به روز شده در ۱۴۰۳/۰۹/۰۲ - ۲۲:۳۶
 
۰
تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۱/۱۳ ساعت ۱۳:۲۸
کد مطلب : ۳۹۵۲۵۹

خاطرات جذاب و خواندنی دوبلور دوست‌داشتنی

خاطرات جذاب و خواندنی دوبلور دوست‌داشتنی
گروه فرهنگی: «منوچهر والی‌زاده» مردخوش صدای دوبله ایران که با ۸۳ سال سن، صدای گرمش هنوز برای نقش‌های جوان گزینه مناسبی است. والی زاده اصالتا تهرانی و بچه محله لاله زار است و خاطرات زیادی از حال و هوای تهران قدیم از ایام نوروز و نوستالژی های آن در سینه دارد که مرور آن خالی از لطف نیست.
 
«منوچهر والی زاده» با صدای مرحوم «عطاالله کاملی» در فیلم «شعله‌های آمستردام» به هنر دوبله علاقه‌مند می‌شود. چند سال بعد این ماجرا به واسطه بازی در نمایشی به پیشنهاد آقای «متین» برای دوبله و کارآموزی به آقای «علی کسمایی» معرفی می‌شود و قدم در راه  کار دوبله می‌گذارد. او در طول این سال‌ها نقش‌های زیادی را در سینما و تئاتر بازی کرده و جای بازیگران مطرح جهانی زیادی مثل  جکی جان، جانی دپ و... صحبت کرده است. اما صداپیشگی شخصیت کارتونی «لوک خوش‌شانس» و «مایکل اسکافید» در سریال فرار از زندان یکی از کارهای خاطره‌انگیز اوست.خودش به طنز درباره نقش لوک خوش شانس می‌گوید: «نمی‌دانم برای صداپیشگی این شخصیت، من خوش شانس بودم یا لوک خوش شانس که به جای او صحبت کردم.»
 
لاله زار و تهران قدیم
 لاله‌زار، محل تولد و محله خاطره‌انگیز روزهای کودکی و روزهای شروع کار هنری منوچهر والی زاده است. هنوز هم با شنیدن نام این محله می‌توان شور و اشتیاق همان روزها را در حالت چهره و آهنگ کلامش دید. والی‌زاده از جاذبه‌های گردشگری تهران قدیم و محله لاله‌زار می‌گوید: «لاله‌زار شناسنامه تهران بود. در واقع همه مردم ایران، تهران را به لاله‌زار می‌شناختند و در سفر به تهران برای گردش و تفریح تماشای فیلم و دیدن هنرمندان مورد علاقه‌شان حتماً سری هم به لاله‌زار می‌زدند. من هم سال ۱۳۱۹ در کوچه بوشهری، بین سعدی جنوبی و لاله‌زار در خانه پدری پا به دنیا گذاشتم. آن زمان پدرم انباردار یک شرکت تلفن در لاله‌زار بود. انتهای یک انبارخانه کوچک، ۲ اتاق و یک انباری بود که ما در آنجا زندگی می‌کردیم. امروز هیچ اثری از این انبار قدیمی نیست و تبدیل به یک ساختمان نو شده است.»

او پس از کمی مکث با همان لحن پرشورش می‌گوید: «‌اما هنوز پیاده‌رو که محل بازی روزهای کودکی‌ام بود دست نخورده و با همان حال و هوا سرجایش است. البته امروز دیگر خبری از زیبایی‌های لاله‌زار قدیم و بناها و سینماهای قشنگ آن نیست.»

بنا به تعریف این دوبلور پیشکسوت، لاله‌زار، زمانی برای هنرمندان، یک دانشگاه و مکان پرورش استعدادهای هنری بود. او زندگی در همسایگی هنرمندان را یکی از عوامل گرایشش به سمت هنر عنوان می‌کند: «من در یک محله هنری و کنار هنرمندان قد کشیدم و بزرگ شدم. به تبع حضور در محافل هنری برایم انتخاب اول بود. یادم می‌آید روبه‌روی کوچه‌مان تئاتر نصر بود. من با تئاتر از طریق برادر مرحومم آشنا شدم. برادرم در خبرگزاری پارس کار می‌کرد، معمولاً بعدازظهرها سر لاله‌زار در تئاتر گیتی که بعدها سینما ونوس شد فعالیت می‌کرد و من هم به هوای او به تماشای نمایش می‌رفتم.»

۲ فیلم با یک بلیط
والی‌زاده با دست کشیدن به گرد و غبار صندوقچه خاطرات و با صدای گرمش دوباره حال و هوای لاله‌زار آن روزها را زنده می‌کند: «چندسال پیش آقای داریوش فرهنگ فیلم سینمایی ۲ فیلم با یک بلیط را ساخت. در واقع ما در لاله‌زار،  سینمایی به نام اخبار داشتیم که برای مردم با یک بلیط، ۲ فیلم نمایش می‌داد. کلاس هفتم یا هشتم ۲ همکلاسی داشتم که کار پدرشان در همین پاساژ رزاق‌منش، خیابان لاله‌زار، کفاشی و تعمیر کفش بود.

خانه‌ آنها انتهای این پاساژ بود که اتفاقاً سینما اخبار هم در این پاساژ قرار داشت. این سینما فقط روزهای پنجشنبه و جمعه باز بود و با یک بلیط ۲ فیلم را نمایش می‌داد.» نخستین اجرای والی‌زاده نوجوان برای گفتن آنونس و اعلام برنامه از همین سینما اخبار شروع شد. او با یادآوری این خاطره می‌گوید: «‌از کودکی به کار دوبله علاقه داشتم. همیشه در مدرسه انشاهای خوبی هم می‌نوشتم. این سینما یک بلندگو سر لاله‌زار داشت که صدا از آن پخش می‌شد. یک روز مدیر این سینما برای گفتن آنونس پشت بلندگو دعوتم کرد. پشت میکروفنی که در گیشه کوچک بلیت‌فروشی وجود داشت گویندگی و اعلام برنامه فیلم‌های سینما را شروع ‌کردم. چقدر ذوق می‌کردم که صدایم از بلندگوی بیرون سینما پخش می‌شد.»

شعله‌های آمستردام
تماشای فیلم «شعله‌های سوزان آمستردام» در سینما رکس لاله‌زار و صدای پیش پرده گفتن مرحوم «عطاالله کاملی» در این فیلم نخستین جرقه‌ علاقه‌مندی به هنر دوبله و گویندگی در ذهن والی‌زاده جوان بود. او با یادی از آن روز می‌گوید: «وقتی صدای مرحوم کاملی را شنیدم گفتم: خدای من چه صدایی. من در سینما اخبار ‌چی می‌گم و او چه می‌گوید. از این طریق با هنر دوبله آشنا شدم. بعد از ۲، ۳ سال که وارد کار دوبله شدم در نخستین کارم نگاهی از پل اثر آرتور میلر کنار همین صدای مورد علاقه‌ام نقش گفتم.» او می‌افزاید: «کلاس ۹ یا ۱۰ رفتم خانه جوانان در سه‌راه جمهوری کنار همین سینما آسیا فعلی. آنجا آماتور کار تئاتر می‌کردم. تا اینکه کار بازی تئاتر را حرفه‌ای شروع کردم. نخستین نقشم را کنار آقای متین، یکی از بازیگران حرفه‌ای اجرا کردم. او پیشنهاد داد که بروم دوبله و بعد از آموزش کنار استادانی مثل علی کسمایی تاکنون  در هنر دوبله فعالیت دارم.»

خرید فقط از باب همایون
والی‌زاده از نوروز و خریدهای آن در بازار باب همایون می‌گوید: «آن زمان واقعاً آمدن بهار و نوروز برای همه اعضای خانواده معنای نو شدن داشت. معمولاً همه اهل خانه به هوای دید و بازدیدهای نوروزی سراغ خرید و پوشیدن‌های لباس نو می‌رفتند. از اواسط زمستان منتظر آمدن بهار و خرید کفش لباس نو بودیم. از بس که در کوچه فوتبال بازی می‌کردیم، همیشه ته کفش‌هایمان سوراخ می‌شد.»

لبخند طنزآمیزی گوشه لبانش می‌نشیند و می‌گوید: «عید را برای خرید یک دست کفش نو دوست داشتیم. تا حداقل زمان بازی فوتبال جورابمان خیس نشود.»بنا بر تعریف آقای والی‌زاده، باب همایون و مغازه‌های آن، محل رسیدن به آرزوهای کودکانه بود: «‌برای خرید کت و شلوار و لباس عید همراه پدر راهی باب همایون می‌شدیم و از دیدن مغازه‌های رنگارنگ سر ذوق می‌آمدیم. با گذشت این همه زمان وقتی به باب همایون می‌روم هنوز خاطرات آن روزها برایم زنده می‌شود. اغلب کت و شلوارم را از همین بازار می‌خرم. چون از نظر کیفیت و قیمت مناسب هستند. مشابه همین کت و شلوارها را در بازارهای شمال شهر دیده‌ام که با ۲، ۳ برابر قیمت فروخته می‌شوند.»

اسکناس‌های تا نخورده لای قرآن
یکی از خاطرات نوستالوژیک مشترک بین همه ما ایرانی‌ها ماجرای عیدی‌های نوروزی است. والی‌زاده می‌گوید: «‌در دوره ما بیشتر عیدی‌ها نقدی بود. دادن کادو رسم نبود. البته گرفتن پول از کادو هم برای بچه‌ها بهتر است. اسکناس‌های نو تانخورده ۵ ریالی لای قرآن شیرینی عید را برای بچه‌ها دوچندان می‌کرد.

البته خانواده‌هایی که وضع مالی بهتری داشتند اسکناس‌های یک تومانی عیدی می‌دادند. بعضی خانواده‌های مذهبی هم به بچه‌ها سکه می‌دادند. الان اگر سری به خیابان منوچهری بزنید نمونه این اسکناس‌ها را می‌توانید پیدا کنید. اما بیشتر عیدی‌های این هنرمند همراه دوست مدرسه و بچه‌محله‌شان «خسرو خسرو شاهی» دوبلورصدای آلن دلون صرف سینما رفتن می‌شد. او تعریف می‌کند: «‌لاله‌زار بورس همه سینماهای خوب مثل ایران، رکس و البرز بود. همیشه همراه آقای خسروشاهی با عیدی‌هایمان به سینما می‌رفتیم. آن دوره قیمت بلیت سینما یک، ۲و۳ تومان بود. بستگی داشت که کدام سینما برویم و کجا بنشینیم. البته سینماهایی را داشتیم که قیمت بلیت آن ۶ ریال هم بود. روزهای جمعه هم کارمان تماشای فیلم‌های لورل هاردی بود.»


دیدارها را تازه کنید
چیدن سفره هفت‌سین و حضور اعضای خانواده در کنار این سفره برای والی‌زاده اهمیت زیادی دارد. او از کمرنگ شدن این سنت زیبا در میان خانواده‌ها و انتقال آن به فضای مجازی گلایه دارد: «‌زیبایی سفره هفت‌سین جمع شدن اعضای خانواده در کنار هم و ایجاد حس صمیمیت است. اما این روزها این حس در میان خانواده هم کمرنگ‌تر شده است. همه زیبایی عید تکاپوی مردم برای نو شدن و دید و بازدیدهای نوروزی بود. مردم قدیم همه تلاش‌هایشان دور هم نشستن کنار سفره هفت‌سین بود و بعد از شنیدن صدای توپ به خانه هم برای عید دیدنی می‌رفتند. اما حالا مردم بیشتر به فکر مسافرت و ماندن در ترافیک جاده هستند. البته بعضی خانواده‌ها بعد از نوروز به دید و بازدید هم می‌روند ولی دید و بازدیدی نوروزی مزه دیگری دارد.»به تعبیر هنرمند هم‌محله‌ای، بیشترین جاذبه عید به تازه شدن دیدارها و دید و بازدیدهاست. اما متأسفانه این روزها بیشتر ارتباطات و تبریک‌های نوروزی به فضای مجازی محدود شده است.
پربيننده‎ترين مطالب و خبرها