیار پرچالشی با دولت یازدهم داشته باشد هرچند عمدتا در دولت، سعی میشود این چالش نمود چندانی نداشته باشد. دلیل تداوم رفتارهای چالشی و بیمنطق با دولت از سوی برخی تندروها، این است که آنان در شرایطی در چهارسال گذشته فعالیت کردهاند که هرچه شعارها و مواضع افراطی اتخاذ میکردند فضای بهتری برای فعالیت، حضور در انتخابات مجلس نهم، فعالیت در دولت گذشته و... در اختیار آنان قرار میگرفت. من اعتقاد دارم برخی از این افراد را حضور فردی همچون آقای جلیلی هم راضی نمیکرد. حالا که آقای روحانی آمده و به نوعی پایان جریانهای افراطی که خود را منتسب به اصولگرایان میدانند اعلام شده و آنها امکان هیچ نوع تاثیرگذاری ندارند، طبیعتا رابطه پرتشنجی ایجاد میشود.
به نظر میرسد میزان تشنجی که واقعا برای دولت و نیروهای تحولخواه ایجاد شده است به دلیل درایتی که وجود دارد، توسط آنان بروز داده نمیشود. با این حال نباید نگران این چالشها بود. به باور نگارنده هر چه به سمت پایان این دوره مجلس برویم تشنجها کاهش خواهد یافت؛ چون فضای رای مردم، فضای انتخابات آقای روحانی است و مردم در جریان همه اتفاقات ماههای اخیر هستند. جریانات تندرو با رانتخواری بسیار وسیعی که نهتنها در انتخابات مجلس بلکه در سطوح مختلف در دوران احمدینژاد رواج داشت، موفقیتهای خودشان را ثبت میکردند که آن شرایط عملا از میان رفته یا کمرنگترشده است. در عین حال بهدلیل نیاز به حمایت دولت در استانها و نیاز برخی نمایندگان فعلی به آرا، مجلس مدت باقیمانده را به سمت متعادلتر شدن میرود و البته آن بخشی از مجلس که دیگر هیچ امیدی به رای ندارند به سمت افراطیشدن میروند. انتخابات مجلس تفاوت مهمی با انتخابات ریاستجمهوری دارد و آن هم اینکه منطقهای است و محلی و مسایل محلی تاثیرگذارتر از مسایل کلان ملی است.
در انتخابات ریاستجمهوری فضای کلان ملی موثرتر است به اضافه اینکه همین روش که ما همیشه میگوییم اشتباه است، یعنی فشار حداکثری بر مردم، نتایج را معکوس کرد. به هر حال جریان تندرو که در زمان انتخابات ریاستجمهوری یازدهم هم فعال بود، پس از مشخصشدن رای و جهتگیری مردم در کشور در انتخابات ریاستجمهوری، در مساله رای اعتماد به وزرا مقابل دولت قرار گرفتند. به نظر میرسد این افراد از آنجا که ناامید از رایآوری در درون جامعه هستند، احتمالا فاز بسیار تند و سختی را علیه دولت به کار میبرند که برخی از رفتارهای آنها در حاشیه برنامههای فرهنگی دولت، دیده میشود. اما با توجه به واکنشهای اکثر نیروهای سیاسی به اقدامات و چالشهای ایجادشده توسط تندروها، جریان اصلاحات و اعتدال به پیش میرود و فضا به سمتی میرود که مجلس نهم نیز روال عادی پیدا کند. پیشبینی من این است که در ماههای بعدی درگیریهای جدی میان دولت و مجلس ایجاد نمیشود و دولت کار خود را میکند.
البته تنش میان مجلس و دولت قطعا در انتخاب وزرا خیلی مهم بود و نهایتا به حداقلهایی که مورد پذیرش مجلس باشد اکتفا شد. البته این به آن معنا نیست که وزرای خوبی انتخاب نشدند، اما این همه آن چیزی نبود که دولت به دنبال آن بود. همچنین وزرا و کاندیداهای وزارتخانهها در بعضی موارد برای اینکه رای مجلس را بتوانند به دست بیاورند از کنار برخی از اصولی که به آنها اعتقاد داشتند گذر کردند. در عین حال باید به این نکته توجه داشت که در سطح کلان، جز آن دسته افرادی که با این نوع افکار افراطی، برای خود کاسبی میکنند -که حساب جدایی دارند- اصل اختلاف نظرها برای رشد دموکراسی مفید است. اعتراض برای کشور مفید است ولی عدهای هستند که هویتشان در کسبوکار جوسازی است و تلاش میکنند به این شکل، برخی اقشار را با خود همراه کنند.
به هر حال رفتارهای این افراد در دولت هشتساله اصولگرایان، ثبت و ضبط شده است. نوع نظارت آنان - چه در حوزه سیاسی و چه در مجلس- بر سوء عملکرد دولت احمدینژاد، موضوع قابلکتمانی نیست. در عین حال اعتقاد نگارنده بر این است که در دوران دولت دهم، چند نفر از دولتیها در مجلس بودند که برخی مواضع را اتخاذ میکردند و همین فضا سبب شد اتفاقا مجلس پرتنشترین رابطه را با دولت قبلی داشته باشد. به دلیل اینکه رییس دولت گذشته این نوع «بحران»ها را دوست داشت و با آنها زندگی میکرد. وکیلالدولهها تعدادشان زیاد نبود اما پرسروصدا بودند. وقتی میگوییم وکیلالدوله یا وکیلالمله باید به مبانی فکری آن فکر کنیم. متاسفانه اصولگراها امتحان بدی پس دادند و آن این بود که در دورهای که همه قوا مجلس و دولت و سایر نهادها را در دست داشتند،
درست در همان شرایط بیشترین دعواها را با یکدیگر ایجاد کردند. بارها مثال آوردهام که آقای خاتمی و ناطقنوری اولین رقابت جدی را بعد از انقلاب داشتند اما مدت سهسالی که دولت آقای خاتمی با مجلس پنجم همکاری داشت، بهترین و آرامترین رابطه بین این دو رقیب شکل گرفت. آقای خاتمی رییسجمهور بود و آقای ناطق رییس مجلس و دلیلش آن بود که هر دو با نگاه دلسوزانه عمل میکردند. درباره مجلس فعلی هم نباید واکنشهای هیجانی داشت و هیچوقت نباید کوتاهمدت به موضوع نگاه کرد. اگر همه مجلس هم از تندروها تشکیل شود، باید بر روشهای دموکراتیک در تعامل با آن پافشاری کرد. ما باید مسایل را به صورت درازمدت ببینیم. همچنان که در دوره آقای خاتمی همین اتفاق افتاد.
اصلاحات یک اتفاقاتی در بدنه جامعه ایجاد کرد که آن اتفاقات سالها جامعه را پیش برد. حتی اگر بعدها هم دیگران آمدند اما باز آن اتفاقات بود که مبنای اصلی حرکت بود. یکی از آن مبناها این بود که پارلمان، پارلمان قوی و سالمی باشد. اگر هم نبود باز هم انحلالش توسط دولت امر مقبولی توسط دموکراسی پذیرفتهشده جهانی نیست. الزاما اینطور نیست که همخط و همنظربودن دولت و مجلس به معنای این است که مشکلات هم کمتر خواهد شد. چون دو نقش متفاوت در این دو نهاد تعریف شده است. مجلس کارآمد، مجلسی نیست که کمتر نظارت کند. مجلس خوب مجلسی است که اصولیتر نظارت کند، اگر دولت پایش را کج گذاشت، آن را تصحیح کند. اگر نمایندگان مجلس خودشان دچار آفت شدند خودش از درون خودش به آنها رسیدگی کند. به این دلیل من موافق نیستم که «هممسلکی» مجلس و دولت به معنای همکاری بهتر است. میتوانند تفاوت گفتمان داشته باشند در صورتی که اصل مهمتری در میان باشد که آن، دلسوزی است.
نگارنده آقای مطهری را بیشترین یاور و دلسوز آقای احمدینژاد میدانستم. با اینکه ایشان اصولگراست، اصلاحطلب نیست اما اینکه کسی نقد کند و این نقد جدی باشد و دنبال منافع شخصی یا گروهی در آن نباشد، اهمیت زیادی دارد، مثلا پس از بازشدن پرونده سعید مرتضوی، مجلس اصلا به این نکته اشاره نمیکند در حالیکه ارقام اتفاقات سوءمالی در دوران آقای احمدینژاد بیسابقه بوده است. فسادهای چندهزارمیلیاردی که در دوره ایشان اتفاق افتاده هیچکدام دلیل بر آن نیست که همفکری و همخطی دولت و مجلس نتیجه مثبتی لزوما داشته باشد. عکسش هم در مجلسششم صادق است. با دولت خیلی همراه بود اما سه، چهارتا وزیر کابینه آقای خاتمی در مجلس ششم رای نیاورد. منطق هم داشتند. ما در دولت ممکن بود ناراحت شویم اما همدلی به این معنا نبود که همه آنچه که ما میگفتیم را تایید کنند.
به هر حال باید به چالشهایی که این روزها برای دولت پدید آورده میشود، نگاه منطقی داشت و با آگاهیرسانی و ایستادگی بر اصول روشن، دلایل برخی از رفتارهای خارج از عرف سیاسی تندروها را برای مردم شرح داد. پس از آن میتوان به انتخابات مجلس آینده فکر کرد؛ اینکه چگونه چه امکاناتی را به دست آوریم و چه نیروهایی را روانه انتخابات مجلس کنیم. تا پیش از آن و در سال آینده، باید به روشنگری و مشخصکردن ماهیت رفتارهای تندروها و دلایل برای مردم، بهعنوان یک استراتژی فکر کرد. آنها در حوزههایی مانند سیاست خارجی، سیاست داخلی و فرهنگ، فشارهایی خواهند آورد اما پیشبینی من، کاهش این رفتارها در ماههای آینده است. مباحثی زودهنگام مانند اینکه آقای ناطق یا عارف «سرلیست» انتخابات مجلس آینده شوند،
بحث انحرافی، غیرکارشناسانه و زودرس است. این امکان حضور در انتخابات مهم است که مساله است، نه فهرست احتمالا اهمیت فهرست به این خاطر است که رویکرد کلی اصلاحطلبان مشخص شود. با این حال موضوع انتخابات مجلس دهم و ماجرای «سرلیستها» که برخی این روزها به آن دامن میزنند اتفاقا از سوی همان تندروهایی که علیه دولت فعالیت میکنند دامن زده میشود تا مسایل اصلی کشور فراموش شود. بهعنوان مثال آقای عارف که بدون هدایت اصولگرایان و حتی اصلاحطلبان، از ابتدا بنای تشکیل حزب داشت پس چه ارتباطی به انتخابات مجلس آینده دارد؟ کسانی که بحث سرلیستی را به جای بحث انتخابات مطرح میکنند، فریب جریان مقابل را میخورند، زیرا موضوع فعلی جامعه ما سرلیستی نیست. موضوع، حلشدن مشکلات به شکل درست است. پس از آن حتی اگر موضوع انتخابات مجلس هم مطرح شود، اصل انتخابات و پیداکردن راهکارهایی برای شرکت در انتخابات، انسجام درونی و مدیریت انتخابات دارای اهمیت است. مشکل مهمی که اصلاحطلبان دارند، آوردن مخاطبان پای صندوقهای رای است.
در همین انتخابات ریاستجمهوری هم دشوارترین مرحله همین بود. آوردن آنها پای صندوق رای برای اصلاحطلبان کار سادهای نیست. برای اصولگرایان البته ساده است چون انسجامات تشکیلاتی در آنان وجود دارد و بحثهای عقیدتی میتواند حلقه وصلشان باشد. اصولگراها در موضع اشخاص هستند. بنابراین بهتر است بگوییم پرداختن زودهنگام به مباحث انتخابات آینده پیش از تلاش برای بسامانکردن امور کشور در این مرحله اشتباه است. چون ناخودآگاه هواداران آقای عارف و ناطق را که میتوانند در یک طرف باشند به دو نیمه تقسیم میکنند. سرلیستی که به معنای ریاست مجلس که نیست. به هر حال چالشهایی که این روزها برای دولت در حوزههای مختلف پدید آمده و در سال آینده نیز رگههایی از آن دیده خواهد شد، نوع برخوردی که نمایندگان مجلس در ماجرای رایاعتماد به وزرا داشتند و مسایلی از ایندست میتواند در جهتدهی به رای مردم و دادن انگیزه به آنها برای انتخابات مجلس آینده تاثیرگذار باشد.
از آنجا که قهرهای موسمی معمولا محصول عصبانیکردن اصلاحطلبان در آستانه انتخابات است، این نکته مدنظر همه جریانهای تحولخواه است که اگر مردم شرکت حداکثری داشته باشند، پیروز انتخابات، اصلاحات است. باید با دادن آگاهی درست در مورد عملکرد دولت و اصلاحطلبان و عدم اثرگذاری چالشهای تندروها بر مسیری که آغاز شده است، مانع از تحقق هدف افراطیون که مایوسکردن مردم از روند اصلاح و توسعه و به حاشیهراندن تندروهاست، شد.