گروه سیاسی:روزنامه همدلی نوشت: مهسا امینی قربانی قانون نانوشتهای شد که در مسیر اجرای خود واجد بیقانونی بسیار است. هر عقل سلیمی میداند که اساساً پلیس نمیتواند در زمینه یک مساله مرتبط با عقیده و البته احوالات شخصی آموزش دهد. بر طبق قانون هر کجای دنیا از جمله ما وظیفه پلیس «ارشاد» مردم نیست؛ وظیفهای که بر اساس عرف و قانون بر عهده صدها موسسه مذهبی، اجتماعی و فرهنگی یا ردیفهای بودجه مشخص است و سالهاست که این سوال بدون پاسخ مانده که با وجود نهادهایی مانند سازمان تبلیغات اسلامی، وزارت ارشاد اسلامی، وزارت آموزشوپرورش، شورای انقلاب فرهنگی و... مساله ارشاد از سوی پلیس دیگر چه معنایی دارد؟ گشت ارشاد از زمان محمود احمدینژاد در سال ۱۳۸۴ به شکل کنونی رنگوبوی بیشتری گرفت و البته علیرغم آنکه رئیسجمهور وقت با یک جمله معروف «مگر مشکل امروز ما موی دختران ما است؟» خود را به برخی از زنان و جوانان معرفی کرده بود، این فعالیت پلیس در زمان وی موجبات نارضایتی و ناراحتی بخشی از جمعیت جوان کشور را فراهم آورد. این رویکرد پلیس اگرچه در دولت حسن روحانی تا حدی کنترل شدهتر دیده میشد، اما شواهد نشان میدهد که در دولت ابراهیم رئیسی بر فعالیت و مأموریت این بخش از پلیس افزودهشده است.
پس از اتفاق تلخ درگذشت مهسا امینی؛ دختر اهل سقز که برای سفر به تهران رفته بود، شاهد اعتراض بعضی از علما و مراجع؛ چهرههای سیاسی و البته بخش عمدهای از مردم نسبت به وجود گشت ارشاد بودیم، بهگونهای که حتی ستاد امربهمعروف نیز خواستار حذف آن شده است. بهجز عملکرد منفی گشت ارشاد در آزار و اذیت برخی از زنان و دختران و البته خانوادههایشان، به نظر میرسد در این سالها جز موجسواری دشمنان جمهوری اسلامی و رسانههای خارجی خروجی دیگری نداشته و اکنون برخی از هواداران معتدل جمهوری اسلامی معتقدند اکنون به پاشنه آشیل نظام تبدیلشده است. در روزهای پس از درگذشت تلخ مهسا نگرانیهای بسیاری در بین خانوادهها برای فرزندان خود به وجود آمده است؛ بهگونهای که بسیاری از خانوادههای دختران ایرانی خود را در موقعیت خانواده داغدار مهسا امینی تصور میکنند. در روزهای گذشته این عملکرد گشت ارشاد همگان را به سمت موضوع الزام به حجاب یا آنچه در ادبیات برخی از مردم، منتقدان و مخالفان جمهوری اسلامی به «حجاب اجباری» مشهور شده، متوجه کرده است. مسالهای که باعث صفآرایی مخالفان و موافقان این مساله شده و البته بر التهابات فضای عمومی افزوده است.
حجاب که اینهمه سبب بحثوجدل در داخل کشور شده است، در میان روحانیون و دینداران و معتقدان نیز ملاکهای ثابتی ندارد. حتی هنوز مشخص نیست حجاب مدنظر از دیدگاه نظام به چه اندازه است. بهعنوانمثال حجاب و پوشش و حتی آرایش در فیلمهای تلویزیونی با فیلم و سریالهای شبکه خانگی تفاوت بسیاری دارد. مرگ مهسا امینی شاید تلنگری بود برای تعطیلی این رویه و حرکت از برخورد قهری به سمت عملکرد فرهنگی.
این مساله تلخ یکسویه دیگر هم دارد که متوجه زندگی و دختران ایرانزمین است. مهسا امینی با هزاران آرزوی ازدسترفته این دنیا را ترک کرد؛ دختری که میتوانست زندگی کند؛ ازدواج کند، مادری فداکار برای فرزندان خود باشد و همچنین نسل فردای ما را تربیت کند. بهجز آن میتوانست چهرهای فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی با عملکردی در خدمت کشور باشد. به نظر میرسد هرگونه که به این مساله نگریسته شود، معایب و آسیبهای آن بسیار بیشتر از مزایای آن (اگر داشته باشد) است.