گروه بین الملل: مدت زمان زیادی از توافق ایران و عربستان جهت احیای روابط سیاسی و دیپلماتیک نمیگذرد با این حال ناظران و تحلیلگران سعی دارند به بخشی از توافق مذکور و تبعات آن در ابعاد منطقهای و بین المللی بپردازند و تصویری روشنتر را از وضعیت جاری و آتی این توافق ارائه کنند.
به گزارش فرارو، تحلیلگران ایرانی و بینالمللی، تحلیلهای خوشبینانهای مطرح میکنند و نظریات خود را به تلاشهای عربستان جهت پایان دادن به جنگ یمن و استقبال قابل توجهِ کشورهای عربی مستند میکنند و همچنین تصاویر ضیافتهای افطاری سفارتخانههای ایران و عربستان در اقصی نقاط جهان را مورد اشاره قرار میدهند. اما به نظر میرسد که باید رویِ دیگر ماجرا را نیز مورد توجه داشت و از آن غافل نشد.
باید مراقب بود تا توافق ایران و عربستان و گرمی ایجاد شده در روابط تهران-ریاض، به سرنوشت برجام دچار نشود و صرفا به جلوهای از یک خوشبینی کوتاهمدت تبدیل نگردد. برای طرفِ ایرانی ۶ دلیل مهم وجود دارد تا گوش به زنگ باشد و موارد پیرامون احیای روابط با عربستان را در نظر بگیرد.
اول، اقتصاد عربستان تا حد زیادی به اقتصاد جهانی گره خورده است و این کشور به ویژه در بازار جهانی انرژی، بازیگری است که کنشگری فعالی دارد و البته که از این کنشگری خود، مزایا و منافع قابل توجهی را نیز کسب میکند.
اساسا تاروپود اقتصاد عربستان از زمان بنیانگذاری پادشاهی سعودی، با اقتصاد بین المللی گره خورده و سعودیها نمیتوانند نسبت به این موضوع بی تفاوت باشند. عربستانیها از مراوده اقتصادی با جهان و به ویژه کشورهای غربی، منافع هنگفتی را کسب میکنند که به این راحتیها حاضر نیستند آنها را تماما قربانی ارتباط سیاسی خود با ایران کنند. از این رو، محتمل است که انتخاب راهبردی آنها میان حفظ روابطشان با ایران و یا ماندن در مدار اقتصاد جهانی، گزینه دوم باشد.
دوم، جهان غرب از زمان ایجاد پادشاهی سعودی، طیف قابل ملاحظهای از نخبگان سیاسی، نظامی و اقتصادی عربستان سعودی را تحت پوشش خود گرفته و توانسته لابیهای قدرتمندی را در راهروهای قدرت در عربستان سعودی برای خود ایجاد کند. نمود عینی این مسأله در ماجرای حمایتهای گسترده و وسیع دولت آمریکا از شاهزاده نایف، ولیعهد برکنار شده عربستان و اعمال فشارهای جدی برای آزاد کردن وی از حبس خانگی است.
آمریکا به قدری در ساختارهای مهم حکمرانی در عربستان نفوذ کرده که سعودیها به این راحتی نمیتوانند به آن پشت کنند و قیدِ روابط با آمریکا را به دلیل توسعه روابط با قدرتهای شرقی نظیر چین و روسیه و ایران بزنند.
سوم، سیاست خارجی عربستان به ویژه پس از پادشاهی ملک سلمان و ولیعهد شدن پسرش محمد بن سلمان، دورهای از جاهطلبیها و نوسانهای قالب توجه را پشت سرگذاشته و اکنون سعی دارد وارد مدار ثبات شود. در واقع، چالشهای جدی پیش روی دولت عربستان مخصوصا در بُعد داخلی و ضرورت به کنترل درآوردن طیفهای سیاسی مخالف با بن سلمان، دولت عربستان را واداشته تا جبهههایی که در آنها درگیر است را محدود کند و با تمرکز بیشتری به مصاف چالشهای پیش رویش حرکت کند.
یکی از درسهای مهم و راهبردی که سعودیها در سالهای اخیر در مصاف با ایران و شرکای نیابتی این کشور دریافتهاند، این است که در وضعیت کنونی نمیتوانند آنها را شکست دهند و کفه قدرت خود را در خاورمیانه به ضرر آنها تقویت کنند. در نهایت راه تنشزدایی را با هدف کسب امتیازات در پیش گرفتهاند.
در این میان، نیاز مبرم بن سلمان به آرامش و ثبات در عربستان جهت پیشبرد پروژههای جاهطلبانهاش نظیر کسب میزبانی از رویدادهای مهم ورزشی جهان و یا تکمیل پروژههای مهم عربستان همچون پروژه ۵۰۰ میلیارد دلاری نئوم، از جمله دیگر محرکهایی بوده که طرف سعودی را به تنش زدایی با ایران سوق داده است.
چهارم، بر کسی پوشیده نیست که نخبگان سیاسی عربستان، پیوندهای نزدیکی با جمهوریخواهان آمریکایی و به ویژه دونالد ترامپ دارند. اساسا در دوره ترامپ بود که سعودی یک چک سفید امضا جهت پیشبرد تحرکات منطقهای دریافت کرد و روابط ریاض و واشینگتن در آن دوران به شدت گرم بود. روابطی که البته با روی کار آمدن دولت بایدن و رویکرد به شدت منفی وی نسبت به عربستان، به سردی گرایید.
با این حال، باید در نظر داشت که امکان دارد در انتخابات ریاست جمهوری سال ۲۰۲۴ آمریکا، بار دیگر ترامپ و یا هم حزبیهای او به قدرت برسند و کاخ سفید شاهد قدرتگیری فردی باشد که روابط بسیار نزدیکی را با دولت عربستان برقرار میکند.
تردیدی نیست که رئیس جمهور احتمالی جمهوریخواه آمریکا، فشارهای فراوانی را بر طرفِ سعودی وارد خواهد کرد تا در اجرای سیاستهای ضدایرانی با آنها همکاری کند. موضوعی که میتواند بار دیگر آتش تنش و درگیریها در منطقه خاورمیانه را شعلهور کند و روابط تهران و ریاض را به سمت بی ثباتی سوق دهد.
پنجم، طرف ایرانی باید توجه داشته باشد که صِرف یک توافق جهت تنشزدایی و توسعه روابط با سعودیها به معنای نزدیک شدن مواضع سعودیها و خنثی شدن تهدید عربستانیها نیست. هر آن با ایجاد یک تنش در روابط دو طرف، شانس تکرار چرخه درگیری وجود دارد.
ششم، سعودی سالهاست جمعیت شیعیان این کشور را به چشمی خاص مینگرد و با جمعیت شیعیان عربستان چالشهای امنیتی جدی دارد. در صورتی که بار دیگر اختلافی میان شیعیان عربستان و دولت مرکزی این کشور بیفتد و اختلافات میان آنها اوج گیرد و به درگیری بینجامد، این احتمال وجود دارد که بر روابط ایران و عربستان نیز تاثیر منفی بگذارد. چرا که متغیر شیعیان در عربستان و نوعِ برخورد عربستان با آنها، همواره یکی از عوامل موثر بر روابط تهران-ریاض بوده است.
همانگونه که در نتیجه اعدام "آیت الله نمر" روابط تهران-ریاض به سمت تنش جدی حرکت کرد و البته که بعد از آن نیز سعودیها در چندین نوبت دست به اعدام شیعیان این کشور زدند.
شاید بهترین گزینه برای گزاره تنشزدایی از روابط ایران و عربستان این باشد که هر دو طرف برای آسیب شناسی ریشهای مشکلات و حل مرحله به مرحله آنها تلاش کنند. موضوعی که میتواند نوید بخش روابط پایدارتری میان دو طرف باشد و از ماه عسلهای موقت و کوتاه در روابط دو کشور جلوگیری کند.