گروه علمی: یک پژوهشگر محیط زیست گفت: باید بدانیم که فهمیدن با دانستن یا آگاهی متفاوت است و در این موضوع فهمیدن برتر از دانستن است. «ذهن آگاه بودن» به این معناست که بدون قضاوت و به صورت کامل در زمان و لحظه وجود داشتنمان را حس کنیم. در واقع، نداشتن قضاوت است که باعث میشود انسان نسبت به محیط اطراف خود آگاهی بهتری پیدا کند.
به گزارش ایسنا، دومین جلسه از سلسله نشستهای پویش «ادبیات و محیط زیست» با عنوان «ذهن آگاه؛ راهی برای نجات محیط زیست»، شامگاه دوشنبه، ۸ خردادماه، توسط معاونت فرهنگی جهاد دانشگاهی اصفهان برگزار شد. این جلسه در دو بخش «روانشناسی و محیط زیست» با صحبتهای مانا تنهایی، پژوهشگر محیط زیست، و معرفی کتاب «بومشناسی تخیلات کودکی است» با ارئه محمدرضا رهبری، نویسنده و معاون فرهنگی جهاد دانشگاهی اصفهان برگزار شد.
در این جلسه مانا تنهایی، پژوهشگر محیط زیست، به اهمیت و تاثیر انسانها بر محیط زیست تاکید کرد و گفت: انسانها و محیط زیست از هم جدایی ناپذیرند و این ارتباط به نوع تعامل انسان با محیط زیست بستگی دارد. زمانی ما میتوانیم یک محیط زیست سالم داشته باشیم که انسانهایی با آرامش خاطر داشته باشیم، در این صورت است که حیات و زیست زیبا برای انسانها موضوعی مهم خواهد بود و این اتفاق میسر نمیشود مگر اینکه همه با هم در کنار هم، همراه و هم جهت باشیم.
این پژوهشگر محیط زیست به اهمیت و تفاوت دیدگاه افراد در حرفهها و نقشهای گوناگون در این کره خاکی اشاره کرد و اظهار کرد: نگاه افراد و به تبع آن تاثیری که آنها در نقشهای گوناگون مانند یک کارگر، پزشک، کشاورز، استاد دانشگاه یا نقشهای دیگر بر محیط زیست میگذارند، متفاوت است. اگر ما انسانها نگاهمان به حوزه محیط زیست را کمی تغییر دهیم و عمیقتر به این موضوع نگاه کنیم، برای این کار تصور کنیم اگر کارگر بودیم و یا اگر کشاورز بودیم چه تاثیری میتوانستیم بر محیط زیست بگذاریم. ممکن است برای یک نفر، محیط زیست در یک گل یا درخت خلاصه شود، در حالی که ممکن است برای فرد دیگری، تمام این کره خاکی محیط زیست قلمداد شود.
تنهایی در صحبتهایش به اهمیت آگاهی انسانها پرداخت و ادامه داد: لازمه آگاهی داشتن و مطلع بودن این است که سیستمی وجود داشته باشد تا اطلاع رسانی را تسهیل بخشد و داشتن یک سیستم آگاهی بخش مستلزم این است که ما وظیفه خود را بهعنوان یک انسان بدانیم؛ اگر ما خودمان را بشناسیم، قادر خواهیم بود محیط اطرافمان را نیز بشناسیم.
وی ضمن مطرح کردن اهمیت این موضوع که مهم است بدانیم یکسری عادات و رفتارهای روتین زندگی ما را شکل میدهند یا یک نگاه پویا، افزود: برای مثال اگر یک معلمی به دانش آموزان خود توصیه میکند که در مصرف کاغذ صرفهجویی کنید و از محیط خود مراقبت کنید، این توصیهها باید در اعمال خود آن معلم نمود پیدا کند، نه تنها در سطح توصیه و عادت به گفتن باقی بماند. معلم، خود موظف است در تکلیف دادن به دانش آموزان و مراعات در مصرف کاغذ، پلاستیک یا موارد دیگر، به آنچه که میگوید عمل کند.
این پژوهشگر مفهوم «ذهن آگاهی» را شرح داد و گفت: «ذهن آگاهی» یا «Mindfulness»، روش یا علمی است که بهصورت سکولار عمل میکند؛ این سکولار بودن به این معناست که فارغ از دین، معنویت، سن، جغرافیا و نژاد است. ذهن آگاهی از دو قسمت، ذهن و آگاهی تشکیل شده؛ ذهن آن چیزی است که فعل و انفعالات شیمیایی و الکتریکی را بهعنوان یک پیام تجزیه و تحلیل میکند و سپس آن را به هیجان، حافظه، تصمیمگیری، قضاوت، یادگیری، حل مسئله، احساس و به طور کلی به تمام آن چیزهایی که از ما یک انسان میسازد، تبدیل میکند.
وی در خصوص مفهوم واژه «آگاهی» افزود: باید بدانیم که فهمیدن با دانستن یا آگاهی متفاوت است و در این موضوع فهمیدن برتر از دانستن است. برای مثال، زمانی که ما خواب هستیم، ذهن ما در حال انجام فعل و انفعالات است و یکسری آگاهیها دارد، اما هوشیار نیست و ما نمیتوانیم بگوییم که ذهن ما کاملا میفهمد. ما کارهای روزمره خود را بر حسب عادت انجام میدهیم و این کارها توسط قشر بالایی مغز برای ما تکرار و سپس به سطوح دیگر مغز منتقل میشود. «ذهن آگاه بودن» یا Mindfulness بودن به این معناست که بدون قضاوت و به صورت کامل در زمان و لحظه وجود داشتنمان را حس کنیم و بفهمیم. در واقع، این نداشتن قضاوت است که باعث میشود انسان نسبت به محیط اطراف خود آگاهی بهتری پیدا کند. به تعبیری دیگر،این حالت یک نوع تجربه زیستن است.
این پژوهشگر محیط زیست ادامه داد: ذهن از خلاء بیزار است و طبق فرایند تکاملی که وجود دارد، ذهن سعی میکند مدام خود را توسط اطلاعاتی پر کند، دم دستیترین و سادهترین کاری که ذهن میتواند انجام دهد، این است که یکسری افکار بد و منفی را بگیرد، اما ما باید یاد بگیریم که با تمرینات ذهن آگاهی، ذهنمان را با محبت، عشق و دوست داشتن پر کنیم و این مفاهیم را جایگزین افکار منفی کنیم. میگویند ذهن آگاهی راهی است برای تربیت قلب و میشود به آن گفت «دل آگاهی»، چرا که ذهن ما، بدن ما و محیط پیرامون ما در یک مثلث قرار دارند که این مثلث درک ما از وجودمان و کلیت دنیا را شکل میدهد. این مثلث باید همیشه در تعادل باشد و اگر زمانی یک سوی آن دچار مشکل شود، ما باید سعی کنیم به وسیله سمتهای دیگر این مثلث را به تعادل دوباره خود باز گردانیم.
وی ادامه داد: بر اساس آنچه که امروزه توسط علم اثبات شده است، یکی از راهها برای رسیدن به این تعادل، ذهن آگاهی و انجام تمرینات مربوط به آن است که میتواند هر سه وجه این مثلث را پوشش دهد؛ به این معنا که ذهن آگاهی به ما اجازه میدهد، بدن سالم و ذهن سالم و دنبال آن یک محیط زیست سالم داشته باشیم. زمانی که انسان آگاه باشد، در مورد اعمالی که انجام میدهد میاندیشد و به این صورت است که هر عملی که انسان انجام میدهد در وجود او به یک صفت تبدیل میشود. تفکر بر روی دم و بازدم و توجه به آنچه که میبینیم، میشنویم، مینوشیم یا میخوریم از جمله تمرینات مفید برای دست یافتن به ذهنی آگاهی است.
در این جلسه، تقی عطایی، پژوهشگر علوم تربیتی و فعال محیط زیست، در رابطه با وظیفه افراد در قبال آب و خاک، گفت: در درجه اول ما باید ببینیم بهعنوان یک انسان چه میخواهیم؟ من بهعنوان یک انسان دو راه بیشتر ندارم؛ اگر بنشینم فایدهای نخواهد داشت، پس باید حرکت کنم. حرکت اگر آگاهانه و مصمم باشد میتوانم راهم را به درستی تعیین کنم و آن راه، راه انسانیت خواهد بود. مانند آنچه که در عنوان این جلسه مطرح شده « ذهن آگاهی: راهی برای نجات محیط زیست» ،برای یک انسان داشتن ذهنی آگاه، میتواند یکی از راهها برای نجات محیط زیست باشد.
این پژوهشگر از افرادی که آسیب زننده و تخریب کننده محیط زیست هستند با عنوان «خواران» یاد کرد و افزود: این افراد پول خوان، رانت خواران، آب خواران، کوه خوران، زمین خواران، دشت خواران، بیابان خواران و حتی کویر خواران هستند! کوتاه و خلاصه بگویم که اینها قدرت پرستان و ثروت پرستانند. داشتن باغچهای، خانهای، ویلایی یا به طور سرمایه و ثروت هیچ اشکالی ندارد، بلکه ثروت پرستی است که بدترین است.او معتقد است: بر خلاف این افراد، انسانهای دیگری هم هستند که دغدغه محیط زیست را دارند، این دغدغه نه از سر دوست داشتن و عقیده فرد، بلکه از سر وظیفه است، چرا که در آغاز من به خودم گفتم: «من انسانم.»
در قسمت دوم این جلسه، محمد رضا رهبری، معاون فرهنگی جهاد دانشگاهی اصفهان، به معرفی کتاب «بوم شناسی تخیلات کودکی»، پرداخت. این کتاب شامل مجموعه مقالاتی است که توسط ناهید رضازاده، ترجمه و توسط انتشارات جهاد دانشگاهی مشهد منتشر شده است.
وی با بیان اینکه زمانی جامعه ما هم در زمینه مدرسههای طبیعت فعالیتهایی را داشته، به معرفی خانم ادیت کاب بهعنوان یکی از افرادی که پیشنهاد دهنده شکلگیری این مدرسهها بوده، پرداخت و یادآور شد: این فرد کسی بوده که سعی میکرد کودکان را به طبیعت نزدیک کند و در این زمینه نیز مطالعهای داشته است. من نه بهعنوان یک متخصص، بلکه به عنوان جستجوگری که در حیطه کودکان فعالیتهایی داشتهام، در جستجوهای خود با این فرد آشنا شدم و سپس به این مجموعه مقاله دست یافتم.
رهبری با ذکر این نکته که این کتاب در سال ۱۹۷۷ توسط ادیت کاب تالیف و به تازگی به زبان فارسی ترجمه شده است، ادامه داد: این کتاب شامل دو بخش میشود؛ بخش اول به معرفی، نقد و بررسی مقاله مربوط میشود و بخش دوم شامل خود مقاله میشود.
این نویسنده در باب اهمیت تجربه عمیق طبیعت توسط کودکان و تاثیر آن بر ادراک و سلامت روانی آنان در بزرگسالی، خاطر نشان کرد: زمانی که کودک با یک پدیده مواجه میشود هم دچار شگفتی میشود و هم قصه آن پدیده را میگوید و از آن صحبت میکند. در این خصوص، نویسنده با مطرح کردن این پرسش که آیا استعدادهای آدمی حاصل تخیلات دوران کودکی اوست یا خیر، این نکته را بیان میکند که اگر کودک را به طبیعت نزدیک کنیم و ارتباط مستمری میان او و طبیعت شکل بگیرید، او در آینده به لحاظ کاری و سلامت روانی فردی موفق خواهد بود، چرا که جهان طبیعت و نیروهای درونی انسان، باعث تقویت تخیلات و سلامت روانی فرد در بزرگسالی میشوند.
رهبری افزود: مطالعات ادیت کاب شامل دو بخش میشود؛ در بخش اول، او خود کودکان را مورد مطالعه قرار میدهد و در بخش دیگر زندگینامه ۳۰۰ الی ۴۰۰ نخبه را در سراسر دنیا بررسی و تحلیل میکند تا متوجه شود کودکی این افراد چگونه گذشته است. در نهایت، او به این نتیجه میرسد که موفقیت افراد نخبه در بزرگسالی، حاصل تماس و ارتباط صمیمی این افراد با طبیعت در کودکی بوده است. در واقع، ارتباط با طبیعت باعث شکل گیری تخیل قوی در افراد میشود و همین امر باعث میشود افراد در بزرگسالی رویاهای بزرگتر و تخیل قوی تری داشته باشند و در کار و زندگی افراد به افراد موفق تری تبدیل شوند.
این پژوهشگر خاطر نشان کرد: زندگی نویسنده کتاب «بوم شناسی تخیلات کودکی»، زندگی جالبی است، او در زندگی دچار سختی و بیماری میشود، اما با این حال به تلاش ادامه میدهد و حتی همین شرایط سخت باعث میشود او دقیقتر و در طولانی مدت به مطالعه خود مشغول شود. این نویسنده در دهه ۲۰ مطالعه خود را آغاز و در سال ۵۹ میلادی مقاله را منتشر میکند.
معاون فرهنگی جهاد دانشگاهی اصفهان با بیان اینکه از دست دادن رابطه با طبیعت یک معامله دو سر باخت است، ادامه داد: در واقع، تاملات فلسفه نویسنده منجر به تئوریهایی میشود و جالب اینکه میبینیم حتی انسان شناسان در بحث محیط زیست کار میکنند و سرانجام میرسیم به موضوع مدارس طبیعت. ادیت کاب معتقد است که ما کودک را در کلاس میبریم و با این کار ما جوانها را از دست میدهیم، چرا که رابطه آنها با طبیعت کم میشود و وقتی که رابطه آنها با طبیعت کم شود، به شکلی ما تخیلاتشان را از بین میبریم و سرانجام، نتیجه این کار این خواهد شد که آنها میراث خود را در محیط زیست حفظ نخواهند کرد. به عبارتی، تجربه طبیعت به رشد فیزیکی، رشد احساسی و رشد عاطفی و اخلاقی منجر میشود و تفکر انتقادی کودکان با حضور در طبیعت برای حل مسئله رشد پیدا میکند. به علاوه، تاکید نویسنده بر روی دوره سنی ۶ تا ۱۱ سال است، زیرا در این دوره سنی، آگاهی از بدن بیشتر است و این آگاهی از بدن میتواند به آگاهی از محیط زیست منجر شود.
وی با تاکید بر اینکه کودک به چه و کجا نمیاندیشد، بلکه به چگونگی و چرایی میاندیشد، به تشبیهی که در این کتاب میان کودک و شاعر ذکر شده است، اشاره و آن را مطرح میکند: « کودک مانند شاعر، ابزار خویشتن است. تمامی جسم او مملو از عواطف، هیجانها و شهوات ناشی از ضرورتهای تجربه و تربیت ابزار ذهن اوست که با لذتی پرشور برای مشغولیت خلاقانه با نیروهای طبیعت به او خدمت میکند.»