شنیدهها حاکی از پاییز خشک برای امسال ایران است؛ میتوانید درباره میانگین بارشهای امسال و مقایسه با سالهای گذشته، توضیح بدهید؟
ما امسال 180 میلیمتر متوسط بارندگی در کشور داشتهایم؛ میانگین کشوری حدود 235 میلیمتر بارندگی در سال است. یعنی اگر میانگین بارندگی در مرتفعترین و کمارتفاعترین نقاط کشور را در نظر و میانگین بگیریم به عدد 235 میلیمتر خواهیم رسید. البته این متوسط سالانه در مدت زمان طولانی است به عبارت دیگر در بازه 40-30 سال گذشته به طور متوسط میشود حدود 23 و نیم سانتیمتر. در جاهایی مثل گیلان متوسط بارش حدود یک متر است بارانی که میآید در سطح یک تشت آب در نظر بگیرید میشود سالانه یک متر و در جایی مثل یزد هم این میزان 93 میلیمتر است یعنی میزانی کمتر از 10 سانتیمتر. اگر مقادیر همه مناطق و استانها را در نظر بگیریم متوسط کشوری چیزی حدود 23 سانتیمتر ارتفاع بارش متوسط است.
سال گذشته ارتفاع متوسط بارش کشور 180 میلیمتر یا 18 سانتیمتر بوده است که 24 درصد نسبت به بارش نرمال پایینتر است. سال قبل از آن یعنی 1399 این رقم بسیار پایینتر بود به طوری که در آن سال کلا 134 میلیمتر بارندگی دریافت کردیم؛ چیزی حدود 42 درصد کمتر از میزان بارش نرمال کشور. در سال 99 تقریبا میزان بارشهای متوسط سالانه به نصف کاهش پیدا کرد و زنگ هشدار دوبارهای برای خشکسالی زده شد. امسال دومین سال خشکی است که بعد از تجربه دو سال پیش داشتهایم. امسال باوجود اینکه بارشها نسبت به سال گذشته بهتر بود، ولی بهخودیخود یک سال خشک محسوب میشود؛ زیرا بارشها کمتر از نرمال بوده است.
اثرات خشکسالی پارسال و امسال روی هم جمع شده و با شرایطی مواجه شدهایم که در برخی از شهرها مثل همدان در تامین آب شرب هم به مشکل برخوردهایم. در برخی دیگر از مناطق مثل خوزستان به ویژه مناطق غربی استان حوزه رودخانه و سد کرخه عملا رودخانه خشک شده و برای شرب هم توان تامین آب نبود چه برسد به کشاورزی.
در سدهای تهران هم وضعیت چندان مناسب نبود و در پایان بیلان آبی امسال چیزی حدود 20 درصد سدها ذخیره دارند و برخی کمتر یا بیشتر. تداوم دوساله خشکسالی چنین وضعیتی در کشور رقم زده است و حوزههای محیطزیست، حیاتوحش و دامداران بهشدت از این وضعیت متاثر میشوند به طوری که دامداران در سال گذشته تلفات دامی زیادی داشتهاند و حتی در شمال تهران هم تلفات حیاتوحش را شاهد بودهایم و گفته شد ناشی از طاعون است. طاعون یکی از پیامدهای خشکسالی است که با کمبود آب و خشکسالی رخ میدهد. این سیمای خشکسالی دو سال گذشته کشور ما بوده است. ایلام امسال یکی از بدترین مناطق از نظر کمبارشی بوده با 62 درصد کاهش بارش؛ در تهران حدود 37 درصد بارش زیر نرمال بوده و البرز و سمنان نیز میزان کاهش بیش از 50 درصد است . همه اینها نتیجهاش شده کاهش آب سدها و کاهش ورودی آب به سدها.
اگر بخواهیم آینده را پیشبینی یا براساس احتمالات ترسیم کنیم، چه چشماندازی پیش روی وضعیت آبی کشور ما است؟
برخی پدیدهها و تغییرات هستند که در علم هواشناسی و اقلیم بر پیشبینیها اثرگذار است و در عینحال قابل اندازهگیری دقیق نیست. بنابراین نمیتوان تغییرات آینده را دقیق تخمین زد. بر اساس همان برآوردهایی که قابل دسترسی، اندازهگیری و بهروزرسانی است، ما تخمینها و پیشبینیهای خود را اعلام میکنیم.
پیشبینیهای فصلی با همه سناریوها احتمالی است نه قطعی. بر اساس همین احتمالات که ممکن است قوی یا ضعیف باشد، با توجه به اینکه چندین مرکر جهانی برای تخمین میزان بارشها داریم، خروجیها دیده و در نظر گرفته میشود، برآوردها تا جای ممکن دقیق است. ضمنا هر ماه میلادی این پیشبینیها بهروزرسانی و آخرین تغییرات اعمال میشود. بر اساس آخرین خروجیها به احتمال بسیار زیاد ما با پاییز خشکی مواجه هستیم. پاییزی که بارندگیهایمان به شدت کمتر از نرمال است. البته طبق اکثر خروجی همین مدلهای بینالمللی به زمستان که میرسیم، احتمال تغییر خیلی زیاد است و درواقع به شرایطی خواهیم رسید که بارندگیها در جنوب و جنوبغرب به شرایط نرمال و حتی فراتر از نرمال خواهد رسید.
در شرایط فعلی حتی اگر مانند 5 دهه قبل بارندگیهایمان به صورت نرمال باشد، با این شدت مصرفی که الان داریم باز هم منابع آبهای زیرزمینیمان فقیر و فقیرتر میشود. این نکته بسیار مهم است فکر نکنیم که امسال اگر بهطور متوسط بارندگی 230 میلیمتر داشته باشیم شرایطمان نرمال میشود. این تصور غلط است. ما نیاز آبیمان نسبت به گذشته با توجه به جمعیت کشور بسیار افزایش پیدا کرده است
مفهومش این است که احتمالا ما مثل پارسال وقتی به دی ماه رسیدیم، در جنوب کشور بارندگیهای استانهای هرمزگان، سیستانوبلوچستان و بوشهر منجر به سیلاب شد. تجربه چند سال اخیر نشان میدهد چنین احتمالاتی هم برای اواخر پاییز و اوایل زمستان قابل پیشبینی است. به طور کلی با توجه به کمبودهای بارشی که در گذشته داشتهایم و در ادامه پاییز امسال خواهیم داشت احتمال اینکه سال بسیار خوبی از نظر بارندگی داشته باشیم تقریبا ضعیف است و به احتمال قویتر، سال کم بارش است. بارشهای زمستانی شرایط مطلوبی خواهند داشت؛ به خصوص برای جنوب کشور. در حالی که برای شمال کشور احتمال کمبارشی حتی در زمستان وجود دارد که تهران و قزوین هم جزو همین استانهای شمالی و حاشیه دریای خزر محسوب میشوند.
اگر بخواهیم میزان بارشهای کشور را در بازه زمانی 10 ساله بررسی کنیم، آیا میتوانید آماری از دهههای پیشین و وضعیت بارشهای کشور و روند صعودی یا نزولی بارندگیها بدهید؟
آنچه بررسی روند دهههای اخیر نشان میدهد، این است که ما تعداد سالهای خشکمان در حال فزونی است.مثلا اگر 4-3 دهه قبل دو سه سال بارندگی خوب داشتیم و دو سه سال کم بارشی؛ حالا وضعیت به صورتی است که دو سه سال بارش خوب داریم و 8-7 سال کم بارشی. به طور کلی تغییرات نسبت به گذشته به صورت بارز قابل شهود است.
از طرفی نکته قابل توجه دیگر این است که کشور ما کشوری است که یک سوم تا یک چهارم متوسط جهان، بارندگی دارد. به بیان دیگر اگر متوسط سالانه دنیا، 750-800 میلیمتر بارش است، کشور ما 230 میلیمتر بارندگی دریافت میکند.بهعلاوه تغییرات ناگهانی بارندگیها، این میانگین را کاهش میدهد. دمای کشور نیز روند افزایشی داشته و افزایش دما توان تبخیر را افزایش میدهد و این عامل هم مزید بر علت است.
دهه 1351 تا 1360، متوسط بارش کشورمان 254 میلیمتر بوده، دهه 1361 تا 1370، متوسط بارش کشور 230 میلیمتر شده، دهه 1371 تا 1380 ، 247 میلیمتر، دهه 1381تا 1390 متوسط بارشها 228 میلیمتر بوده است و دهه 1391 تا 1400 میزان متوسط بارشها به 218 میلیمتر رسیده است. یعنی روند تغییر 5 دهه بارش در ایران به میزان قابل توجهی کمتر شده است. بهعلاوه اگر دما را هم لحاظ و توان تبخیر را حساب کنیم و متوسط تبخیر بالقوه در کشور در دهه 50، 1041 میلیمتر بوده که در دهه اخیر به 1263 میلیمتر افزایش پیدا کرده است.
توان تبخیر دقیقا به چه معنی است؟
یعنی اگر در آن سالها مثلا اگر هزار و 100 میلیمتر بارش داشتیم هزار و 41 میلیمتر آن تبخیر میشد. ولی اگر در دهه اخیر همین میزان بارش را داشته باشیم همه میزان بارش تبخیر میشود. بهعلاوه بیش از 100 میلیمتر هم آب کم میآورد. افزایش دما باعث میشود شدت تبخیر آب هم بیشتر شود. به طور کلی بررسی روند بارشهای دو دهه اخیر نشان میدهد تعداد سالهایی که بارندگی ما کمتر از نرمال است، نسبت به گذشته بیشتر شده است.
عوامل اجتماعی مانند افزایش جمعیت چقدر بر این روند تاثیرگذار بوده است؟
جمعیت ایران اوایل انقلاب 36 میلیون نفر بوده و حالا به 86 میلیون نفر رسیدهایم که اگر حدود 10 میلیون افغانی را هم به جمعیت کشور اضافه کنیم، جمعیت ایران به 100 میلیون نفر میرسد. بنابراین نیاز و مصرف آبی نسبت به گذشته تغییر کرده، مساحت جنگلها کاهش پیدا کرده و مساحت بیابانها روند صعودی داشته است. این روند نشاندهنده افزایش میزان مصرف آب شرب، کشاورزی و صنعتی است.
در شرایط فعلی حتی اگر مانند 5 دهه قبل بارندگیهایمان به صورت نرمال باشد، با این شدت مصرفی که الان داریم باز هم منابع آبهای زیرزمینیمان فقیر و فقیرتر میشود. این نکته بسیار مهم است فکر نکنیم که امسال اگر بهطور متوسط بارندگی 230 میلیمتر داشته باشیم شرایطمان نرمال میشود. این تصور غلط است. ما نیاز آبیمان نسبت به گذشته با توجه به جمعیت کشور بسیار افزایش پیدا کرده است.منابع آبی ما اضافه نشده و حتی ورودی آبها از کشورهای همسایه هم به شدت کاهش پیدا کرده است. چه آبهایی که از اترک و ارس میآمد و چه آبهایی که از مرز غربی وارد کشور میشد.سرزمین ما فلاتی هست. نسبت به محیط اطراف در منطقه کوهستانی بلندی قرار گرفتهایم که عمدتا آبها از سرزمینها خارج میشود، تعداد محدودی رودخانه ورودی داشتیم که آورده آنها هم نسبت به گذشته کمتر شده است.
توالی سالهای خشکمان بیشتر شده، قبلا سالهای خشک و تر را با نسبت تعادلی داشتیم اما حالا تغییرات اقلیمی و افزایش دمای کره زمین هم مزید بر علت شده تا خشکسالی بیشتر در زندگی مردم تاثیر بگذارد؛ در این شرایط رفتار حاکمیت و جامعه در حوزه مدیریت آب و اصلاح مصرف به چه صورت باید باشد؟
درباره اینکه در شرایط فعلی چه راهکارهایی را باید به کار برد، باید به موضوعات کلان اشاره کنم. اولین نکته این است که با توجه به منابع آب در دسترسمان نمیتوانیم استراتژی توسعه کشاورزی به هر قیمتی را در پیش بگیریم. امنیت غذایی مهم است اما باید راهکارهای نوین را در نظر بگیریم؛ فعالیتهایی مثل بازرگانی و کشت در سرزمینهای دور. ولی اینکه بخواهیم از همه سرزمین برای کاشت و برداشت گندم و ذرت استفاده کنیم، به نتیجه مطلوب نمیرسیم. باید توجه داشته باشیم آب را به راحتی نمیتوان تولید کرد نه با شیرینسازی و نه با داستان خیالی باروری ابرها. تنها کاری که میتوان با توجه به روند کاهشی بارندگیها و گرمایش زمین انجام داد، این است که بتوانیم خودمان را با شرایط موجود سازگار کنیم. راهکار اصلی تبیین استراتژیها در سطح کلان و در سطوح ملی است. آمایش سرزمین باید بهروزرسانی و به دقت اجرایی شود؛ صرفا یک فایلی تولید نشود که کنار بگذاریم. آمایش سرزمین در تنظیم بودجه سالانه کشور در همه بخشها باید لحاظ شود. در کشاورزی نوع کشت متناسب با اقلیم و سفرههای زیرزمینی آب باید باشد. جانمایی صنعت در مناطق کویری یا حاشیه دریا باید درست انجام شود.
بهعلاوه الگوی مصرف خانوادهها را میتوان بهتر کرد با بهکارگیری مصالح بهتر ساختمانی و تبلیغات رسانهای در استفاده بهینه. در شهرسازی مثلا چمنکاری آب زیادی میطلبد و میتواند با جایگزینی درخنچههای کمآبتر در مدیریت مصرف آب سوق داده شود. نکته آخر این است که استفاده از آبهای خاکستری و فاضلابها و تبدیل به آب تمیز و کشاورزی باید مورد توجه قرار بگیرد که دنیا به آن رسیده و میتوان از تجربیات آنها استفاده کرد.