برای لحظهای ذهن خود را به سمت دوست یا یکی از اعضای خانواده معطوف کنید که او را دوست دارید، اما به اندازهای که دوست شان دارید وقت تان را با آنان صرف نمیکنید. نیازی نیست که مهمترین رابطه شما باشد تنها فردی را تصور کنید که باعث میشود وقتی با او هستید احساس انرژی میکنید و دوست دارید به طور مرتب او را ببینید. چند بار آن شخص را میبینید؟ هر روز؟ یکبار در ماه؟ سالی یک بار؟ محاسبه کنید و ببینید چند ساعت در سال با آن فرد وقت میگذارید. این عدد را یادداشت کنید.
من با باب و مارک از نزدیک کار میکنم و هر هفته از طریق تماس تلفنی یا ویدئویی یکدیگر را ملاقات میکنیم، اما در مجموع تنها برای دو روز یا ۴۸ ساعت در هر سال یکدیگر را میبینیم. این تعداد ملاقات برای سالیان آینده چگونه جمع میشود؟ باب ۷۱ ساله است. مارک ۶۰ ساله است. بیایید (بسیار) سخاوتمند باشیم و بگوییم که هر دو برای جشن تولد ۱۰۰ سالگی باب حضور خواهیم داشت. در دو روز در سال به مدت ۲۹ سال ۵۸ روز باقی مانده است که در طول زندگی خود با هم بگذرانیم: ۵۸ روز از ۱۰۵۸۵ روز. البته این تعداد روز دیدار با فرض خوش شانسی زیاد است و تقریبا به طور قطع تعداد واقعی روزهای وقت گذراندن کمتر خواهد بود.
از سال ۱۹۳۸ میلادی مطالعه رشد بزرگسالان هاروارد به بررسی این موضوع پرداخته است که چه چیزی باعث شکوفایی و خوشبختی افراد میشود. پس از آغاز کار با ۷۲۴ شرکت کننده از پسران خانوادههای محروم و دچار مشکل در بوستون و دانشجویان دانشگاه هاروارد شوهران خانواده و اخیرا بیش از ۱۳۰۰ نفر از فرزندان گروه اولیه مورد بررسی قرار گرفتند.
پژوهشگران به صورت دورهای با شرکت کنندگان مصاحبه میکنند و از آنان میخواهند که پرسشنامهها را پر کنند و اطلاعاتی در مورد سلامت جسمانی آنان جمع آوری میکنند. من به همراه باب (مدیر پژوهش) و مارک (معاون) توانسته ایم شرکت کنندگانی را ببینیم که وارد روابط شده یا از آن خارج میشوند، موفقیت و شکست را در شغل شان میبینند و تبدیل به مادر و پدر میشوند. این طولانیترین مطالعه طولی و عمیق در مورد زندگی انسان است که تاکنون انجام شده است و ما را به یک نتیجه ساده و عمیق رسانده است: روابط خوب منجر به سلامتی و شادی میشود. ترفند این است که این روابط باید تقویت شوند.
ما همواره روابط خود را در اولویت قرار نمیدهیم. این واقعیت را در نظر بگیرید که میانگین امریکاییها در سال ۲۰۱۸ میلادی هر روز چند ساعت را صرف فعالیتهای انفرادی مانند تماشای تلویزیون و گوش دادن به رادیو میکردند. گذراندن ۵۸ روز در طول ۲۹ سال با یک دوست در مقایسه با ۴۸۵۱ روزی که آمریکاییها در همان دوره زمانی صرف وقت گذراندن با رسانههای ارتباط جمعی میکنند بی نهایت عدد کوچکی محسوب میشود.
فکر کردن به این اعداد میتواند به ما کمک کند تا روابط خود را در چشم انداز روشن قرار دهیم. سعی کنید بفهمید چه میزان زمان را با یک دوست خوب یا یکی از اعضی خانواده تان میگذرانید. ما مجبور نیستیم هر ساعتی را با دوستان مان بگذرانیم. با این وجود، همه ما افرادی را در زندگی مان داریم که دوست داریم بیشتر آنان را ببینیم. آیا با افرادی که بیشتر به آنان اهمیت میدهید وقت میگذرانید؟ آیا رابطهای در زندگی تان وجود دارد که اگر بتوانید زمان بیش تری را با یکدیگر بگذرانید به نفع هر دوی شما باشد؟ تقویت این روابط به نوبه خود میتواند ذهن و بدن ما را تغذیه کند.
لازم نیست یافتههای علمی را بررسی کنید تا متوجه شوید که روابط از نظر فیزیکی بر شما تاثیر میگذارند. تنها کاری که باید انجام دهید این است که وقتی فکر میکنید کسی واقعا شما را در طول یک مکالمه خوب درک کرده است یا آن که تنش و ناراحتی پس از مشاجره را احساس میکنید یا آن که در طول یک دوره نزاع عاشقانه کم خواب میشوید همگی این موارد را حس میکنید. از این نظر داشتن روابط سالم و رضایت بخش خود نوعی تناسب اندام محسوب میشود تناسب اندام اجتماعی و مانند آمادگی جسمانی حفظ آن نیازمند کار و تمرین است.
بر خلاف پا گذاشتن روی ترازو، نگاهی سریع به آینه، یا سنجش فشار خون و کلسترول ارزیابی تناسب اندام اجتماعی ما نیاز به تامل بیش تری در خویش دارد. این امر مستلزم عقب نشینی از زندگی مدرن، بررسی روابط خود و صادق بودن با خویش در مورد این که زمان خود را در کجا اختصاص میدهیم است. هم چنین باید در مورد روابطی که به ما کمک میکنند و نسبت به آن تمایل داریم با خود صادق باشیم. بسیاری از شرکت کنندگان در مطالعه هاروارد به ما گفته اند که پر کردن پرسشنامهها هر دو سال یک بار و مصاحبههای منظم به آنان دیدگاهی خوشایند در مورد زندگی و روابط شان داده است. ما از آنان میخواهیم که واقعا در مورد خود و افرادی که دوست شان دارند فکر کنند و این روند خوداندیشی به برخی از آنان کمک میکند.
این تمرینی است که میتواند به هر فردی کمک کند. نگریستن در آینه و تفکر صادقانه در مورد موقعیت زندگی شما اولین قدم در تلاش برای برخورداری از یک زندگی خوب است. توجه به جایی که هستید میتواند به آرامش شما در جایی که دوست دارید باشید کمک کند. شرکت کنندگان در مطالعه ما همیشه مشتاق پر کردن پرسشنامههای مان نبودند و یا مشتاق بودند تصویر بزرگتری از زندگی شان را در نظر بگیرند. برخی از شرکت کنندگان پرسشهای دشوار را رد کردند و یا کل صفحات را خالی گذاشتند و برخی دیگر پرسشنامه را بازنگرداندند.
برخی حتی در حاشیه پرسشنامههای خود نظراتی در مورد نظرشان پیرامون پرسشهای ما نوشتند از جمله "اینها چه نوع پرسشهایی هستند؟! " این پاسخی است که ما گهگاه اغلب از سوی شرکت کنندگانی که ترجیح میدادند به مشکلات زندگی خود فکر نکنند دریافت میکردیم. تجربیات افرادی که پرسشها یا کل پرسشنامهها را نادیده میگرفتند نیز مهم بود آنان به همان اندازه در درک رشد بزرگسالان مهم بودند که تجربیات افرادی که مشتاق به اشتراک گذاری تجربه شان هستند.
یکی از این افراد مردی بود که ما آن را "استرلینگ اینسلی" مینامیم. استرلینگ اینسلی مردی امیدوار بود. او در دهه ۱۹۴۰ میلادی از هاروارد فارغ التحصیل شد و سپس در جنگ جهانی دوم خدمت کرد. پس از ترک خدمت شغلی به عنوان پژوهشگر پیدا کرد و در ۶۰ سالگی بازنشسته شد. هنگامی که از او خواسته شد فلسفه خود را برای گذراندن دوران سخت توصیف کند گفته بود: "شما سعی میکنید اجازه ندهید زندگی به شما برسد. شما پیروزیهای خود را به یاد میآورید و نگرش مثبتی اتخاذ میکنید".
سال ۱۹۸۶ میلادی بود. "جورج ویلانت" مدیر وقت این مطالعه در جریان یک سفر برای انجام گفتگوهای طولانی در کوههای راکی رانندگی میکرد تا با شرکت کنندگان در مطالعه که در کلرادو، یوتا، آیداهو و مونتانا زندگی میکردند دیدار کند.استرلینگ نتیجه آخرین نظرسنجی را پس نداده بود و کارهایی برای انجام دادن وجود داشت. استرلینگ از نظر فنی ازدواج کرده بود، اما همسرش دور از او زندگی میکرد و سالها بود که در یک اتاق در کنار یکدیگر نخوابیده بودند. آنان تنها هر چند ماه یکبار با یکدیگر صحبت میکردند.
زمانی که از او پرسیدند چرا از شریک زندگی اش طلاق نگرفته گفته بود: "نمی خواهم چنین کاری را با فرزندان ام انجام دهم". این در حالی بود که فرزندان اش بزرگ شده بودند و خود صاحب فرزندانی بودند. استرلینگ به فرزندان اش افتخار میکرد و زمانی که درباره آنان سخن میگفت اشاره میکرد که آنان مهمترین چیز در زندگی اش هستند.
با این وجود، او به ندرت فرزندان اش را ملاقات میکرد و به نظر میرسید ترجیح میدهد روابط خود را با آنان بیشتر در تخیل اش حفظ کند. ویلانت خاطرنشان کرد که به نظر میرسد استرلینگ از خوش بینی استفاده میکند تا برخی از ترسهای خود را از بین ببرد و از چالشهای زندگی اش جلوگیری کند. نگاه مثبت به هر موضوعی به او این امکان را داد که باور کند هیچ چیز اشتباهی نیست او خوب است او خوشحال است و فرزندان اش به او نیازی ندارند.
او برای دیدن خانه جدید پسرش به خارج از کشور سفر نکرد، زیرا "نمی خواست سربار باشد" حتی با وجود این که در حال یادگیری زبان جدیدی برای آماده شدن برای سفر بود. او فرزند دیگری داشت که در مسافتی نزدیکتر به او زندگی میکرد، اما بیش از یک سال بود که به محل اقامت فرزندش نرفته بود. او با نوه هایش و با هیچ دوستی در ارتباط نبود.
استرلینگ در مورد خواهرش میگفت و این که برای مدت زمانی طولانی در مورد او فکر میکرد. او میگفت آخرین باری که با خواهرش صحبت کرده دههها پیش بوده است. او با ترس هنگام صحبت درباره خواهرش گفت: "آیا او هنوز زنده است"؟ استرلینگ سعی کرد به روابط خود فکر نکند و حتی کمتر تمایلی به صحبت در مورد آن داشت. این یک تجربه رایج است. ما همیشه نمیدانیم چرا کارهایی را انجام میدهیم یا چرا کارهایی را انجام نمیدهیم و ممکن است متوجه نشویم چه چیزی ما را از افراد زندگی مان دور میکند.
وقت گذاشتن برای نگاه کردن در آینه درون میتواند کمک کننده باشد. گاهی نیازهایی در درون ما وجود دارند که به دنبال صدایی و راهی برای بیرون آمدن هستند. این نیازها ممکن است چیزهایی باشند که ما هرگز ندیده ایم یا برای خود بیان نکرده ایم. به نظر میرسید در مورد استرلینگ این گونه باشد.او در پاسخ به این پرسش که شب هایش را چگونه میگذراند گفته بود که وقت خود را با یک زن مسن گذرانده که در نزدیکی او زندگی میکرد. او هر شب نزد آن زن میرفت و با یکدیگر تلویزیون تماشا میکردند، با هم صحبت میکردند و آن زن نزدیکترین فردی بود که او به آن اعتماد داشت. او میگوید: "نمی دانم اگر آن زن مسن بمیرد چه کار خواهم کرد".
تنهایی بر بدن تاثیر فیزیکی دارد. این تاثیر میتواند حساستر شدن فرد نسبت به درد باشد. سیستم ایمنی فرد سرکوب میشود و عملکرد مغز کاهش یافته و خواب نیز مختل میشود که میتواند یک فرد را بیشتر خسته و تحریک پذیر سازد. نتایج پژوهشها نشان میدهند که برای افراد مسن تنهایی بسیار خطرناکتر از چاقی است. تنهایی مداوم احتمال مرگ فرد را در هر سال ۲۶ درصد افزایش میدهد.
مطالعه در بریتانیا بر روی ۲۲۰۰ نفر صورت گرفته بود. زمانی که پژوهشگران از آن افراد پرسیدند که تا چه اندازه تنها هستند افرادی که گفته بودند وقتی تنها هستند بیشتر در معرض مسائل مرتبط با بهداشت روانی و استرس به روش منفی آن قرار داشتند. به این موضوع این واقعیت را اضافه کنید که موجی از تنهایی در جوامع مدرن جاری است و ما با یک مشکل جدی روبرو هستیم. آمارهای اخیر باید توجه ما را جلب کند.
در یک مطالعه آنلاین که بر روی ۵۵۰۰۰ پاسخ دهنده از سراسر جهان انجام شد از هر سه نفر یک نفر در هر سنی گزارش داد که اغلب احساس تنهایی میکند. در این میان، تنهاترین اعضای گروه مورد بررسی افراد ۱۶ تا ۲۴ ساله بودند و ۴۰ درصد از آنان گفته بودند "اغلب یا بسیاری اوقات" احساس تنهایی میکردند. در بریتانیا هزینه اقتصادی این تنهایی به دلیل این که افراد تنها کمتر بهره وری دارند و بیشتر مستعد گردش شغلی هستند سالانه بیش از ۲.۵ میلیارد پوند (حدود ۳.۱ میلیارد دلار) تخمین زده میشود و به تاسیس وزارت تنهایی بریتانیا انجامید.
در ژاپن ۳۲ درصد از بزرگسالان گفته بودند که بیشتر اوقات در طول سال ۲۰۲۰ میلادی احساس تنهایی میکردند. مطالعهای انجام شده در ایالات متحده در سال ۲۰۱۹ میلادی نشان داد که از هر چهار بزرگسال سه نفر در سطوح متوسط تا زیاد احساس تنهایی میکنند. تا زمان نگارش این مقاله اثرات دراز مدت پاندمی ویروس کرونا که ما را در مقیاس وسیعی از یکدیگر جدا کرد و باعث شد بسیاری از ما بیش از همیشه احساس انزوا کنیم هنوز در حال بررسی است.
تسکین این اپیدمی تنهایی دشوار است، زیرا چیزی که باعث میشود یک فرد احساس تنهایی کند ممکن است هیچ تاثیری بر شخص دیگری نداشته باشد. ما نمیتوانیم کاملا به شاخصهایی که به راحتی مشاهده میشوند مانند این که آیا فرد تنها زندگی میکند یا نه تکیه کنیم، زیرا تنهایی یک تجربه ذهنی است. یک نفر ممکن است دوستان بسیار زیادی داشته باشد و در عین حال احساس تنهایی کند در حالی که فرد دیگری ممکن است تنها زندگی کند و چند تماس نزدیک داشته باشد و در عین حال احساس ارتباط بسیار کند. حقایق عینی زندگی یک فرد برای توضیح این که چرا فردی تنها است کافی نیست. صرفنظر از نژاد، طبقه یا جنسیت شما این احساس در تفاوت بین نوع تماس اجتماعی مورد نظر شما و تماس اجتماعی تان واقع میشود.
به طور مکرر هنگامی که شرکت کنندگان در مطالعه ما به سن پیری رسیدند به نکتهای اشاره میکردند و میگفتند که آن چه بیش از همه برایش ارزش قائل بودند روابط شان بود. استرلینگ اینسلی نیز به این نکته اشاره کرد. او عمیقا خواهر بزرگترش را دوست داشت، اما ارتباط اش را با او از دست داد.
برخی از بهترین خاطرات او مربوط به آن دسته از دوستان اش بود که هرگز با آنان تماس نگرفت. استرلینگ در بازگویی عزیزترین روابط خود کاملا احساساتی بود و بی میلی او برای پاسخ دادن به برخی پرسشهای مطالعاتی به وضوح با دردی که حفظ فاصله در طول سالها برای او ایجاد کرده بود مرتبط بود. استرلینگ هرگز به این فکر نکرد که چگونه میتواند روابط خود را اداره کند یا چه کاری میتواند برای مراقبت صحیح از افرادی که بیشتر دوست شان دارد انجام دهد.
زندگی استرلینگ شکنندگی ارتباطات مان را به ما یادآوری میکند و درسهای علم را تکرار میکند: روابط مان ما را در طول زندگی شادتر و سالمتر نگه میدارند. سرمایه گذاری روی تناسب اندام اجتماعی ما در هر روز و هر هفته از زندگی مان امکان پذیر است. حتی سرمایه گذاریهای کوچک امروز در روابط ما با دیگران میتواند موجهای بلند مدتی از خوشبختی را در آینده برای مان ایجاد کند.