در این آزمایش، یک اسلاید مداخلهای با حروف تصادفی به برخی از شرکتکنندگان نشان داده شد که هدف از طراحی آن، برهمزدن حافظهی اصلی شرکتکنندگان بود. پس از نمایشدادن این اسلایدها، از افراد حاضر در بررسی خواسته شد تا یک حرف هدف را از اسلاید اول بهخاطر بیاورند. حدود ۲۰ درصد از شرکتکنندگان، نیم ثانیه پس از مشاهدهی اسلاید اول، یک خاطرهی غیرواقعی از حرف هدف در ذهن خود ساخته بودند. این عدد پس از ۳ ثانیه به ۳۰ درصد افزایش یافت.
ساینس آلرت در گزارش خود اینطور مینویسد که مغز انسان، خاطرات را براساس چیزی که انتظار دارد ببیند، تغییر میدهد. باتوجه به آشنایی قبلی شرکتکنندگان با الفبای غربی، مغز آنها انتظار داشت که حروف را در جهت واقعی خود ببیند. زمانی که حروف بهصورت آینهای ظاهر میشدند (مثلا Ɔ بهجای C) افراد به احتمال زیاد حتی پس از گذشت چند میلیثانیه، حرف مشابه و آینهای را بهعنوان یک حرف واقعی بهخاطر میسپردند.
بهگفتهی محققان، بهنظر میرسد که حافظهی کوتاهمدت همیشه نمیتواند چیزی را که بهتازگی درک کرده بهدقت نشان دهد. آنها در مقالهی خود به این نکته نیز اشاره میکنند که حافظه براساس چیزی که انتظار دیدن آن را داریم شکل میگیرد؛ یعنی درست از زمان شکلگیری اولین رد حافظه.
به شرکتکنندگان در این مطالعه، ابتدا ۶ یا ۸ حرف روی یک صفحه نمایش داده شد؛ سپس کارتی به نمایش درآمد که محل حرف هدف با کادری مشخص شده بود. در مرحلهی بعد، چند حرف تصادفی، برای برهمزدن حافظهی اصی شرکتکنندگان به آنها نشان داده شد. در پایان از آنها خواسته شد تا بهیاد بیاورد که در اسلاید اول، کدام حرف در ناحیهی موردنظر قرار داشته و آیا این حرف، واقعی بوده یا شبهحرف؟
محققان با آزمایشهای خود نشان دادند که جوابهای شرکتکنندگان خاطرات نادرست و ساختگی بودهاند؛ نه حدسهای اشتباه. آنها از افراد حاضر در این بررسی خواستند تا به اعتمادی که به خاطرات خود دارند، از عدد یک تا چهار امتیاز دهند.
به گزارش محققان، شرکتکنندگان بهطور مداوم و با اطمینان گزارش میدادند که در اسلایدهای نمایشدادهشده، همتای واقعی یک شبهحرف را دیدهاند. بررسیهای پژوهشگران نشان داد احتمال اینکه افراد یک شبهحرف را با حرف واقعی اشتباه بگیرند، بیشتر از حالت عکس آن است. این موضوع نشان میدهد که توهمات حافظه، بهواسطهی دانش جهانی دربارهی ظاهر وقایع ایجاد میشود.
محققان با انجام اندازهگیریهایی در دو نقطهی زمانی، این خاطرات نادرست را از خطاهای درک اولیه متمایز کردند؛ تنها فرصت بروز این اتفاق، ۰/۲۵ میلیثانیه پس از ظاهرشدن حروف بود. اگر خطاهای ادراکشده به بروز اشتباه منجر میشد، میزان این اشتباه همان ۵۰۰ میلیثانیه و ۳ ثانیه بعد خواهد بود. افزایش میزان خطا درطول زمان نشان داد که طی این مدت خاطرات نادرست درحال شکلگیری هستند.
آزمایشهایی که قبلا توسط روانشناسی بهنام
الیزابت لوفتوس و دیگران انجام شدهاند نشان میدهند که مغز انسان بهراحتی میتواند خاطرات بلندمدت دروغین ایجاد کند؛ بهعنوان مثال بهراحتی میتوان بزرگسالان را قانع کرد تا خاطرهای واضح اما ساختگی از گمشدن در یک مرکز خرید در کودکی بهخاطر بیاورند. در مطالعهی دیگری که در این زمینه انجام شد، افراد خاطرات ساختگی و دقیقی از ارتکاب جرایمی مانند دزدی و تجاوز در ذهن خود ساختند.
درحالحاضر این تصور وجود دارد که خاطرات بلندمدت جعلی توسط «نظریهی ردیابی فازی» هدایت میشوند. براساس این نظریه، حافظهی انسان از دو بخش تشکیل میشود: بخش تحتالفظی یا کلمهبهکلمه که مربوط به وقایعی است که در زندگی واقعی اتفاق میافتند و قسمت خلاصه یا جایی که فرد براساس تحلیل معنایی، معنای رویدادها را برای خود تفسیر میکند.
مطالعهی قبلی محققان نشان میدهد که وقتی به افراد تصویری از یک چهره و حرفه نشان داده میشود، به احتمال زیاد آنها برچسبهایی مانند فروشندهی مواد مخدر را به افراد سیاهپوست نسبت میدهند. این موضوع ثابت میکند که خاطرات ما توسط سوگیریهای داخلی در ذهن شکل میگیرند.
در یک مطالعهی دیگر، ابتدا لیستی از سه یا چهار کلمهی مرتبط مانند چرت، تخت و بیدار به افراد داده شد. پس از ارائهی لیست دوم به شرکتکنندگان، آنها به احتمال زیاد کلمات مرتبط دیگری مانند خواب را که در لیست اول وجود نداشتند نیز بهخاطر میآوردند.بهگزارش محققان، نظریهی ردیابی فازی ممکن است توضیحی برای ایجاد توهمات حافظهی کوتاهمدت ارائه کند؛ اما نمیتواند یافتههای فعلی را بهطور کامل توضیح دهد. نتایج آزمایشهای انجامشده نشان میدهند که ورودیهای حافظهی تحتالفظی ما بلافاصله با تجربیات و انتظارات قبلی ادغام میشوند.