گروه سیاسی: بزرگنمایی فرعیات به جای توضیح دستاوردهای سفر و افسانه سازی، از جمله تکنیکهایی است که برخی رسانه های داخلی برای انحراف افکارعمومی از اصل ماجرا، به آن پرداخته و با داستان سرایی های ژورنالیستی و برجسته سازی روایت های خیال انگیز و خارق العاده،تلاش میکنند،ذهن افراد را از اصل ماجرا و برنامه های قول داده شده از سوی مقامات سیاسی، دور نگه دارند.
به گزارش خبرآنلاین، برای مثال، مقام مسئولی برای برداشتن تحریمها به سفرهای خارجی میرود. این سفرها که با انگیزه انعقاد قراردادهای اقتصادی یا همسویی سیاست خارجی با ایران انجام میشود در نهایت به جای پیگیری اثربخشی یا سنجش عملکرد مسئولان در این سفرها و مذاکرات، برخی رسانههای داخلی،به بیان حواشی سفر از نحوه استقبال از آن مقام با اسب یا خودرو پرداخته و یا به بزرگی میز میزبان از مقام ایرانی و سایر اصول تشریفات توجه میکنند.
آنچنان که این تصور مطرح میشود که مقامات کشورهای خارجی قادرند با ترتیبات تشریفاتی و بزرگنمایی در استقبال از مقامات ایرانی، امتیازات بیشتری را از طرف ایرانی دریافت نمایند.
بررسی رخدادهای سنوات قبل نشان میدهد، در سالهای دورتر رسانههای اصولگرا به ارتباط مقامات دولتی با ماوراء الطبیعه یا امامان معصوم متوسل میشدند و با برجستهسازی مولفههای فراطبیعی، به افکارعمومی القا میکردند که آن فرد، انتخاب نیروهای آسمانی است و باید به آن رای داد. چه آنکه هیچ گاه عملکرد آن فرد را در قبل و بعد از انتخابات، مورد ارزیابی قرار نمیدادند.
به عبارت دیگر، در یک ارزیابی، فراطبیعی سازی، مقدس سازی، اسطوره سازی و افسانه سازی،شگردهای رسانهای برای فرار از مسئولیت و پاسخگویی در برابر عملکرد است که با سوء استفاده از باور سنتی و مذهبی مردم یا ضعف سوادرسانهای تودهها،از سادگی آنها سوء استفاده میشود و در حالی که آن فرد نمیداند چرا باید هر روز سفره فرزندانش کوچک و کوچکتر شود، دلخوش به استقبال مقام عالی رتبه دولتی است که مقام کشور دیگر، در فرودگاه و پای پلههای هواپیما از او استقبال کرده است.
این چشم پوشی رسانههای اصولگرا از واقعیتهای جامعه، مسئولیت ایجاد بیاعتمادی مردم را متوجه نظام و ناکارآمدی برخی مسئولان را متوجه مقامات عالی نظام میکند. موضوعی که نمایانگر مسئولیتگریزی برخی مدیران در بزرگنمایی از فعالیتهایی است که صرفا جنبه رسانهای داشته و در واقعیت زندگی مردم به کاهش تحریمها،کنترل تورم،تامین مسکن و خودرو،ارزش پول ملی و اعتبار بینالمللی کمک نمیکند.
این رسانهها، بزرگنماییهای ظاهری درباره افراد را که با تملق همراه است، نشانه عزت تلقی میکنند در حالی که متاثر از چشم پوشی رسانههای اصولگرا از نقاط ضعف یا مسکوت گذاری آنها، چشم مردم انقلابی را در برابر کاستیها با بزرگنمایی و افسانه سازی از افراد، میبندند. در ادامه، نمونههایی از بکارگیری تکنیکهایی که اصول و اولویت های کشور را نادیده میگیرد و به فرعیات و حاشیهها میدان میدهد، پرداخته شده است:
احمدی نژاد و افسانه سازی در نیویورک
احمدی نژاد یک سال بعد از مسافرت سوم خود به نیویورک، در یک سخنرانی به تعریف خاطراتی از این سفر پرداخت که بازتاب گسترده ای یافت. وی در توضیح این که چقدر مردم آمریکا او را می شناختند، گفت: "یک دختر بچه ۲ - ۳ ساله تو بغل دوستش بود و گفت: بیارش جلو. [دوستش] گفت این کیه؟ زبان اونا اسپانیولیه اصلا، [اما] این بچه نگاه کرد به من و گفت: این محموده."
محمود احمدی نژاد در جریان چهارمین سفر خود به نیویورک در سال ۱۳۸۷، به گونه ای متفاوت خبرساز بود. او که پیش از مسافرت خود به مردم گفته بود «خبرهای بسیار زیاد و خوشی از سفر امسال به نیویورک خواهند شنید"، با ایراد نطق تندی در مجمع عمومی سازمان ملل از » پایان امپراتوری آمریکا" سخن گفت. اما بلافاصله پس از این سفر، ۱۵ عضو شورای امنیت سازمان ملل متحد با اتفاق آرا قطعنامه تحریمی جدیدی را علیه ایران تصویب کردند که از تهران می خواست "فوراً" غنیسازی اورانیوم را متوقف کند. حتی کشور مسلمانی مانند اندونزی که پیشتر از دادن رای منفی به ایران خودداری کرده بود هم، جزو تصویب کنندگان این قطعنامه بود.
سعید جلیلی و اسطوره سازی های ناشیانه
اخباری از این دست که جلیلی نمازش را اول وقت خواند. جلیلی در هواپیما نماز جماعت برپا کرد. جلیلی سجده اش طولانی شد. جلیلی عکس شهید نشان داد و مواردی از این دست. این اخبار در زمان تصدی سعید جلیلی بر دبیری دبیرخانه شورای عالی امنیت ملی، با شایعات هم داغتر می شد. اینکه جلیلی پای مصنوعی خود را روی میز مقابل اشتون گذاشته است. اینکه به اشتون هشدار داده است. بعد هم در برخی موارد گروه مستند سازی که برای تصویر چنین نشانههائی در حاشیه مذاکرات حضور مییافتند.
در چنین شرایطی، نقد نکردن جلیلی به سبب حاشیه امنی که در شورای امنیت برایش ایجاد شده بود به علاوه چهره آسمانی و غیر واقعی و تک بعدی رسانهها و خبرنگاران از وی، باعث شد جلیلی محبوبیت کاذب پیدا کند تا آنجا که بسیاری از کسانی که در ابتدا علاقه مند به او شدند دقیقا نمیدانستند از چه چیزی حمایت میکنند. حتی برخی گروههای سیاسی هم به سبب همین محبوبیت کاذب ناچار شدند از جلیلی حمایت کنند حال آنکه در محافل خود می دانستند که جلیلی دارای ضعف اجرائی و تجربه است و سابقه قابل دفاعی نیز در شورای امنیت ندارد.
در نمونه ای دیگر سایت حیات طیبه متعلق به هواداران سعید جلیلی در مطلبی که تلاش شد از او اسطوره سازی کنند، نوشتند«شاید اینگونه برداشت شود که جلیلی برنامه ندارد اما جلیلی از گذشته خود نان نمی خورد جلیلی یک جانباز است و یک پای خود را در دفاع مقدس از دست داده است اما تقریبا جایی یافت نمی شود که از این موضوع استفاده کرده و یا آنرا طرح کرده باشد.»
اولین گفت وگوی سعید جلیلی در ژنو با خاویر سولانا مسئول وقت سیاست خارجی اتحادیه اروپا انجام شد که یک دیپلمات کهنه کار بود.بعد از آن دیپلمات های اروپایی گفتند که جلیلی در این نشست وقتی طولانی را به مرور موضوعات تاریخی از جمله نقش بریتانیا و آمریکا در کودتای بیست و هشتم مرداد ۱۳۳۲ که منجر به سقوط دولت مصدق شد، گذراند و افراد هیات را «خسته کرد.»
در نمونه ای جالب، که تصویری از سعید جلیلی در جریان انتخابات۱۴۰۰ و بین کشاورزان منتشر شد و در حالی که او روی زمین نشسته و کشاورزان با لباس هایی متنوع از اقوام مختلف عرب و ترکمن و.. ایستاده اند، در رسانه های حامی او تصویری در قاب «امام خمینی(ره)»،«یادآور حضور رجاییها»،«کپی امامین انقلاب»،« از جنس مردم» و « شبیهترین صحنهها به گفتار حضرت امام» توصیف شد. توصیفاتی اغراق آمیز برای اسطوره سازی از جلیلی که هیچ نگاهی به عملکرد او در شش سال دبیری شورای عالی امنیت ملی و ایفای نقش به عنوان سرتیم مذاکره کننده ایران در مذاکرات پرونده ی هسته ای که به تحمیل شش قطعنامه سازمان ملل منجر شد، ندارد.
گویی سعید جلیلی جهانی موازی دارد. «در جهان موازی جلیلی، شش سالی که در بر ما گذشت، کوتاه و لحظه لحظهاش آستانهی پیروزی و تمدنسازی و افقگشایی بود اما در جهان ما، شش سال مسؤولیت جلیلی، نمایی تمامقد از انزوای کشور بود، نماد توقف که به قول علیاکبر ولایتی، مذاکرات حتی یک قدم هم پیش نرفت. شش سال جلیلی، نماد متوقف شدن یک کشور است؛ نماد تعلیق و عدم قطعیت و چه چیز بدتر از تعلیق و چه چیز زجرآورتر از طولانیشدن دورهی ابهام و انزوا. شش سال جلیلی در جهان ما، افرون بر آنکه کلافهای تو در توی تحریم در هم پیچیدند و ساختار تحریمهای فرساینده شکل گرفتند، سالهای آسیبپذیری امنیتی هم بود، سالهای آغاز آسیبپذیری؛ عمدهی ترورهای هستهای در آن سالها رخ داد و حتی منافقین نیز همزمان با دورهی مسؤولیت او از لیست تروریستی آمریكاییها خارج شدند.»
افسانه های رئیسی روی ریل جلیلی و احمدی نژاد
نحوه استقبال امیر قطر،پوتین و رئیس جمهور چین از رئیسی در سفرهای خارجی او به اصل و محور مرکزی تبلیغات رسانه های اصولگرا تبدیل شده و در این راه از برجسته سازی طول و عرض و ابعاد میز پوتین برای رئیسی یا نماز خواندن رئیسی در کاخ کرملین، در تبلیغ رسانه های اصولگرا به محور اصلی پوشش این سفرها تبدیل شده است. این در حالی است که متاسفانه از بازتاب عملکرد سفرهای خارجی این چنینی در رفع تحریم ها یا تاثیر تفاهم نامه ها و قراردادها بر زندگی مردم، سخنی به میان نیامده است.
در همین راستا کاربری در آپارات با انتشار ویدئویی از استقبال مقامات چینی از رئیسی نوشته « آیا از نحوه استقبال رسمی از رئیسی در چین و متراژ فرش قرمز و تعداد رژه روندگان راضی هستید یا بگیم بیشتر شلوغش کنن؟» این میزان بزرگنمایی بی شباهت با توجه به رسانه های دولتی از استقبال از رئیسی در سفر به قطر با یگان اسب سوار نبود. موضوعی که در آستانه جام جهانی مشخص شد سیاست ایران در جذب گردشگر با بن بست کامل رو به رو شده و آن همه سر و صدا برای استقبال اسب سواران از رئیسی به خرید حتی یک پرواز شرکت کنندگان جام جهانی به ایران منتهی نشده است.
یا سایت مشرق به جای پرداختن به دستاوردهای سفر رئیسی یا جزئیات مذاکرات و نقش این تفاهم نامه ها در رونق اقتصاد کشور، در توصیف استقبال چینی ها از رئیسی نوشت « در این مراسم همچنین به افتخار رئیس جمهوری اسلامی ایران و هیئت عالیرتبه همراه ۲۱ گلوله توپ شلیک شد و هنگام ورود رئیسی به ساختمان کنگره مارش خوشآمد گویی توسط سه نفر از اعضای گارد احترام نواخته شد.»
این همان نقل قولی است که از رئیس مفتیان روسیه به نقل از فردی فنلاندی خطاب به سید ابراهیم رئیسی گفته شده که با اقامۀ نماز وی در کرملین، برکت به این کاخ آمده است! این در حالی است که به گفته احمد زیدآبادی «اگر برکت فقط به نماز بود، روزگار مسلمین این نبود!»
محمدباقر قالیباف: مردی برای تمام فصول
تمرکز بر فرعیات ویژگی غالب سیاستمداران اصولگرا است. تاکید بر ظاهر،داشتن کت مخصوص که زمانی کت احمدی نژاد معروف بود برای برخی اصولگراها ارزش محسوب می شود.همگی این رفتارها که حاشیه را بر متن برتری می دهد،مدیران اصولگرا را از کارکرد اصلی مسئولیت،غافل می کند. از سوی دیگر، رسانه های اصولگرا نیز با برجسته سازی ظواهر مدیران،به مخاطب القا می کنند،مدیری که دارای چنین ویژگی های ظاهری یا به طور مشخص،پوششی همانند حاج قاسم دارد، مدیری انقلابی به کارامدی حاج قاسم سلیمانی است. این در حالی است که این رسانه ها با پرداختن به حواشی، ناکارامدی مسئولان را پنهان کرده و برای آنها به طور «گلخانه ای» رزومه سازی می کنند.
در جدیدترین مورد،محمدباقر قالیباف برای بیان اینکه در گروه و دسته انقلابی های دو آتشه بوده،در دیدار با رئیس مجلس الجزایر گفته: «من در دوران انقلاب الجزایر به عنوان یک جوان انقلابی در ایران مشغول مبارزه با استبداد بودم و انقلاب الجزایر را از طریق اخبار دنبال میکردم.»! این در حالی است که انقلاب الجزایر در ۱۹۵۴ آغاز و در جولای ۱۹۶۲ پیروز شد و محمدباقر قالیباف متولد آگوست ۱۹۶۱ و در سال پیروزی انقلاب الجزایر ۹ ماهه بوده است!
مشخص نیست چرا رسانه های اصولگرا مدیران حامی خود را ارزیابی عملکردی نمی کنند.برای نمونه قالیباف که در جایگاه رئیس مجلس،اردیبهشت ماه سال جاری و بعد از اجرای جراحی اقتصادی،قرار بود اجازه ندهد معیشت مردم در سختی و فشار قرار گیرد و تا شهریورماه ۱۴۰۱، دولت را ملزم به جایگزین کردن کالابرگ به جای یارانه نقدی نماید،چرا نتوانست سیاست های وعده داده شده به مردم را اجرا کند؟
علیرضا زاکانی: مردی با پاچه های گِلی
تلاش می کند خود را نمونه ای از مدیران انقلابی نشان دهد.الگوی خیلی ها در ارتقای مناصب مدیریتی از بسیج دانشجویی تا ریاست جمهوری بوده است.برخی مدیران دولت با پیروی از مدل موفق علیرضا زاکانی به وزارت و نهادریاست جمهوری رسیدند. رسانه های اصولگرا هم در نمایش کارکرد این مدیران به ویژگی های ظاهری آنها بسنده می کنند. برای این رسانه ها اهمیتی ندارد زاکانی پزشکی هسته ای خوانده و در شهرداری تهران مشغول به کار است یا مهرداد بذرپاش بر سر حداقل سابقه کاری برای تصدی جایگاه ریاست دیوان محاسبات اگر قرار بود همانند یک کارمند معمولی درباره او قضاوت شود، او سرنوشت دیگری داشت. اما رسانه های این مدیران، با برجسته سازی تصاویر پاچه های گلی برگشته از مدیریت بحران بعد از سیل،آنها را نماد مدیران انقلابی معرفی می کنند.این در حالی است مدیری انقلابی همچون زاکانی برای ترافیک تهران یا عدم مدیریت برف روبی در روزهای برفی پایتخت،نه عذرخواهی کرده و نه درباره چرایی سوء مدیریت این روزهای شهرداری توضیح داده است.البته این نکته قابل تامل است که اعضای اصولگرای شورای شهر تهران نیز نیازی به بازخواست شهردار تهران بعد از نارضایتی مردم پایتخت نمی بینند. موضوعی که رسانه های اصولگرا نیز به راحتی از آن چشم پوشی می کنند.
ایرانی ها ضرب المثلی دارند که می گوید «آواز دهل از دور خوش است». حالا حکایت رسانه های اصولگرا و حامی چهره هایی همچون محمود احمدی نژاد،سعید جلیلی و ابراهیم رئیسی است که بدون توجه به دستاورد عملی سفرهای خارجی افراد، بر فرعیات و مسائل حاشیه ای پرداخته تا افکارعمومی را از آنچه تاثیر عملی بر زندگی مردم خواهد داشت دور نگه دارند.
اگر احمدی نژاد در سال ۱۳۸۴ در قامت یک شهردار ساده زیست به تصویر کشیده می شد این بار این سعید جلیلی بود که به تنهایی کیف دستی اش را در فرودگاه حمل می کرد و یا تصاویری از رانندگی او با یک خودروی معمولی منتشر می شد،حالا از رئیسی تصاویری از نمازخواندن در کرملین منتشر می شود یا طولانی بودن کاروان خودروهای استقبال از رئیسی به نمادی از عزت تبدیل می شود. چه آنکه عزت آن خواهد بود که سفر رئیسی به چین، به کاهش فقر،رونق اقتصاد و رفع تحریم ها علیه ایران منجر شود که در غیر این صورت امتداد اسطوره سازی و افسانه سازی های قبلی خواهد بود.
زاکانی نفوذیه (420007)