گروه سیاسی: یک استاد دانشگاه و تحلیلگر روابط بینالملل میگوید: در نظام فکری حاکم بر رفتارها و کنشهای رسمی سیاسیِ در ایرانِ امروز، سیستم فائق یا چیره، نگرش «کلاممحوری» است. به گونهای که خود را حق و دیگران را باطل میداند. در واقع خود مرکزپندار است و دیگران را در عامل کفر و ستم معرفی میکند.
به گزارش رویداد۲۴ ،مهدی مطهرنیا میگوید: با این پایهِ نگرش، هر آنچه در نظام رسمی در ایران رخ میدهد، حق است و هر چه در رودرور رخ میدهد، باطل است. با این توضیح که این اصلِ اساسی را بر همه چیز تعمیم میبخشد، به همین دلیل است که اگر در ایران راجع به همه کشورها، از همسایهها تا کاخ سفید مطرح میشود امری پسندیده و دارای ارزش محسوب میشود و از موضع حق علیه باطل برداشت میشود. اما اگر از طرف یا طرفهای دیگر با همان موضوع و با همان شیوه سخنی گفته شود، چون در موضع باطل و کفر قرار دارند، حتی اگر حقیقت هم داشته باشد، باطل است؛ لذا نگاهِ به سازمانها، نهادها، قوانین و همچنین ابزار از این نوع نگرش است که این نوع رفتار جامعه را به بحران واژگان دچار میکند.
او ادامه داد: مردم میبینند، ایران اگر درباره آمریکا صحبت میکند یا موضعی درباره یکی از همسایهها میگیرد، اتفاقی مثبت است. اما اگر آنها همین کار را انجام بدهند، دخالت در امور داخلی ایران شناخته میشود. چینن رفتاری باعث میشود، گروههای مختلف ایرانیها برداشتهای مدنظر خودشان را از رفتار حاکمیت داشته باشند. در واقع بخشی از مردم اساساً به این اندیشه باور دارند و آن را پذیرفتهاند. اما گروه دیگری که این نوع کنش سیاسی را قبول ندارند، به دوگانگی یا حتی چندگانگی در رفتارها و کنشها میرسند. در واقع این نکته در زندگی خصوصی مردم نیز قابل احساس است. یعنی مردم در نوع پوشش، نوعی گفتار و رفتارشان را با حوزههای عمومی در تمایز میبینند و به نوعی چندگانی در رفتار و کنش جامعه ملموس است. لذا اکثریت مردم با وجودیکه آن رفتار را نپذیرفته اند، خود را با آن تطبیق دادهاند.
این تحلیلگر روابط بینالملل میگوید: اقلیتی مانند آن اقلیت تابع، در روبرو هم هستند که علیه آن شروع به حرکت میکنند. با ذکر این نکته که اخیراً بخش خاکستری جامعه تمایل بیشتری به «بخش»ی پیدا کرده که نسبت به این رویکرد غلط حساسیت دارد و به نفی آن میپردازد. پس هر چقدر اصرار به رفتار غلط بیشتر شود، نقد چنین نظام اندیشهای نیز فزونتر خواهد شد.
مطهرنیا میگوید: میتوان اینطور نتیجهگیری کرد، به همان اندازه که قشر خاکستری برای پیوستن به مخالفان این نظام اندیشه و حوزه رفتار و کنش سیاسی بیشتر شود، به همان اندازه حفرهها و واگرایی و فاصله مردم و دولت و حکومت بیشتر میشود. همچینن زمانی که فاصله مردم با حاکمیت زیاد شود، بالطبع نافرمانیهای مدنی، مقاومتهای سیاسی و البته رودرروییهای انقلابی گسترش پیدا میکند. در نتیجه میتوان گفت، اینها تبعاتی است که میتواند گریبانگیر شیوه حمکرانی باشد.