عباس بلوکیفر در نخستین روز فروردین ماه سال 1303 در تهران متولد شد. به علت فقر خانوادهاش مجبور شد از همان دوران کودکی به عنوان نقاش ساختمان مشغول به کار شود. علاقهی او به هنر با به دست گرفتن قلمو برای رنگ کردن دیوارها شکل گرفت و باعث شد کارش را تا حد تزئینات داخلی ساختمان ارتقا بدهد.
نقطه عطف زندگی عباس بلوکیفر آشنایی با حسین قوللر آغاسی، نقاش معروف و پیشکسوت نقاشی قهوهخانهای در 9 سالگی بود. این آشنایی باعث شد بلوکیفر در کنار شغل خود، کشیدن تابلوهایی به سبک نقاشی قهوهخانهای را آغاز کند. در همان دوران نوجوانی چند تابلوی سفارشی کشید که نخستین تجربههای او دراین زمینه بودند و در موزه هنرهای زیبا نگهداری میشوند. این تابلوها صحنههایی از جنگ رستم و سهراب، جنگ خیبر و قیام مختار به تصویر کشیده شده است.
بلوکیفر در دوران کودکی به یکی از قهوهخانههای محل زندگی خود که به قهوهخانه «آقا رضا» مشهور بود، رفت و آمد داشت. این رفت و آمدها باعث شد او با پردههای حماسی و مذهبی نقالان آشنا شود و به نقش زدن آنها علاقه پیدا کند. بعدها همین قهوهخانهها به او سفارش کار میدادند و نقاشیهایش را در معرض دید مردم قرار میدادند. مردمی که برای شنیدن داستانهای شاهنامه و روایتهای عاشورا دور هم جمع میشدند و گوش به صدای نقال میسپردند.
بلوکیفر در 21 سالگی به مشهد رفت. او در این سفر با دروایش و محافل آنها آشنا شد و به درخواست آنها پردههای کهنه و قدیمیشان را دوباره نقاشی کرد. در مدت پنج سالی که در مشهد بود، بیش از 40 پرده نقاشی قهوهخانهای کشید که باعث شد در کارش به استادی برسد. پس از بازگشت به تهران نیز با جدیت به کار خود ادامه داد.
هنر عباس بلوکیفر به دلیل روایت تصویری داستانهای حماسی و مذهبی در میان مردم عامه هم جایگاه ویژهای پیدا کرد. هنری که به سرعت در نمایشگاههای مختلف هنری در ایران و کشورهای مختلف اروپایی مورد توجه و استقبال قرار گرفت و به موزهها راه یافت. برخی از کارهای این هنرمند در موزه رضا عباسی، موزه هنرهای زیبا، هنرهای تزئینی و موزه هنرهای معاصر تهران نگهداری میشود.
دهههای 20 و 30 شمسی دوران اوج نقاشی قهوهخانهای بود و هنرمندان این عرصه آثار متفاوت و زیبایی را با بهره گیری از داستانهای شاهنامه و واقعه عاشورا خلق کردند. بلوکیفر در کنار حسین قوللر آغاسی، محمد مدبر، حسن اسماعیلزاده، فتحالله آغاسی و حسین همدانی هنرمندانی بودند که در این دوران نقاشی قهوهخانهای ایران را به دنیا شناساندند. هنری که آرام و آرام و با درگذشت این هنرمندان بزرگ رو به فراموشی رفت و اکنون در معرض خطر ثبت به کشورهای دیگر است.
به نظر میرسد اگر اوضاع همین گونه پیش برود و هیچ نهادی در ایران مسئولیت حمایت از این هنر را بر عهده نگیرد، دیری نمیگذرد که کشورهای دیگر آن را به نام خودشان به ثبت برسانند. اگرچه هنوز هستند هنرمندانی که در این عرصه فعالیت میکنند، اما نقاشی قهوهخانهای مدتهاست از دوران اوج خود فاصله گرفته و فراموش شده است. بسیاری از کارشناسان هنری به بهانههای مختلف و در مراسم گوناگون، خطر ثبت نقاشی قهوهخانهای را به نام کشورهای دیگر، هشدار میدهند، اما هنوز اقدام جدی و مهمی در این زمینه صورت نگرفته است.