گروه سیاسی: روزنامه ابتکار نوشت: روابط خارجی ایران هیچگاه، چون امروز دچار بحران و تنش نبوده است. هیچکس به راستی نمیداند چه خواهد شد؟ عدم قطعیت بر فضای عمومی روابط خارجی سایه انداخته است. این وضع از هنگامی به شکل تشدید شده بروز کرد که امیدها به مذاکرات برجامی جای خود را به یاس داد.
تروئیکای اروپایی و به تبع آن اتحادیه اروپا از ادامه تلاشها برای مذاکرات نتیجه بخش، پاپس کشیده و هرگونه ابتکار عمل را در این باره به واشنگتن سپردهاند. روسیه و چین با نگاه به دغدغههای استراتژیک خود، سیاست بنشین و ببین را در این بزنگاه پیشه کردهاند. در این میان آنچه اهمیت دارد، خطر بسته شدن کامل درهای دیپلماسی است که مذاکرات برجام تاکنون مانع آن بود. مذاکرات، ادامه دیپلماسی را بر هر گزینه دیگر اولویت میدهد. خطر هنگامی است که دیپلماسی به طور رسمی دستهای خود را بالا ببرد و راه را برای رفتن به سوی دیگر گزینهها یا همان پلن B باز کند.
عدم قطعیت در فضای عمومی به بدبینی میان تهران و اروپا دامن زده است. این وضع همانی است که مخالفان بازگشت ایران به جامعه جهانی از ابتدای شروع دور تازه گفتگوهای برجامی در پی آن بودند. عبور اروپاییان از امید به توافق، برای مخالفان برجام بسا ایدهآلتر از آن بود و هست که دولت بایدن به شکل رسمی اعلام کرد که دیگر تمرکز خود را از روی برجام برداشته است. در نگاه مخالفان برجام، اروپائیان سبب تشویق محافظهکاری در مواضع واشنگتن در قبال تهران بودند. حالا این اروپاست که خود، یک پای مدعیان علیه تهران شده و آن را به تصمیمهای تنبیهی تا اجرای سیستم ماشه تهدید میکند. مهمترین دلایل انگیزشی اروپائیان در این تنش، علاوه بر خواستهایی که تهران در مسیر مذاکرات به آنها تاکید کرده، جنس روابط تهران - مسکو است. آنان مدام در حال رصد روابط این دو هستند؛ آیا به راستی تهران همسو با سیاستهای روسیه عمل میکند؟ آیا تهران میخواهد پرونده هستهای را در پرتو جنگ اوکراین حل و فصل کند؟ تهران تا چه میزان برای روسیه به عنوان متغیر تاثیر گذار در مذاکرات و توافق احتمالی نقش قائل است؟ سرانجام اینکه چین تا کجا با چنین رویکردی همراهی خواهد کرد؟
باور عمومی از مواضع روسیه، اهداف سهگانهای است که مسکو تلاش چندانی برای پنهان کردن آن خرج نکرده است. این اهداف عبارتند از: استفاده از موقعیت خود در مذاکرات به عنوان برگ برنده در نزاع با اروپا و به تبع آن ناتو؛ گروکشی در فرایند مذاکرات که البته طولانی شدن فرایند آن و بیسرانجامی مذاکرات، بسا یکی از دلایل آن باشد؛ مهمتراز همه، حفظ موقعیت انحصاری خود در اقتصاد ایران به رغم همه کمکاریهایی که مسکو در این باره در کارنامهاش به جا گذاشته است.
مسئله مهم برای تهران، نه مقاومتی است که به درستی در برابر زیاده خواهی غرب در مذاکرات داشته، بلکه مدیریت اوضاع به گونهای است که ضمن حفظ درهای باز دیپلماسی، روابط خارجی خود را در یکموازنه منطقی و مفهوم نزد جامعه جهانی ترمیم کند. تشدید تنش در روابط خارجی و نهادینه شدن تصور همسویی تهران و مسکو در معرکهای که اکنون روسیه و ناتو را به هزینه ویرانی اوکراین رو در روی هم قرار داده، ممکن است برای دیگران سودمند باشد، اما برای ایران هرگز. لازم است برای عبور از نبود قطعیت در روابط خارجی تدبیر راهگشا کرد.